بریدههایی از کتاب دعوا سر اولویت است
۴٫۴
(۴۵)
کسانی که با خود گفتند اول حج بگذاریم، بعد به حسین میرسیم... نرسیدند!
تاریخ میخواست به همه درس اهمیت اولویتدهی یاد بدهد.
جایی که اولویت، «حسین» است، هیچ تأخیری جایز نیست. باید اولویتها را همراه امام انتخاب کرد، نه زودتر نه دیرتر. «... و المتأخر عنهم زاهق...»
مهریار
شاهکار حبیب و فضل او از «آبرو» هم مایه گذاشتن است به پای حسین.
هاله
حاضر نشد خودش را برای امام خرج کند، حرف از اسب تیز و شمشیر برندهاش میزد.
بعد عاشورا، سر همین انتخاب اشتباه تأسف میخورد و اشک میریخت، عجب درسی به ما داد عبیدالله بن حر جعفی.
اولویت «خودت» را امام بگذار، نه اولویت «اسبت» را!
مگر اینکه مثل حضرت نافع، اسب و شمشیر هم در راه او باشد، به شرط حضور خودت.
کامکار
«امام فرمود: اگر قصد یاری داری، شتاب کن، خدا تو را ببخشاید.
طرماح گوید: دانستم به یاری من محتاج است.»
خب برو، اما زود بیا!
وقتی داشت میآمد، آن هم با عجله، گفتند: طرماح! کجا میروی با این عجله؟
گفت: یاری حسین. گفتند: بنشین که دارند سرها را میآورند!
... حسین جان! دیر شد.
کامکار
اما تو که دیدی حسین را محاصره کردهاند، تو که دیدی زن و بچۀ حسین در محاصرهاند؛ زن و بچۀ خودت از زن و بچۀ امام حسین مهمتر بود؟!
یکوقت است که تو این ماجرا را ندیدهای... اما تو که داستان غربت امام را دیدی. همیشه دعوا سر اولویت بوده و هست. این اولویتها جهت زندگیها را مشخص میکند.
hossein mokhtari
کسانی که با خود گفتند اول حج بگذاریم، بعد به حسین میرسیم... نرسیدند!
تاریخ میخواست به همه درس اهمیت اولویتدهی یاد بدهد.
جایی که اولویت، «حسین» است، هیچ تأخیری جایز نیست. باید اولویتها را همراه امام انتخاب کرد، نه زودتر نه دیرتر.
hossein mokhtari
«دنبال کار گنده نباشید، دنبال کار مُنده باشید!» (مُنده: مانده، بر زمین مانده)
mm.r mmm
ما اومدیم بگیم نود درصد شهدا و رزمندهها، از هیئتها هستن. این هیئتهای محلی، جبهه رو اداره کردن. حتی یه درصد از سیاسیون هم تو جبهه خودشون رو نشون ندادن. دانشگاهی و دکتر و مهندس هم اگه بوده، هیئتی بوده و از هیئت محلش اومده جنگ. غیرت و هنرنمایی بچههای هیئت اگه نبود، این شهر، شهر نبود و ما هم الآن اینجا نبودیم...
◕‿◕
در جریان دفاع مقدس در این جنگ هشتساله همۀ اینقدرتها آمدند علیه ایران تلاش و کوشش کردند و نتوانستند بگیرند، اما آن خاکریز اول، خاکریز دوم، خط مقدم، همهاش یا حسین یا حسین بود، کربلا کربلا، سخن از ایران ایران ای مرز پرگهر نبود. البته ما این را در جریان انتخابات با هم میخوانیم که چیز خوبی هم هست، ایران کشور ماست، وطن ماست. ما علاقهمندیم، اما ما قبل از اینکه ایرانی باشیم، مسلمانیم و همین یا حسین یا حسین، همین خطشکنی، این کشور را حفظ کرد. وقتی دین شد، روحانیت شد و امام آمد و مسجد و حسینهها به میدان آمدند، هیچکسی نتوانست کشور را فتح کند. تو جنگ جهانی اول مگر ما ایرانی نبودیم؟ مگر در جنگ جهانی دوم ما ایرانی نبودیم یا در کودتای ننگین ۲۸ مرداد، ما ایرانی نبودیم؟ مگر هر چه خواستند، ندادیم؟
◕‿◕
حجم
۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان