نظرات کاربران درباره کتاب یک تکه کاج

کتاب فوق العاده ای ست از منظر کاملا متفاتی به این بیماری و حالات اون شخص اشاره شده به نظرم کتابی کاملا خاص و زیباست و در عین کوتاهی جذاب و تاثیر گذاره

چقدر عالی وقایع رو به تصویر کشیده بود . نویسنده قلم بسیار زیبا و توانایی داشت بسیار لذت بردم . ممنون از طاقچه

خیلی قشنگ همه چیزو کنار هم قرار داده خیلی دوست داشتم،چه قلم زیبای،واسه من که تازگی داشت

فوقالعاده دل نشین

خیلی جذاب بود

روایتی زیبا از نبرد با مرگ، تلاش برای در آغوش کشیدن زندگی به یاری عشق، همه دشواریهای زندگی یک بیمار درگیر با بیماری صعب العلاج.... دو راهی بزرگ تسلیم شدن یا مقاومت کردن.... عالی...

بسیار زیبا بود. یکی از وظایف هنر من جمله داستان نویسی نشان دادن تلخی ها و مصایب به زیبا ترین شکل ممکنه. بیماری و مرگ خیلی زیبا نشون داده شده. همه چی بجا و متناسب و متعادل. طنز به اندازه، جدیت به اندازه، تلخی و شیرینی به اندازه. طوبی، بهشت، دریا، ماهی، .... همه ی تشبیه ها و استعاره ها و نشانه ها عالی بکار گرفته شدن. استفاده ی ظریف و حرفه ای از تعابیر شاعرانه بنظرم نشون میده که نویسنده این داستان احتمالا" تجربه سرودن در حداقل یکی از قالبهای شعری رو هم داره. کلا" چند تا کاری که از این مجموعه داستان های این دوره مسابقه بهرام صادقی پسندیدم، من جمله همین کار، یک نقطه و نکته ی تقریبا " مشترک در بخش پایان بندی داشتند....

جملات کوتاه بودند متن روان.

به نظرم پایان خیلی بهتری می‌تونست داشته باشه، این قضیه طوبی هم خیلی کشکی و مصنوعی بود کلا.

شما تا صفحه پانزده بی وقفه ادامه خواهید داد،خیلی خوب بود

زیبا نوشته شده👏

جذاب بود

با مادرم توی اسنپ در مسیر پرتو درمانی بودیم که این داستان را خواندم ، حس عجیب و غریبی بود ... از خواندن این داستان لذت و زجری عمیق را با هم در رگهایم حس کردم ، تجربه یگانه ای بود .. سپاس

خیلی خوب بود ، و چقدر خلاقیت و چقدر خوش قلم و چقدر جذاب و پر کشش، مرسی آقای منشی زاده عزیزو طاقچه بی نظیر

توصیفات و ترکیب کلمات فوق العاده بودن.... به شدت لذت بردم و به شدت پیشنهاد میکنم زیاد هم وقت نمیگیره

میگن وقتی که انسان داره میمیره تمام خاطرات کودکیش مثل فیلم سینمایی میاد جلوی چشمش، نویسنده به زیبایی و با قلم قوی این لحظات رو توصیف کرده بودن. بسیار داستان لطیف، شیرین و البته غم انگیزی بود. دلم برای پدر و مادرش خیلی سوخت

کتاب در مورد زندگی یک بیمار سرطانی است که در ایام واپسین حیاتش به سر می برد. تشبیهات و توصیفات به قدری زیبا و بجا بیان شدن که چشم ها هم مزه ی لذیذ نوشته ها رو می چشن.👌

به شدت از خوندن این داستان لذت بردم. توصیفات و حس‌آمیزی‌های زیبایی داشت. نویسنده بسیار خلاقه و قلم توانایی داره. داستان درباره فردیه که زمان زیادی برای زندگی کردن نداره اما حس و حال و لطافت قصه، حس غم‌انگیز بودن مرگ رو به من منتقل نکرد. به نظرم پایان‌بندی بسیار زیبا و حساب‌شده‌ای داشت.

به نظرم طبیعت و گل و گیاه می توانند انسان ها را به زندگی امیدوار و دلگرم کنند، آنها زبان ندارند اما نشانه هایی از وجود خداوند هستند.

در یک کلمه شاهکار"