بریدههایی از کتاب دعوا سر اولویت است
۴٫۴
(۴۵)
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
میگذارم که قلم پر شود از شیدایی
زهرا جاویدی
«اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند...»
امیر رضایی
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک بر آرم
به گفتوگوی تو خیزم به جستوجوی تو باشم
امیر رضایی
«فَمَا یرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیهِمْ...»
اصلاً نگاه هم نکن! به آن فکر هم نکن، اول حسین!
«اوَّلیت» ، حسین، «اولویت» هم حسین!
امیر رضایی
حسین یک فرهنگ تعالیبخش است
امیر رضایی
این هیئتهای محلی، جبهه رو اداره کردن. حتی یه درصد از سیاسیون هم تو جبهه خودشون رو نشون ندادن. دانشگاهی و دکتر و مهندس هم اگه بوده، هیئتی بوده و از هیئت محلش اومده جنگ. غیرت و هنرنمایی بچههای هیئت اگه نبود، این شهر، شهر نبود و ما هم الآن اینجا نبودیم...
امیر رضایی
دنبال امام حی و حاضر بودن صفت کلیدی اصحاب الحسین است.
امیر رضایی
وقتی چیزی برای کسی اولویت شد، برایش همه کار میکند و اصلاً بهترین معیار برای تشخیص اولویت داشتن همین است:
برای آن حاضری چقدر خرج کنی؟ چه چیزی را؟ و اینجا فضیلت اشخاص مشخص میشود.
اینجا مقام «فضل» حبیب بیشتر آشکار میشود، از آبرویش، از ریش سفیدش هم برای حسین مایه گذاشت و برایش از «خون» نیز مایه گذاشت.
شاهکار حبیب و فضل او از «آبرو» هم مایه گذاشتن است به پای حسین.
fbr
راستی! شما چند بار حاضرید برای هدفتان هزینه کنید؟! خطر کنید؟ یا مایه بگذارید؟ چند بار؟ چند جان؟!
هاله
جایی که همه میدانند -عقلاً و نقلاً- حسین اولویت اول است و باز او در اوج تنهایی «هل من ناصر» سر میدهد...
در این صحنه از اولویت گفتن بهتر خود را نشان میدهد.
«هل من ناصر...» ، حجت بالغهای بود که نشان داد در کربلا نه تنها برای کوفیان، حسین(ع)اولویت اول نبود بلکه اولویت آخر هم نشد،
مهریار
خدا یک قلب بیشتر به تو نداده، دو جا نمیشود آن را خرج کرد. خودت هم همینطور دو جا نمیشود، اول کجا؟
... یک زمان برای دو چیز نمیشود. باید انتخاب کنی.
کامکار
«کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید! تفاوت اینکه کسی کارش را برای خدا بکند با کسی که برای خدا کار کند، زیاد نیست؛ فقط همینقدر است که ممکن است حسین(ع)در کربلا باشد... و من در حال کسب علم برای رضای خدا
mm.r mmm
کربلا با آن همه ظرفیت آدمسازیاش، اما برای بعضیها نه تنها تقرب نداشت بلکه عامل سقوط شد...
توفیق داشت روز عاشورا در کربلا باشد، چه لیاقتی!
تازه روز عاشورای ۶۱ را هم درک کرد، چه سعادتی!
امام را از نزدیک زیارت کرد، چه زیارتی!
ولی حیف که اسمش بد در رفت. همه به او میگویند: کربلایی شمربنذیالجوشن!
بسیار زیبا،..
«آن کس است اهل بشارت که اشارت داند»
مهدی نادریان
«کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید!
نون صات
چه خوب گفته خواجه نصیرالدین طوسی:
افسوس که آنچه بردهام، باختنی است
بشناختهها تمام نشناختنی است
برداشتــــــــهام هر آنچه باید بگـــــــــذاشت
بگذاشتهام هر آنچه برداشتنی است
نون صات
ز زبان شعر زیباتر میتوان شنید:
«انا ترکنا الخلق طرا فی هواکا
لیس لنا یا سیدی مولا سواکا»
ما خلق را فقط در هوای تو رها کردیم. ما غیر تو آقایی نداریم.
نون صات
«یک عده بغلدست حسین هم نشسته بودند. نقشه دستشان نبود؛ اشتباه کردند. کی میتواند بگوید عبداللهبنعباس و عبداللهبنجعفر از اسلام و از محبت خاندان پیغمبر نصیبی نداشتند؟ اینهایی که در دامان آل پیغمبر بزرگ شده بودند، اما نقشۀ عوضی دستشان بود.
نمیدانستند آن سرزمینی که باید از آن دفاع بشود و آن نقطهای که باید برایش فداکاری بشود، کجاست.
نشستند در مدینه به امید آنکه چهارتا مسئله بگویند. اسلام مجسم را، قرآن ناطق را، حسین فاطمه را تنها گذاشتند
کاربر ۸۷۲۲۶۴
توفیق داشت روز عاشورا در کربلا باشد، چه لیاقتی!
تازه روز عاشورای ۶۱ را هم درک کرد، چه سعادتی!
امام را از نزدیک زیارت کرد، چه زیارتی!
ولی حیف که اسمش بد در رفت. همه به او میگویند: کربلایی شمربنذیالجوشن!
erfan
همهجا اولویت، تعیینکننده است. انتخابهای زندگی با اولویت معنا مییابد.
محسن
حجم
۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان