بریدههایی از کتاب دوباره فکر کن!
۳٫۷
(۵۵)
ما معمولاً حین فکرکردن و صحبتکردن نگرش سه حرفهٔ خاص را درپیش میگیریم و در نقش آنها فرو میرویم: واعظان، دادستانها و سیاستمداران. در هریک از این حالتها، ما خودمان را جای هویتی خاص میگذاریم و از ابزاری خاص استفاده میکنیم. زمانی وارد حالت واعظ میشویم که عقاید مقدسمان به خطر میافتند: موعظه میکنیم تا از آرمانهایمان حمایت کنیم و آنها را رواج دهیم.
naeemeRF
شاید صفحات موسیقی قدیمی، اتومبیلهای کلاسیک و ساعتهای عتیقه، چیزهایی ارزشمند برای جمعآوری باشند اما باورهای قدیمی و منسوخشده، فسیلهای ذهنیای هستند که بهتر است از آنها دست بکشیم.
naeemeRF
بسیاری از ما به دانش و مهارت خود و پایبندبودن به عقاید و نظراتمان افتخار میکنیم. این امر در یک جهان تغییرناپذیر، که در آن بهخاطر داشتن عقاید راسخ تشویق شویم، منطقی است. اما مشکل اینجاست که ما در دنیایی زندگی میکنیم که دائماً در حال تغییر و تحول است؛ جایی که باید به همان اندازهای که زمان صرفِ فکرکردن میکنیم، صرفِ بازاندیشیکردن کنیم.
naeemeRF
بدانید کِی وقت آن رسیده که بعضی از باارزشترین ابزار و عزیزترین بخشهای هویت خود را رها کنید.
naeemeRF
تواضع یعنی خاکیبودن؛ یعنی بدانیم کاستیهایی داریم و ممکنالخطا هستیم
مبین
«غرور، جهالتِ همراه با اعتقاد راسخ است. تواضع، فیلتری نفوذپذیر است که تجربیات زندگی را جذب کرده و آنها را به دانش و خِرد تبدیل میکند، اما غرور یک سپر لاستیکی است که تجربیات زندگی پس از برخورد به آن کمانه میکنند.
مبین
داشتن اعتقاد راسخ باعث میشود در زندانی که خودمان ساختهایم گیر بیفتیم
مبین
نفرین دانش این است که ذهن ما را نسبت به آنچه نمیدانیم میبندد. قضاوت خوب، به داشتن مهارت و اراده برای گشودن ذهنمان بستگی دارد.
احسان رضاپور
شاید بهتر باشد بچهها مشاغل را کنشهایی بدانند که باید انجام دهند، نه هویتی که باید ادعا کنند. وقتی شغل را کار بدانند و نه هویتِ خودشان، بیشتر پذیرای این موضوع هستند که گزینههای متفاوت را بررسی کنند.
me
حتی اگر بچهها در مورد مسیر شغلی که واقعبینانه است هیجان داشته باشند، آنچه فکر میکردند که شغل رؤیاهایشان است میتواند به کابوس تبدیل شود.
me
بهجای اینکه بپذیریم مطمئن نیستیم که در آینده میخواهیم چهکاره شویم، اطمینانی جبرانکننده پیدا میکنیم و عاشق یک مسیر کاری میشویم.
me
تصمیم میگیرید که در زمان همهگیری یک بیماری واگیردار دانشگاه را شروع کنید و بعدها نتیجه میگیرید که باید یک سال دیرتر میرفتید.
me
اینکه نظرتان را تغییر دهید شما را به آدمی دورو یا دمدمیمزاج تبدیل نمیکند، بلکه به این معناست که شما تمایل به یادگیری دارید.
me
یک تیم ارزیابی سریع وجود دارد که وظیفهاش بازاندیشی در پیشنهادهاست: اعضای این تیم ارزیابیهای مستقلی انجام میدهند و فقط پیشنهادهایی که هم جسورانه و هم قابلانجام باشند، چراغ سبز میگیرند. در علم، شبکهٔ چالشی اغلب اساسِ فرایند داوریِ همتاست. مقالاتمان را به صورت ناشناس ارسال میکنیم و کارشناسانِ مستقل بیطرفانه آنها را ارزیابی میکنند. یکی از نامههای ردشدن مقالهام که هرگز آن را فراموش نمیکنم از طرف یکی از ارزیابان بود که مرا تشویق کرده بود بروم و کتاب آدام گرنت را بخوانم. رفیق، من خودم آدام گرنتم.
me
وقتی هویت این افراد بر اساس ارزشهایشان باشد و نه بر اساس عقایدشان، آنها انعطافپذیری مورد نیاز را برای بهروزرسانی شیوههای خود بر اساس شواهد جدید بهدست میآورند.
کتابخوان
دیکتاتور درون ما با فعالکردن یک چرخهٔ اعتمادبهنفس کاذب، پیروز میشود. ابتدا اعتقادات اشتباهمان درون حبابهای فیلتری محافظت میشوند، که در آن فقط اطلاعاتی مبنی بر درستی عقایدمان را میبینیم و احساس غرور میکنیم، سپس اعتقاداتمان در اتاقهای پژواک محفاظت میشوند؛ جایی که فقط صحبتهای افرادی را میشنویم که عقاید ما را تأیید و تقویت میکنند. اگرچه سنگری که اینگونه ساخته میشود ممکن است نفوذناپذیر بهنظر برسد، گروهی از متخصصان که تعدادشان رو به افزایش است مصمم به شکستن این سنگر هستند.
کتابخوان
دانشمندان علوم اعصاب دریافتهاند که وقتی اعتقادات اصلی ما به چالش کشیده میشوند، ممکن است سبب فعالشدن بادامهٔ مغز شوند؛ یعنی بخشِ بدویِ «مغز مارمولکی» که بهسرعت تفکر خونسرد را کنار میگذارد و یک واکنش ستیز یا گریز آتشین را فعال میکند.
کتابخوان
صطلاح تخصصی این پدیده در روانشناسی، نفسِ خودکامه است و کارش این است که از ورود اطلاعات خطرناک جلوگیری کند.
کاربرد این دیکتاتور زمانی است که کسی به شخصیت یا شعور ما توهین میکند. این نوع تعرضات شخصی ممکن است باعث نابودشدن جنبههایی از هویت ما شوند که برایمان مهم هستند و تغییر آنها شاید سخت باشد. در این مواقع، نفس خودکامه همانند یک بادیگارد وارد ذهن ما میشود و با گفتن دروغهایی تسلیبخش، از تصور شخصی ما نسبت به خودمان محافظت میکند
کتابخوان
زمانی که یکی از باورهای اصلی ما زیرِسؤال میرود، معمولاً بهجای اینکه از این موضوع استقبال کنیم، واکنش منفی نشان میدهیم. انگار یک دیکتاتور مینیاتوری در مغز ما زندگی میکند که واقعیتهایی را که قرار است وارد ذهنمان شود، کنترل میکند
کتابخوان
چگونه در مواقعی که متوجه میشویم ممکن است عقایدمان درست نباشند، آرامش بیشتری داشته باشیم و راحتتر اشتباهمان را بپذیریم. هدف این نیست که بیشتر اوقات دیدگاههای اشتباه داشته باشیم، بلکه هدف این است که متوجه شویم ما بیشتر از حدی که انتظار داریم اشتباه میکنیم و هرچه بیشتر این قضیه را انکار کنیم، گودال عمیقتری برای خودمان حفر میکنیم.
کتابخوان
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۳ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۳ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان