بریدههایی از کتاب افسوس برای نرگس های افغانستان
۴٫۳
(۱۹)
یک دانشجوی افغان هم یک کتاب ایرانی را نشانم داد که به قول خودش از بس دست به دست گشته، کهنه و پاره شده است. او گفت: «ای کاش مسؤولان ایرانی برای ما کتابها و نشریات کشورشان را بفرستند. حتی اگر روزنامهها و مجلات تاریخگذشته هم باشد، مهم نیست. گروهی از دانشجویان افغان آنقدر تشنه کتابها و نشریات ارزشمند فارسی هستند که حتی نشریات تاریخگذشته ایرانی هم برایشان جذابیت دارد.» طبق آنچه او گفت، چند ماه پیش یک افغان که سالها در ایران زندگی کرده، در بازگشت به افغانستان یکی دو تا از کتابهای دکتر سروش و دکتر شریعتی را با خودش به اینجا میآورد. در این مدت تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه کابل آنها را مطالعه کردهاند و هنوز هم کتابها دست به دست میگردد.
Nera
محمد افضل با لحن غرورآمیزی درباره امنیت دانشگاه تأکید میکند، شاید چون این موضوع اهمیت زیادی برایش دارد: «وقتی دانشگاه برای دانشجویان ما یک محیط امن است، چرا آن جور که دوست دارند لباس نپوشند و آرایش نکنند؟... آنها مجبور نیستند در دانشگاه، خودشان را سانسور کنند. دانشگاه خانه آنهاست؛ خانه امن آنها.»
Nera
اگرچه حقوق استادان دانشگاه دو تا سه برابر متوسط حقوق کارمندان دولت است، رقم چندان بالایی نیست و به همین دلیل اکثر استادان چند شغله هستند. تعداد استادان رسمی دانشگاه کابل در آن زمان ۴۰۰ نفر بود. آن روزها آنها بعد از یک سال و اندی که هیچ حقوقی دریافت نکرده بودند با تأمین اعتبار از سوی دولت ایران، حقوق شش ماه خود را یکجا دریافت کردند.
معاون آموزشی دانشگاه کابل با خوشحالی میگوید: «دانشگاه به صورت رایگان به دانشجویان صبحانه و ناهار میدهد.»
Nera
میگوید: «خب! هنوز بعضی از طالبها در کشور هستند و از این جور تهدیدها میکنند... البته دوره آنها به پایان رسیده و تهدیدهایشان دیگر اثری ندارد.»
می گویم: «آقای افضل! البته مثل اینکه تهدید آن جوان خیلی هم بیاثر نبوده که ریشتان را هنوز اصلاًح نکردهاید.» با لحنی آمیخته با شوخی می گوید: «خب! احتیاط شرط عقل است دخترم!»
Nera
«حجاب برای دختران دانشجو اجباری نیست، اما همچنان که خودتان دیدید همه دخترها روسری بر سر دارند.» او از تعدادی از دانشجویان و استادان وابسته به القاعده یاد میکند که هنوز در دانشگاه حضور دارند. آنها دانشجویان دختر را تهدید میکنند، تهدید به خاطر اینکه چرا برقع را کنار گذاشتهاند: «اگرچه تعدادی از دانشجویان و استادان وابسته به القاعده اخراج شدهاند، متأسفانه هنوز بعضی از آنها در دانشگاه حضور دارند و فرصت که به دستشان میافتد دختران را آزار و اذیت میکنند.» افضل در عین حال می گوید: «پوشش امروز دختران دانشجو نسبت به دوران طالبان خیلی بهتر و راحتتر شده و کمکم راحتتر از این هم خواهد شد. با تصفیه کامل القاعدهایها از دانشگاه، دختران راحتتر از آنچه دیدی لباس خواهند پوشید.»
Nera
رئیس دانشگاه که خود، هم طالب بود هم پشتون، در برابر همه اصرارهای مقامات طالبان برای حذف زبان فارسی از دانشگاه گفت: «به نظر من اگر چهار هزار زبان در دنیا وجود داشته باشد، زبان فارسی در رأس همه آنهاست. فارسی یک زبان غنی و ارزشمند است.» به نظر محمد افضل بیان این حرف در دوران تاریک حکومت طالبان نیازمند شجاعت زیادی بود: «او با سعه صدر و وسعت نظرش مانع تعطیلی تدریس زبان فارسی شد.»
Nera
پشت سرش عکس بزرگی از احمد شاه مسعود قرار دارد. این روزها در کابل بیشترین عکسی که بر دیوارها میبینی، عکس مسعود شهید است و نه عکس هیچ کدام از مقامات دولتی.
Nera
سال تحصیلی دانشگاههای افغانستان از اول فصل بهار آغاز میشود و آخر پاییز به پایان میرسد. در واقع دانشگاهها در فصل زمستان تعطیلاند و علتش هم سرمای وحشتناک افغانستان و نبود امکانات کافی برای گرما بخشیدن به کلاسهای درس است.
دانشگاه کابل آن زمان ۷۴۰۰ دانشجو داشت و دانشگاه پزشکی ۳۰۰۰ دانشجو. کلاسهای دانشگاه صبحها آغاز میشود و همه کلاسها قبل از ساعت ۱۶ به پایان میرسد. به گفته یکی از مسؤولان دانشگاه، علت تعطیلی کلاسهای در ساعت ۱۶ این است که امکان تأمین روشنایی وجود ندارد.
Nera
دوست افغان ما گفته بود: «یک سازمان خارجی در افغانستان مسؤول آموزش خارجیهایی است که به اینجا میآیند. به عنوان مثال به آنها یاد میدهند که چگونه راه بروند، چگونه لباس بپوشند، چگونه رفتار کنند و... که افغانها ناراحت نشوند.» کسی چه میداند، شاید «مدام لبخند زدن» هم یکی از همین آموزشها باشد.
Nera
در غرب کابل هم مثل بقیه جاهای شهر نه نشانی از بازسازی بود و نه حتی نشانی کوچک از زدن یک کلنگ بر زمین برای آغاز بازسازی. ویرانههای غرب پایتخت افغانستان مرا یاد حرفهای یک دانشجوی افغان انداخت که گفته بود: «آمریکاییها حتی ساختمانهایی را هم که خودشان بمباران کردهاند و به ویرانی کشیدهاند، بازسازی نکردهاند.»
Nera
غرب کابل یکی از اصلیترین صحنههای جنگهای داخلی میان اقوام افغانستان با یکدیگر بوده است؛ جنگهایی که همه اقوام و گروهها از هزارهها گرفته تا پشتونها و تاجیکها و... همه و همه سالها در آن درگیر بودند.
Nera
دانشگاه کابل در غرب شهر واقع است. هرچه از مرکز شهر دورتر میشوی و به غرب نزدیکتر، خیابانها ویرانتر و خانهها خرابتر میشود. خانههایی که یا در جنگهای داخلی تخریب شدهاند یا بر اثر بمباران هواپیماهای آمریکایی.
Nera
یکی از مسؤولان کنسولگری ایران در کابل نیز میگوید: «در حال حاضر به جز کشورهای ایران و پاکستان، هیچ سفارتی در افغانستان به اتباع این کشور ویزا نمیدهد؛ چون همه میدانند که آنها درصورت خروج از افغانستان دیگر حاضر نیستند به اینجا بازگردند.»
Nera
«دکتر عبدالله» وزیر امور خارجه افغانستان تا حد زیادی با برخی از هموطنانش که معتقدند تشکلهای خارجی کمکهای بینالمللی را به صورت غیرواقعی هزینه میکنند، موافق است: «این مسائل تا حد زیادی واقعیت دارد. بر این باورم که اگر تشکلهای غیر دولتی خارجی در روشها و مقررات خود تغییراتی بدهند، بهتر از این میتوانند کار کنند؛ ضمن این که تمام این مؤسسهها را نمیتوان یکسان فرض و دربارهشان قضاوت کرد. بعضی از آنها جنبه تجاری دارند، اما برخی دیگر واقعاً به مردم کمک میکنند.»
Nera
مخملباف میگفت: «شما این روزها در کابل فاصله طبقانی غریبی را میبینید. عامل اصلی ایجاد این فاصله طبقاتی همین ان.جی.اوها هستند. یکی از آثار حضور آنها گران شدن قیمت خانههای کابل بوده است... .»
Nera
کسانی معتقد بودند عملکرد این مؤسسههای خارجی یک طبقه جدید اجتماعی را در افغانستان ایجاد کرده و به بیتعادلی اقتصادی جامعهشان افزوده است. «امیر»، روزنامهنگار افغان، در حالی که از عصبانیت چهرهاش برافروخته شده، در این باره گفت: «در حالی که کارمندان دولت و حتی وزیران ما در افغانستان ماهانه پنجاه دلار حقوق میگیرند، این مؤسسههای خارجی به کارمندان محلی خود هشتصد تا هزار دلار در ماه حقوق میدهند. خودشان هم که حقوقهای نجومی چند هزار دلاری میگیرند، با اجاره کردن خانههای گرانقیمت و خریدن اتومبیلهای آخرین مدل نه فقط به نابرابری در افغانستان دامن میزنند که بخشی از کمکهای بینالمللی را نیز هدر میدهند.»
Nera
چند دقیقه بیشتر که همانجا ایستادم متوجه شدم این روزنامهفروشهای کوچک برای فروش روزنامههایشان فقط به طرف خارجیها میروند و روزنامهها را به هیچ کدام از هموطنانشان عرضه نمیکنند. از پسرهایی که دورهام کرده بودند و همچنان اصرار داشتند روزنامههای بیشتری به من بفروشند، پرسیدم: «بچهها! موضوع از چه قرار است؟ چرا فقط خارجیها؟» یکیشان در پاسخم گفت: «بیشترافغانها اصلاً روزنامه نمیخرند، چون پول ندارند. فقط خارجیها از ما روزنامه میخرند، چون پول دارند.» نگاهی سرسری به روزنامههایی که در دست دارم، میاندازم. حداقل یک صفحه کامل از هر روزنامه به زبان انگلیسی است.
Nera
«صفیالدین»، یکی دیگر از جوانان نهضت ملی افغانستان که خودش را برای آزمون ورودی دانشگاههای کابل آماده میکند، میگوید: «کشور ما دوباره به سوی نابودی و جنگ پیش میرود.» میپرسم: «چرا اینجوری فکر میکنی؟»
سرش را تکان میدهد و با صدایی که ناراحتی در آن آشکار است، میگوید: «به خاطر حضور آمریکاییها.» آهی میکشد و بعد از لحظهای مکث، در حالی که از تنه تنومند درختی که روبهرویش است، چشم برنمیدارد، اضافه میکند: «وقتی این خارجیها، به خصوص آمریکاییها را میبینم که به راحتی در خیابانهای شهرمان رفتوآمد میکنند، قلبم آتش میگیرد. فکر میکنم دیدن این آمریکاییها به قلب هر مسلمانی خدشه وارد میکند.»
Nera
چه فرقی میکند چه کسی حکومت کند! اگر جنگ نباشد و افغانستان تکهتکه نشود، همان خوب است. ما خوشی، آرامی و برقراری ملت را میخواهیم.
معین کرمانی
روزی که طالبان ابتدای دره پنجشیر را تصرف کردند، احمدشاه مسعود در شهرک استالف به معاون وزارت خارجه آمریکا گفت: «حتی اگر به اندازه این کلاه که بر سر دارم، خاک کشورم در اختیارم باشد، میایستم و از سرزمینم دفاع میکنم و نمیگذارم طالبان آن را بگیرند.»
معین کرمانی
حجم
۳۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۱۹,۵۰۰
تومان