بریدههایی از کتاب جزء از کل
نویسنده:استیو تولتز
مترجم:معصومه محمودی
ویراستار:قهرمان عسکری
انتشارات:انتشارات فرشته
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۱۱ رأی
۳٫۳
(۱۱۱)
تصور میکنم که روز رستاخیز، خدا تو را به داخل یک اتاق کوچک سفید صدا میزند و بعد روی یک صندلی ناراحت چوبی مینشاند و همانطور که با اضطراب در صندلی جابهجا میشوی از تو میخواهد که خود را تجزیه و تحلیل کنی.
neda
طبیعی است که وقتی ۴ دلار برای یک فنجان قهوه پرداخت میکنی از وجودیت خودت وحشت کنی.
neda
از پشت پنجرهٔ بزرگ به زندگی خیره شدهام - چقدر این حیوانهای لعنتی دو پا تعدادشان زیاد است
neda
حتما جایی در این دنیا کسی هم برای من وجود دارد.
neda
فکر کردم که من از این مرد خوشم نمیآید نه اینکه دلیل خاصی برای دوست نداشتن او داشته باشم اما مگر دلیلی هم نیاز بود؟
neda
اما نمیدانم که چرا هر موقع استدلالهای فلسفی را از دهن فردی میشنوم، همان حسی را دارم که میبینم کسی لباس تن سگ خود کرده است؟
neda
از اینکه خودم را در جریان زندگی غوطهور نکرده بودم پشیمان بودم، چون با وجود اینکه آنجا بدترین شهربازی روی زمین بود ولی چون دردسر گذراندن بیست و دو سال از زندگی خود را در آنجا به جان خریده بودم باید حداقلش تلاش میکردم تا سوار یکی از آن وسایل بازی شوم.
neda
آیا مزهٔ خمیردندان همهجا یکی هست؟ آیا تلخی تنهایی در رم کمتر هست؟ نداشتن همدم در ترکیه هم آزاردهنده است؟ یا اسپانیا؟
neda
من متوجه شدم که مهربانی او و شیوهای که با مردم شهر معاشرت میکند تنها نقاب اوست. یک نقاب عالی، بهترین از نوع خودش: یک دروغ محض. نقاب او از همهٔ تکههای بخش زیبایی وجودش به هم بافته شده بود.
NeginJr
به حرف درآوردن بزرگترها زیاد کار دشواری نبود. به نظر میرسد آنها همیشه منتظر مخزنی خالی بودند تا گنداب ذخیره شده و دستنخوردهٔ زندگیشان را داخل آن خالی کنند.
NeginJr
تا زمانی که از شرش خلاص نشدهای نمیتوانی قدردان وقت باشی از این که چطور وحشت، زمان را در خود میبلعید.
NeginJr
«به مرد ماسکی برای پنهانشدن بده و او حقیقت را افشا خواهد کرد»
NeginJr
تو زندگی را به تنهایی تجربه میکنی، میتوانی به هر اندازه که دوست داری با دیگری صمیمی شوی، اما همیشه یه قسمتی از تو و وجود تو هست که غیرقابل دسترسی و ارتباط است؛ تو تنها خواهی مرد و این تجربه هم به تنهایی متعلق به توست، ممکن است یک دوجین چشم انتظار داشته باشی که عاشقت باشند، اما تنهایی تو از بدو تولد تا مرگ ادامه دارد که غیرقابلنفوذ است.
NeginJr
اگر کسی ساختن، فاسد شدن، ایجاد، انحطاط، باور، و همینطور پوسیدهشدن خود ما را ببیند، هرگز از خندیدن دست نمیکشد. پس چرا نه؟ چه چیزی راجعبه خودکشی میدانم؟ فقط اینکه یک رفتار ملودراماتیک است، به همان اندازه قبول اینکه دنیا گرمایش زیاد است و من مجبورم از این آشپرخانهٔ دیوانهکننده بیرون بزنم. و چرا باید یک پسر چهارده ساله دست به خودکشی بزند؟ شانزده سالهها همیشه از این کارها میکنند. شاید من بیشتر از سن خودم میدانم. چرا نباید همهٔ اینها را خاتمه دهم؟
NeginJr
به نظر نمیرسید جای خالی من زیاد به چشم بیاید. موجودیت داشتن به هر حال یک جوک است.
NeginJr
«میدونی من فکر میکنم تو باید چکار کنی؟»
«چی کار؟»
«خودت رو بکشی.»
NeginJr
«به نظر میرسه که دارن خودشون رو با هر کس و هر چیزی مشغول میکنن تا حواسشون رو از فکر کردن به موجودیت خودشون پرت کنن. وگرنه چه دلیل دیگهای میتونه داشته باشه که با همسایهٔ خودشون سر تیمهای مختلف فوتبال درگیر بشن، جز اینکه به دادشون برسه تا از فکر کردن به مرگ قریب الوقوع خودشون اجتناب کنن؟»
NeginJr
«فکر میکنی از اونا سرتری؟»
«نه»
«پس چرا ازشون خوشت نمیاد؟»
در شگفت بودم که آیا حرف دلم را برای این دیوانه تعریف کنم. به ذهنم رسید که قبل از این کسی علاقه ای نداشت که من چه فکری یا چه حسی دارم. هیچکسی حتی علاقهای به خود من نداشت.
گفتم: «خب اولش اینکه از خوشحالی اونا حسودیم میشه. و دومیش اینه که عصبانی میشم وقتی میبینم بدون فکرکردن تصمیم میگیرن.»
NeginJr
«تری راجعبه تو خیلی حرف میزنه. همه چی رو در مورد تو بهم گفته. تو باعث کنجکاوی من شدی.»
«این لطف تری رو میرسونه.»
«بهم گفته که چطور هیچ دوستی نداری.»
نمیدانستم جوابش را چگونه بدهم.
NeginJr
چند دهه است که هی آدما میان و میرن و حتی یکیشون هم یه راهنمایی ناقابل ازم نخواسته. هیچکدوم. هیچوقت نشنیدم که کسی جرئت گفتن اینو داشته باشه که بگه من دنبال دانشم، یکم بهم بده. نه بههیچوجه، عوضیهای اون بیرون، یه مشت ولگرد بیعارن. اونا تو زندگی فقط باید شلاق بالا سرشون باشه.
NeginJr
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان