نظرات کاربران درباره کتاب جاودان

نوشتن چنین داستانی در آن زمان، حقیقتاً جز شاهکار نیست. جمال‌زاده اشراف کامل به نوشتن و به آنچه می‌نویسد دارد. طنزش بسیار ظریف است و خنده‌آور. احساس می‌کنم در لایه‌های زیرین متنش، در عمق داستان‌هایش، نکته‌های به‌فکروادارنده و فلسفی پنهان است و داستان‌هایش بی‌منظور نمی‌نویسد. بسیار پیشنهاد می‌دهم که این داستان و داستان «فارسی شکر است» را بخوانید.

داستانی طنز از پدر داستان کوتاه ایرانی . با توصیفات و تشبیهات خاص این نویسنده ماجرایی از زبان دوست صمیمی راوی بیان شده . خیلی کند بخونین ۱۰ دقیقه ای تموم میشه ولی بعدش سرحال میشین 🤩😄

بعضی از کتاب ها واقعا قدیمی شدن به درد نسل های دیگه نمی خوره هر فردی تو دوره زمان خاصی که بوده با اتفاقات زمان خودش باید وفق بشه

چقدر پاشنه کش این داستان با فهم و کمالات بود!و چقدر داستانش تامل برانگیز و جالب نوشته شده بود!

داستان کتاب در مورد فانی بودن انسان و جاودانگی اشیاء بود.

سلام متن توهین‌آمیزی بود، من انتظار چنین مطلب توهین‌آمیزی از چنین نویسنده‌ای نداشتم راستش. بنظرم آمد که احوال و سیروسلوک عرفانی رو نشناخته و به تمسخر گرفته و گفته که همه اینها توهماتی هستند و از سر شکم‌سیری. شخصیت دوستش یک شب بخاطر نوشیدنی و شب دیگر بخاطر زیاد شام خوردن توهمی می‌شود و با پاشنه‌کش حرف می‌زند. پاشنه‌کش هم که شیء بسیار بی‌ارزشی هست. بقول نویسنده: هیچ نقش و نگاری هم ندارد. و هیچ جاذبه و زیبایی‌های و کلا نکته خاصی در آن نیست. و منظور از پاشنه‌کش همین معنویات است؟ یا عرفان است؟ یا عاشقی و شیدایی و فنا شدن است؟ شخص دوست هم که بخاطر پاشنه‌کش خوشبخت که نمی‌شود هیچ، مثل خر در گل مانده و بدبخت و نحیف و لاغز و زارونزار می‌شود! بعد هم مثلا با اکراه و یه حرفهایی که مشخص نیست تن می‌دهد به جدایی از پاشنه‌کش. پاشنه‌کش هم در نهایت تحقیر می‌شود و در جوی آب انداخته شده و گمان جاودانه بودنش هم به استهزا گرفته می‌شود. اگر منظور استاد جمالزاده این است، چنانچه در قصه دیگرشان، دارالمجانین هم چنین بود و دوست شخصیت اصلی در ریاضیات و 1 و 2 غرق شده‌بود، پس واقعا این دیدگاه‌های استاد جای بحث دارد که از کجا نشأت می‌گیرد و بنظرم ایشان با دل و جان خودشان و در زندگی شخصی‌شان، این تجربه‌های عرفانی و معنوی را نچشیدند و درک نکردند و به هواداران الکی و دروغین یا آدمهایی که خودشون رو به معنویت وصله کردند و ادا درمی‌آورند و دروغ می‌گویند توجه کردند. هر کسی از ظن خود شد یار من! از درون من نجست اسرار من! شاید مرحوم جمالزاده هم از درون مولانا و سعدی و حافظ و از درون عرفا و اندیشمندان اسرار را نجستند. و شاید نگاه داشتند به عارف‌نماها دروغگوها و...

نثر جذاب بیانی روان وشیوا،عالییییی بود

داستان جالبیه با اینکه ۲۰ صفحه بیشتر نیس ولی در همین ۲۰ صفحه غرق شدم و داشتم میزدم بره صفحه بعدی که گویا تمام شده بود ! پیشنهاد میکنم بخونین

جالب بود، توصیه میکنم

کتاب پند آموز و فلسفی زیبایی بود. واقعا از خوندنش لذت بردم.

از خواندنش لذت بردم❤

اخرش بانمک بود

توصیف قشنگ و طنزامیز بود

فوق العاده عالی بود. هم جذابیت و گیرایی داشت، هم اینکه از داستان پردازی خوبی برخوردار بود.

خیلی جالب بود من تابه حال همچین تصویر سازی و تلخیص زیبایی نخوانده بودم

سلام، بامزه و جالب بود.

کتاب خوبی بود ، دوست داشتم ، قلم توانمند استاد محمد علی جمالزاده هم بر قشنگی داستان افزود. کوه و صحرا و بیابان همه در تسبیح اند ، نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

جالب و جدید است و ضمنا از اخر داستان بیشتر از همه لذت بردم :)

فقط جمله آخرش 😂😂

معمولی