نظرات درباره کتاب خانه‌ی ارواح و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه‌ی ارواح

نظرات کاربران درباره کتاب خانه‌ی ارواح

۲٫۶
(۱۵۲)
sorena
این متن رو از سایت براتون میزارم شاید براتون جالب باشه، داستان خانه‌ی شبح‌زده روایت آرامش و عشق است که مامن آن هم خانه می‌باشد . ویرجینیا وولف ، بانوی نویسنده‌ی این داستان ، امنیت و آسایش را در قلب خانه قرار داده که حتی مرددگان هم برای یافتن آن ، به خانه برمی‌گردند . تا زمانی که نبض خانه می‌زند و می‌گوید « ام ، امن ، امن … » ، گنج وجود دارد . و خانه مکانی می‌شود برای جست‌و‌جو . می‌گویند گنج‌ها در ویرانه‌ها هستند و اشباح هم حافظ آنها ، ویرجینیا با نگاهی مثبت و زیبا ، گنج ، خانه ، اشباح و زندگان را در کنار هم چیده است . تمام داستان ، سعی در گشودن گره دارد که آیا گنج مدفون چیست ؟ همان‌طور که راوی هم در انتها به کشف می‌رسد، خواننده هم با راوی تا انتهای داستان پیش می رود . در این‌جا دو نوع کشف وجود دارد ، کشف بیرونی که همان گره‌گشایی داستان است و کشف درونی که حکایت از رازهای بی‌شمار زندگی انسان دارد و خواننده از طریق کلمات و فضای داستان به آن پی می‌برد . فضا کاملا هماهنگ با ساختار است . در ابتدا حضور اشباح را می‌آورد بی‌آن‌که دیده شوند : « هر زمان بیدار می‌شدی ، دری بسته می‌شد … این‌جا چیزی را بلند می‌کردند ، آن‌جا دری را می‌‌گشودند » راوی در فضای میان خواب و بیداری است . کشف او در انتهای داستان ، در خواب صورت می‌گیرد و در بیداری آشکار می‌شود . روایت به گونه‌ای فضاها را درهم تنیده است که خواننده نخستین بار در دریافت حادثه‌ی داستانی ،در تمایز میان رخدادها توسط اشباح یا غیر اشباح به تردید می‌افتد . از همان ابتدا اشباح ، دنبال چیزی می‌گردند که گره‌افکنی هم ایجاد می‌شود . راوی در تداعی با مردگانی که روزی زنده بودند در فضای میان آنان و خودش قرار می‌گیرد و نشانه‌هایی پدید می‌آید که در انتهای داستان به پاسخ می‌رسد . سیب‌ها در بوم و کتاب میان علف‌ها رها شده بود . چیزی که شبح زن هم در پی‌اش می‌گشت ، راوی در تداعی با شبح زن یکی می‌شود و از او خارج می‌گردد و دوباره به صورت ناظر درمی‌آید . تصویرهای زیبا به راحتی فضای داستان را القا می‌کنند « خانه یکسره خالی را ، درهای باز را ، فقط کبوترهای چاهی با خشنودی بغبغو می‌کردند و وزوز خرمن‌کوب به گوش می‌رسید … » در چنین فضایی راوی بی‌آن‌که بداند دنبال چیست افکارش به دنبال جست‌و‌جوی ناپیدای زن و مرد می‌گردد . زن و مرد به گنجینه‌شان دست می‌یابند اما راوی هنوز دست‌هایش خالی است . اما نبض خانه نرم می‌زد :« امن ، امن ، امن » اشباح در جست‌و‌جوی پرتوی بودند و آن پرتو میان شیشه‌ای بود . تداعی شیشه با شیشه‌ی عمر که مرگ آن شیشه بود . عدم دوام و پایداری شیشه و حضور همیشگی مرگ که آن نور را در خود گرفته است . زن می‌میرد و سپس مرد می‌میرد . اما آنها هنوز به دنبال پرتوی هستند که در خانه است . و به خانه بازمی‌‌گردند در جست‌و‌جوی شادی خویش . روان مردگان حافظ خانه است . اشباح با دیدن زوج زنده‌ی خوابیده خاطره‌های خود را مرور می‌کنند و از دیدن آدم‌های خفته‌ی آرام ، خود را می‌کاوند . « نگاه کن ، خواب آرام ، عشق روی لب‌هایشان » زن و مرد شبح پس از سال‌ها جدایی که مرگ میان‌شان افکنده بود باز هم یکدیگر را می‌یابند . آنها شادی را در با یکدیگر بودن می‌فهمند . در این‌جاست که سیب‌های غلتان در بوم و کتابی در میان علف‌ها معنا می‌؛یرد . راوی پس از آن‌که اشباح آنها را دید می‌زنند و نور فانوس چهره‌های خمیده در تامل را رنگ می‌زند ، بیدار می‌شود و به کشف می‌رسد . به کشف رسیدن او بسیار زیباست « خم می‌شوند ، روشنای‌شان ، پلک‌هایم را می‌گشاید »اشباح خود نورانی هستند و راوی از نور آنها بیدار می‌شود « آه ، پس گنج مدفون شما این است ؟ نوری در دل » مضمون داستان بر عشق می‌چرخد و نقطه‌ی اوج زمانی است که می‌گوید« آن پرتوی که می‌جستمش همیشه پس شیشه می‌سوخت مرگ آن شیشه بود مرگ میان ما بود . نخست به سراغ زن آمده …» داستان بی‌‌آن‌که در پی آفریدن حادثه‌ی داستانی باشد جست‌و‌جو و خواسته‌وجودی انسان را به نمایش می‌؛ذارد که در زندگی و مرگ ، همواره آن را می‌‌جوید و چنان گنجی از آن محافظت می‌کند . اگرچه همواره دیر به دریافت می‌رسد و دیر به آن دست می‌یابد . عمده‌ترین تضادی که در داستان وجود داردنام آن با ساختار کلی داستان می‌باشد که در ابتدا در ذهن خواننده ، حضور اشباح را به صورت ذهنیتی که در آنها وجود دارد شکل می‌دهد اما با ورود به داستان ، ذهنیت زدایی می‌شود که به همان آشنایی‌زدایی تعبیر می‌کنیم که از عوامل قوت و برتری یک داستان بر دیگر آثار داستانی می‌شود . عالمه میرشفیعی نظر خود را اضافه کنید.
هانی
Djavad Hosseini 😅👌
Djavad Hosseini
توضیح شما ار متن کتاب طولانی تر است. داستان کوتاهی که این همه توضیح لازم داشته باشد یا نویسنده اش خوب نیست یا ترجمه اش و یا خود داستان خوب نیست. به هر رو زحمت کشیده اید و دستتون درد نکنه
Mohammad Bagheri
ممنون از بابت توضیحات و ابهام زداییتون.
Omid r kh
رمان و داستان کوتاه برای همین توی ایران پیشرفت نمیکنه، کلا ملت ما حوصله ی چیزایی که زیر لایه داشته باشه و نمادین باشه و تکنیکی ندارند، از غم و غصه هم نباید حرف زد. نمونه بارزش توی سینما، سلام بمبئی، ی فیلم چرت که هیچی نداره جز چارتا بازیگر بی حجاب و بزن برقص باید پر فروش ترین فیلم ایران باشه و فروشنده رو بفرسته زیر. خب معلومه مولفای ماهم میزنن تو کار نوشتن داستانای عاشقانه ی رادیکالی که صدتا مثش وجود داره.
Amirahmad Hatampoor
آقای منتقد سلام بمبئی مبتذل ولی فروشنده هم فیلم خوبی نیست که سنگشو به سینه میزنی
sanaz
حرفاتون حرف دله ...
marigold
نقد اثار باید اصولی باشه فک نمیکنم نظراتی که ما برا طاقچه میذاریم نقد باشه چون من خودم واقعا اون حدی کتاب نخوندم که نظرم اصولی باشه فقط میتونم بگم خوشم اومد یا نه.ولی با این حال هر اثر باید مجذوب کننده باشه درحد مخاطبش.مخاطب عادی رو هم به میزان خودش اگاه کنه.من از اثری که صرفا برای سرگرمی هم باشه بدم نمیاد چون همه ی زندگی رو لازم نیست برای کارهای فکری گذاشت گاهی برای رهایی کوتاه مدت هم خوبه که ادم خودش رو به بیهودگی بگذرونه
Zahra Yasi
بنظر من: راوی و همسرش خوابیدند .راوی می‌خوابد و در خواب خود میبیند که ساکنان قبلی این خانه که زن و شوهری هستند به این خانه آمده اند تا گنجشان را بیابند. در ۱۰۰ سال پیش این زن و مرد اونجا زندگی میکردند و به دنبال حقیقت میروند تا گنج نهایی رو بیایند که در انتها اون رو دوباره بعد صد سال در این خانه پیدا میکنند که حقیقت و گنج چیزی جز دوست داشتن نبوده.
Tanghim
مشکل در ترجمه بود. شاید اصلا کتاب قابل ترجمه نیست چون فرهنگی که این کتاب برایش نوشته شده زمین تا آسمان با فرهنگ ما متفاوت است و مترجم نتوانسته ارتباطی ملموس میان دو فرهنگ ایجاد کند لذا اصلا توصیه نمیشود
Taha Mohammady
آره شما درست میفرمایید
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
من که کلا از داستان هیچی متوجه نشدم اگر کسی متوجه شد بگه چون داستان خیلی خیلی نامفهوم بود به نظرم خواندن این داستان وقت هدر رفتن
مسعود معینی
به نظر من این نویسنده فوق العادس حیف که مترجم های عزیز جرات نمی کنن برن سمت ترجمه کتاب هاش و از مترجم این متن هم بسیار متشکرم که حالا کم یا زیاد زحمت ترجمه این متن ازین نویسنده بزرگ رو انجام دادن . هرچند که برای جامعه کتاب نخون و عقب افتاده ما از لحاظ درک متون مدرن این چنینی نویسندگان زیادی جلوتر حرکت می کنن اما درخواست دارم کتاب های این نویسنده قدرتمند و همچنین جیمز جویس رو بیشتر ترجمه کنید. نظرات رو خوندم خواستم اضافه کنم که اصلا دنبال تفسیر یا ترجمه این متن نگردید . با کلمات حرکت کنید و همون چیزی که می بینید رو دنبال کنید . فرض کنید یه فیلم از دیوید لینچ تماشا می کنید .
کاربر 8560818
آلوین به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی این موضوع که عده ایی افراد رو عقب مونده صدا میزنن فقط به خاطر کتاب نخوندن واقعا تاسف داره و مچکرم به خاطر اظهار نظر خوبتون 🤝
sorena
همه چی گفتن دوستان به جز درمورد کتاب
ترنج
بجنورد به تنهایی یه استانه؟!
نویسنده‌کوچك.
این کتاب راز گنجی نهفته در اعماق تاریکی و غیر قابل باور رو به مخاطبان ارائه میده که یه چیز هایی باعث میشه خواننده درست نتونه درکش کنه اما به هر حال می تونه جالب باشه😀
winter boy
کتابش معمولی بود. نمیدونم چرا کتابای ارال استاینو نمیزارن.واقعا داستانای قشنگی داره. البته برای سنین 8تا14
کاربر 7468325
منی که بیست سال رو رد کردمم عاشق آثار این نویسنده هستم، واقعا نمیدونم چرا اینقدر ازش کم گذاشتن، من سیزده سالگی پی دی اف هاشو تو گوگل پیدا کردم خوندم، باعث شد از فضاهای اون رمان های مسخره ایرانی که مثلا عاشقانه بودن، دربیام
کاربر ۱۷۲۴۴۷۰
من عاشق داستانای استاینم😍
AzIInsyd
مزخرفترین ترجمه ی جهان رو داشت شاید اصلش بهتر باشه نمیدونم ولی مترجمش انگار از گوگل ترنسلیت واسه ترجمه استفاده کرده بود😑😑😑
Octopos
شبیه شعر نبود؟ نمیدونم چرا احساس میکردم شعر بود
goddess
فکر اینکه یه روز من نیستم و بر می گردم به خونه قبلی م و هی خاطراتم مرور می کنم و هی به اونهایی که الآن دارن تو همون خونه زندگی می کنن ،اشکم رو درمیاره ولی به قول نویسنده دل قرص ام از این ه که صاحب خونه جدید هم زندگی شون سرشار از عشقه و جای ما رو سبز کرده
Ariyana
من ک هیچی نفهمیدم😐خیلی متنِ سنگینی داشت😩
مریم
چقدر جالب بود یه مشت خزعبلات یک نویسنده دیوانه
Bahar
حق
fafa
من که چیزی سر در نیاوردم
Hana
حتی ارزش رایگانم نداشت ، اصلا مفهومی نداره و ترجمش افتضاحه
Amirhosein Riahi
مفتشم گرونه
ایوب
اگه داستان خوبی بود رایگان ارائه نمیداد واسه چیزای خوب باید پول بدید اگه پول ندی آشی هم درکارنیست
k.t
مثلا داستان عدل چوبک مگ بده! دیدگاهتونو یکم عوض کنید..خب کوتاهند و مثلا برای ۱۰ صفحه چقدر میشه گرفت!دیگ بیخیالش شدن..
fatemeh
یه کتاب که اگه بتونی درست تفسیرش کنی عالیه اما اگه نتونی بی معنی نظر Mرو بخونید تا بفهمید ممنون طاقچهـــ
AliX
من تا اونجاییکه میتونم خوشبینانه نظر میدم . نمیدونم شاید با این سبک ارتباط برقرار نمی‌کنم یا ترجمه خوب نبود. بیشتر شبیه به شعر برگردانده به فارسی بود. راستش اصلاً لذتی نبردم و احساس تلف شدن وقت داشتم.
Bahar
کتاب خیلی مسخره بود و حتی ارزش مطالعه کردن رو هم نداشت واقعا خیلی مضحک است پیشنهاد مطالعه نکنید زیرا وقت خود را تلف می‌کنید
mehdik2017
خدا رحم کرد داستان کوتاه بود وگرنه چه عذابی باید از خوندش کشید حالا نمیدونم مشکل از نویسنده است یا از ترجمه ولی در کل خوب نیست

حجم

۷٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۷٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد