بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جزء از کل | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جزء از کل

بریده‌هایی از کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
ویراستار:قهرمان عسکری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۱۱ رأی
۳٫۳
(۱۱۱)
تا ابد به معنی تا ابد نیست. فقط یه نوع اصطلاحه. منظورش تا ابدیتی هست که از خود زندگی کم‌تره. اگه منظورم رو بفهمین.»
Ehsan
من دارم تغییر می‌کنم؟ آیا شخصیت یک مرد، تغییرپذیر است؟ یک نامیرا را تصور کن. فکر این‌که ممکن است در طول چندین قرن همان سوتی‌های همیشگی را انجام دهد، منزجرکننده است. فکر کن یک نامیرا در تولد ۷۰۰۵۵۲ مین سالش هنوز هم با این‌که کسی به او می‌گوید بشقاب داغ است باز هم به آن دست می‌زند - مطمئنا ما عمیقا قابلیت تغییرپذیری داریم اما ۸۰ سال عمر، فرصت کافی برای این کار نیست. تو باید خیلی سریع یاد بگیری. باید ابدیت را در این چند دهه زندگی قابل دسترس و شلوغ جا بدهی.
علی شهبازی
چطور یک انسان می‌تواند در تنهایی خودش یک احمق باشد، ولی در یک جمع کاملا به یک کودن تبدیل می‌شود
کاربر ۱۲۰۸۷۰۰
«گوش کن جاسپر. ماجرا از این قراره که دیگه ویرانی دنیا نامحسوس نیست، بلکه این روزها صدای از هم پاشیده شدنش از هر صدایی بلندتره! در هر شهری از این دنیا، بوی همبرگر در خیابان سرازیر شده و دنبال مشتری‌های همیشگی‌اش می‌گرده! در داستان‌های جن و پری قدیمی، جادوگر بدجنس، قیافهٔ زشتی داره، اما تازگی‌ها اون گونه‌های برجسته داره و عمل زیبایی انجام داده! مردم دیگه رمزآلود و مبهم نیستن چون اصلا خفه خون نمی‌گیرن! باور همون اندازه مسیر رو روشن می‌کنه که چشم‌بند
🍃نــہـــالــــے🍃
تصور می‌کنم که روز رستاخیز، خدا تو را به داخل یک اتاق کوچک سفید صدا می‌زند و بعد روی یک صندلی ناراحت چوبی می‌نشاند و همان‌طور که با اضطراب در صندلی جابه‌جا می‌شوی از تو می‌خواهد که خود را تجزیه و تحلیل کنی. او مثل یک مامور قطار با لبخندی بر چهره سراغت می‌آید و می‌فهمد که بدون بلیط سوار شده‌ای و می‌گوید برای من مهم نیست که کار خوب انجام داده‌ای یا شیطانی، اهمیتی نمی‌دهم که به من یا هر کدام از پیامبرانم اعتقاد داشتی یا نه، این‌که به فقرا سخاوتمندانه کمک کرده‌ای یا دستانت را چنان مشت کرده‌ای که مبادا چیزی از لای انگشتانت برای آن‌ها چکه کند، این‌ها هیچ‌کدام برای من اهمیتی ندارد اما این دقیقه به دقیقه وقتی است که تو در زمین سپری کرده‌ای. بعد او یک تکه کاغذ به طول ۱۰۰۰۰ کیلومتر باز می‌کند و می‌گوید، این را بخوان و خودت را توصیف کن.
bec san
به‌محض این‌که ایدهٔ من پذیرفته شد، دیگر ازش خوشم نمی‌آمد. حالا به نظر یک ایدهٔ احمقانه و ترسناک بود. وقتی این ایده به تنهایی در سرم وول می‌خورد، بیش‌تر ازش خوشم می‌آمد. حالا که به دنیای بیرون راه یافته بود، مسئول چیزی شده بودم که هیچ کنترلی رویش نداشتم.
bec san
شاید شما نتوانید برای شادی در زندگی برنامه‌ریزی کنید، اما می‌توانید اقدامات احتیاطی علیه ناراحتی انجام دهید، نه؟
M.H
فکر کنم این از دست رفتن واقعی معصومیت است: همان اولین باری که چشمت به موانع محدود کنندهٔ توانایی‌هایت می‌افتد.
ArieL
ستاره‌ها نقطه هستند. سپس هر انسانی را بر روی زمین نقطه‌ای تصور کردم، اما با تأسف متوجه شدم که بسیاری از ما حتی به سختی می‌توانیم یک اتاق را روشن کنیم. ما خیلی کوچک‌تر از آن بودیم که نقطه شویم.
ArieL
با ترس به وضعیت تأسف‌وار رحم و شفقت در این دنیا می‌اندیشیدم، که یک شب با خدای این فراری‌ها شروع به صحبت کردم. گفتم «سلام! چرا تا حالا نگفتی که اگه یه بار دیگه انسانی به دست انسان دیگه رنج بکشه، همه چیز تموم می‌شه. همه چیز رو تموم می‌کنم. چرا تا الان نگفتی، اگه یه بار دیگه مردی از درد گریه کنه چون مرد دیگه‌ای پا روی خرخره‌اش گذاشته، دوشاخه رو از برق می‌کشم. چقدر دلم می‌خواد که این حرف رو بزنی و سر حرفت هم بمونی. سیاست سه جرم برابر با اعدام واقعا چیزیه که نژاد بشری برای کارهایی که در حق همدیگه کرده بهش نیاز داره. خدایا، وقت سختگیر شدنه. دیگه نه کوتاه آمدنی، نه سیل‌های مبهم و رانش‌های غیرشفافی. تحمل صفر. سه جرم. بیرون کردن ما.» من همهٔ این‌ها را به خدا گفتم
اورسولا
تو نمی‌توانی از پایی که به تو وصل است فرار کنی، پایی که وزنه‌ای به سنگینی آرزوهای نابود شده را با خود حمل می‌کند.
NeginJr
تو زندگی را به تنهایی تجربه می‌کنی، می‌توانی به هر اندازه که دوست داری با دیگری صمیمی شوی، اما همیشه یه قسمتی از تو و وجود تو هست که غیرقابل دسترسی و ارتباط است؛ تو تنها خواهی مرد و این تجربه هم به تنهایی متعلق به توست، ممکن است یک دوجین چشم انتظار داشته باشی که عاشقت باشند، اما تنهایی تو از بدو تولد تا مرگ ادامه دارد که غیرقابل‌نفوذ است.
Mary gholami
او مقابل زننده‌ترین تعصب موجود بود: نفرت از ثروت. حداقل یک نژادپرست، یعنی کسی که از سیاه‌پوستان متنفر است، تمایل مخفی برای داشتن پوست سیاه ندارد. تعصب او، با وجود جنبهٔ زشت و احمقآن‌هاش، حداقل روراست و صادق است. تنفر از انسان‌های مرفه آن هم از طرف کسانی که هرگونه فرصتی را برای تعویض این موقعیت در هوا می‌زنند مثل ضرب‌المثل گوشت و گربه است.
Sophie
من نمردم. اما زنده هم نماندم.
NeginJr
مردم تقریبا هیچ‌وقت بالا را نگاه نمی‌کنند. چه کسی می‌داند چرا؟
neda
گذشته مثل یک غدهٔ سرطانی ناعلاج به زمان حال هم گسترش پیدا می‌کند.
neda
یکی از تصورات مورد علاقهٔ پدرم که واقعا بعدها فلسفه‌اش را درک کردم: آزادی فقط در شبیه یک دیوانه بودن است.
sha24yan
یادت باشه مردان گرسنه می‌میرن در حالی که مردان روزه‌دار زنده می‌مونن
AmirReza
مردان گرسنه می‌میرن در حالی که مردان روزه‌دار زنده می‌مونن.
...
چطور یک موقعیت یکسان می‌تواند یکی را مجبور کند تا با رشته‌های عصبی‌اش خودش را از درون دار بزند و دیگری را خوشحال و سرزنده کند؟
Ali Broujerdi

حجم

۷۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

حجم

۷۵۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان