بریدههایی از کتاب جزء از کل
نویسنده:استیو تولتز
مترجم:معصومه محمودی
ویراستار:قهرمان عسکری
انتشارات:انتشارات فرشته
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۱۱ رأی
۳٫۳
(۱۱۱)
همیشه آتشسوزی خواهد بود، همیشه خانههای گمشده، زندگیهای از دست رفته. اما هیچکس جمع نمیکند و به چراگاه امنتری نمیرود. آنها فقط اشکهایشان را پاک میکنند، و مردههایشان را دفن میکنند و فرزندان بیشتری میآورند و پاهای خود را در زمین محکمتر میکنند. چرا؟ ما دلایل خودمان را داریم. آنها چه هستند؟ از من نپرس. از خاکستری بپرس که روی دماغت مینشیند.
کاربر ۴۳۵۰۳۴۸
خورد، چون صدای طنینانداز اصابت قاشق و چنگال موقع خوردن غذا در یک خانهٔ خالی، یکی از پنج صدای برتر غمگین تمام دورانهاست.
کاربر ۴۳۵۰۳۴۸
اونطور که ما تو درس تاریخ یاد گرفتیم، قدرت فساد میاره. بنابراین، زیبایی مطلق، مطلقا فساد آوره.»
کاربر ۴۳۵۰۳۴۸
برن. حال بههم زنه! یه دروغه! این فقط یه توجیه ارزون برای تحریک شماهاست! «عاشقتم» یه راه دیگه برای گفتن اینه که «من صاحب تو هستم ای حرومزادهٔ کوچولو! تو به من معنای زندگی رو نشون دادی چون من خودم نمیتونستم، پس این رو برای من به گند نکش! «نه، پدر و مادرتون عاشق شما نیستن - اونا به شما احتیاج دارن! و خیلی هم بیشتراز احتیاج شماها به اوناست، من میتونم این رو به شما بگم!»
دانشآموزان هرگز چیزی مثل این را نشنیده بودند. آقای وایت آنجا ایستاده و بلندبلند نفس میزد، انگار لولهٔ تنفسیاش مسدود شده باشد.
کاربر ۴۳۵۰۳۴۸
کسی چیزی نگفت. حرفی که زده شد کاملا درست بود. آقای وایت از پشت میز بلند شد و به عقب کلاس رفت. نمیدانستیم باید همینطور چشمانمان را به جلو بدوزیم یا به سمت او برگردانیم یا اینکه از حدقه درآوریم.
از پشت کلاس داد زد: «پدر و مادرتون از شما چی میخوان؟» ما همه به سمت صورتش برگشتیم. «ازتون میخوان درس بخونین. چرا؟ اونا برای شما جاهطلبن. چرا؟ اونا به شما به عنوان یکی از وسایل شخصی لعنتی خودشون نگاه میکنن، چراش اینه! شما و ماشینهاشون، شما و ماشین لباس شوییهاشون، شما و تلویزیونهاشون. شما به اونا تعلق دارین. و هیچکدام از شما چیزی جز فرصت تحقق آرزوهای ناکام اونا نیستین! هههههه! پدر و مادرهاتون عاشق شما نیستن! نذارین تنها با گفتن «من عاشق توام!» از زیر کارهاشون
کاربر ۴۳۵۰۳۴۸
هیچ پایانی در کار نیست. ناامیدی انتهایی نداره. هرگز به اون نقطه نمیرسی، و بهخاطر همینم میدونم که تو هیچوقت دست به خودکشی نمیزنی. تو اینکار رو نمیکنی، تنها اونایی که به چیزای ناچیزی تو زندگیشون وابسته هستن زندگی خودشون رو میگیرن
اورسولا
با خاطرات دست و پنجه نرم کردن چندان هم کار راحتی نیست
diyana
احمقانه است که فکر میکنیم که تنها خدا زمانی صدای ما را میشنود که به او توسل میکنیم و صدایش میزنیم و نه زمانهایی که غرق در افکار پلید خود هستیم مثل اینکه امیدار باشم تا فرد نامی بزودی بمیرد تا من بتوانم اتاق او را در اداره تصاحب کنم، چون اتاق او خیلی بهتر از مال من است. درک ما از معنای ایمان این است که خالق نمیتواند زمزمههای ذهن ما را بشنود مگر این که او را دعوت کرده باشیم.
F.s
کارهایی که انجام میدهند گاهی اوقات ممکن است عمیق باشد، اما دلایل آنها نه.
لونا لاوگود
آنها میآمدند تا مرا که بیحرکت افتاده و در انتظار مرگ بودم، ببینند. با وجود همهٔ اینها، اهل گپزدن بودند. وقتی مردم فکر کنند که روزهایت به شماره افتاده، خیلی با تو مهربان میشوند. ولی زمانی که تلاش میکنی در این دنیا به جایی برسی، آن موقع همان مردم پنجههایشان را نشانت میدهند.
اورسولا
خیانت کلاههای مختلفی بر سرش میگذارد. لازم نیست که مثل بروتوس آن را به نمایش بگذاری، نباید که حتما چیزی را در ستون فقرات بهترین دوست خود فرو کنی و بعد آنجا بنشینی و ساعتها گوشت را برای شنیدن هر حرفی تیز کنی، اما بهتر است بدانی که حتی صدای قار قار کلاغ هم نصیبت نخواهد شد، منظورم این هست که اگر آشکارا خیانت کنی چیزی عایدت نمیشود. بدترین خیانتها موقعی اتفاق میافتد که جلیقهٔ نجات را در کمدت آویزان نگه داری در حالی که به خودت دروغ میگویی احتمالا سایز مرد غرق شده نبوده است
مهرگان
«قدرت خلاقیت واقعی تو را منزوی میکند و چیزی را میطلبد که مجبور به کاستن از لذت زندگی میشوی.
Ehsan
وقتی کسی قدم به این دنیا میگذارد و به بدترین قعری دست پیدا میکند که بشر عادی تنها میتواند در آن غرق شود، همیشه آن کس را یک هیولا، یا شر و یا تجسمی از شر مینامیم. اما هیچ اشاره یا پیشنهاد جدی بر وجود چیزی ماوراءالطبیه یا فرا دنیایی در وجود این فرد نمیکنیم. او ممکن است انسان شروری باشد، اما فقط یک انسان است. اما وقتی شخصی خارق العاده در آن طرف طیف یعنی سمت خوبی، از سطح به اوج میرسد، مانند عیسی یا بودا، بلافاصله او را به خدا ارتقاء میدهیم. او را با چیزی خدایی، الهی، فوق طبیعی، و غیر دنیایی لقبش میدهیم. این بازتابی از چگونگی نگاه به خودمان است. ما هیچ مشکلی برای باور این نداریم که بدترین موجودی که بیشترین آسیب را رسانده یک انسان است، اما مطمئنا نمیتوانیم باور داشته باشیم که بهترین موجود، کسی که سعی در القای تخیل، خلاقیت و همدلی دارد، میتواند در واقع یکی از ما باشد. ما فقط نمیتوانیم خودمان را اینقدر دست بالا بگیریم، اما با رضایت هیچ مشکلی با پست بودن خودمان نداریم
Ehsan
ما با نادانی خودمان را در افکار منفی غوطهور میسازیم، غافل از اینکه بارها و بارها فکر کردن به اینکه «گند زدم» شاید به اندازهٔ کشیدن یک کارتن سیگار کَمل بدون فیلتر سرطانزا باشد. پس باید دستگاهی به خودم نصب کنم تا هر بار که فکری منفی به سراغم بیاید، کمی شوک الکتریکی به من بدهد؟
Ehsan
این بدان معنی است که میشود افکار را کنترل کرد. به همین دلیل باید مراقب فکر بود. و به همین دلیل هم اکثر پزشکان بی سروصدا اعتراف میکنند که افسردگی، استرس، و اندوه بر روی سیستم ایمنی تأثیر میگذارد، درست به همان اندازه که تنهایی تأثیر میگذارد. در حقیقت تنهایی با آمار مرگومیر بالا چون بیماریهای قلبی، سرطان، خودکشی و حتی مرگ با تصادف ارتباط دارد. به این معنی که احساس تنهایی ممکن است منجر به ناشیگری کشنده شود. در صورت اصرار به تنهایی، به پزشک مراجعه کنید.
Ehsan
دربارهٔ درد و رنج، او فکر میکرد که میتوان همهٔ آنها را تحمل کرد. تنها ترس از درد و رنج غیرقابل تحمل است
Ehsan
این مرد نارنجکی است که هر لحظه ممکن بود منفجر شود، فقط امیدوارم آن لحظه من دور و برش نباشم.
منفجر شد.
من هم دور و برش بودم.
مهدی
«من باور دارم که افکار شخص معمولا توی وقایع واقعی جلوه میکنه. که ما به چیزهایی که فکر میکنیم به واقعیت بدل میشن.
Ehsan
«جاسپر، من باور دارم که زندگی مبتنی بر عشقه. و این عشق گماشته شده، قانون اساسی دنیاست.»
Ehsan
نمیدانم چطور توضیحش بدهم. حس این را داشتم که یا در پایان چیزی هستم که فکر میکردم بیپایان است یا در آغاز چیزی که میتوانستم قسم بخورم از خیلی وقتها پیش شروع شده است.
Ehsan
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان