نظرات درباره کتاب عدل و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب عدل اثر صادق چوبک

نظرات کاربران درباره کتاب عدل

۴٫۱
(۲۱۱)
الناز باقرزادگان
واقعا ناراحت کننده بود
طاغی
این داستان توی زبان فارسی سوم دبیرستان بود...یادش به خیر
امیرحسین
واقعا چرا ادما بعضی موقع ها این جوری هستند؟ به جای نظردادن یه کاری بکنید خوب ؟ حیوون مرد.خدامی دونه اون اسبه تو دلش بهشون چی میگفت؟😅
عمار
دارم به این فکر می کنم چجوری باید اسب را نجات داد. چجوری میشود به انسانهای زمین گیر شده یاری رساند ... نظر شما چی هست دوست من ؟ پیشنهاد می کنم یکبار دیگه اینبار همراه با گوش دادن به آهنگ sympathy داستان را مطالعه کنید
Y
صادق چوبک خیلی زیرکانه و زیر پوستی شرایط حال جامعه رو به اسب دست شکسته و زخمی تشبیه کرده و هر شخصیت هم که نماد قشر های مختلف جامعه هستن با سطح فکر و رفتار مختلف که هر کدام فقط در ظاهر دلسوز و به فکر نجات هستن و درعمل پوچ و خالی دست نگهداشتن تا کس دیگر مثل صاحب در شکه چی بیاید و فکری به حال اسب زخمی کند شاید دیگر درشکه چه استفاده خودش رو از اسب کرده باشد و دیگر برگشتی درکار نباشه درحالی که اسب باتمام زخم ها و زجری که می کشد تمام سعی خود را می کند تا کسی متوجه حال وخیم آن نشود وجه خودش را حفظ می کند ولی نکته ای که به نظر من داره اینکه این اسب تا کی می تواند خودت را به اینطور رفتار کند اگر همه اشخاص بایکدیگر هم راه شون شاید راه نجاتی برای اسب باشد. من لذت بردم از داستان گرچه در خواندن دوم معنی داستان رو فهمیدم باید کمی عمیق و دقت بیشتر به خرج بدیم .
امین اسبقی
خوب
مهتآ
دوست داشتم یه کتاب بلند بالا میبود تا ی داستان کوتاه چرا که داستان پردازیش واقعا لذت بخش بود ... نقطه اوجی که داستان باهاش شروع شد برام جالب بود و همچنین شخصیت های گذرایی که وارد داستان میشن و نظراتی میدن که البته موثر واقع نمیشن و در نهایت این که اسب ناامید از کمک مردم به انتظار مرگ می ایسته این شرایط شما رو به یاد چیزی نمیندازه؟ برای من که خیلی اشناست
آسمان زلال
فوق العاده بود ..همین ..چی میتونم بگم وقتی محو این داستان کوتاه شدم ..باورم نمیشه که کوتاه بود ..باید ادامه داشته باشه ..من دوست دارم ادامه شو بخونم ..این انصاف نیست ..پایان برای این نوشته زوده ..خیلی زود ..یکی بیاد ادامه شو بنویسه .:((
Reza Mltzm
چنان داستان پردازی زیبایی داشت که محو قصه شدم واقعا دسخوش زیبا و کوتاه و جالب👏
i__am_hajar
داستان کوتاه خوبی بود😍👌
Atena Rezaei
عالی ،صادق خان بایک داستان کوتاه عدالت ما آدمهارو به ما نشون دادن، سکوت اسب برای من جالب بود
elahe irani
زیبا و غمگین ...
parin
عمیق و پر از ایهام
☺ میلاد
خوب بود!
متین مبارکی
کتاب خوبی بود
NafiesehKiani
صادق چوبک طبیعت گراست. اسب هم یکی از موجودات طبیعت است. و به نظر من تعمدی از اسب استفاده کرده تا نجابت آدمهایی رو نشان بدهد که همیشه کار همنوعان خودشان را راه انداخته اند ولی وقتی نوبت به گرفتاری خودشان می‌شود، هیچ کس کاری برایشان انجام نمی‌دهد و حتی می خواهند با یک لگد، آن فرد گرفتار را بیشتر گرفتار کنند. مثل همین اسبِ دست شکسته که به زور می‌خواستند از جایش بلند کنند؛ در حالی‌که این بلند کردن یعنی درد و رنج را بیشتر کردن برای اسبی که نماد فرد نجیب و درستکاری است که کار دیگران را راه انداخته است.
زینب چراغی
به نظر من توی این کتاب از نماد همون انسان های ضعیفی هست که جامعه امروز قشر مرفه فقط بهشت به درداش نگاه می‌کنند و هیچ کاری برای رفع مشکل این افراد ندارد
homayun
عرض ادب ، احترام و این حرفه ای ترین رواله تولید محتواست که روح اصیل پیام در کالبد در واژه ها به چنین ظرافت و معنای پر مغز دمیده شده باشد که مسبب شود که خواننده حتی روی ایهام ها و نماد ها و کنایه ها که پیچیده در لای رشته های داستان تمرکز و به آگاهی برسد . یعنی ؟ مثال : اسب در دنیا سراسر به نماده اصالت ، آزادی استقامت ، و عظمت روح بوده و هست صادق چوبک از دسته نویسنده هایی هست ک علاوه بر محتوا خواننده پرور است و آموزگار سختگیر و در عین حال پر احساس و دلسوزی است که هر سطرش یک آموزش است . حال ، اسب نماد اصالت و اصیل بودن جامعه و اجتماع ک مرکب رجال است در این داستان زوری یار درشکه ی رجال بوده و بعد از اینکه کارشون شد ... و اسب در جوی یخ زده سیاست به خاک نشسته و استخوان خورد ب گل نشسته‌ حالا طبقات جامعه به صحنه داستان وارد می‌شوند در هر قشری که هر کدام دیدگاه خود را در این لحظه حساس به زبان می‌آورند که در این کشمکش و تضاد دیدگاه هر طبقه ثمره نظاره گر بودن و از دست رفتن اسب می‌شود و در دریچه ی چشمان باز مانده و پر اشکش سقوط یه اجتماع رو در سکوت ابدی فریاد میزند صادق چوبک : نویسنده ای که قصه را در اوج شروع و در یک شوک عمیق پایان داد.
ft
باحال بود فقط بچه های نظام قدیم مثل من که تو زبان فارسیشون بود می‌دونن سانسورش کجاست😂
⚖️وکیل بعد از این⚖️
بدون هیچ حاشیه یک متن نوشت که جامعه رو به اسب درون داستان تشبیه کرد ؛ از همون اول درمورد اسب و گذشتش نگفت چون کسی درمورد گذشته جامعه تحقیقی نمیکنه ؛ آخرش هم جامعه بدون اشک و نشونه ای از احتیاج به کسانی که دوره اش کردن نگاه میکنه ؛ حالا اینکه نابود میشه یا بهبودی حاصل میشه الله اعلم

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۸ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۸ صفحه