بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرزمین موعود | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب سرزمین موعود اثر باراک اوباما

بریده‌هایی از کتاب سرزمین موعود

۴٫۵
(۱۲۸)
رئیس‌جمهور و بانوی اول لورا بوش در ایوان جنوبی به استقبال ما آمدند، و پس از دست تکان دادن‌های اجباری به گروه مطبوعات، من و رئیس‌جمهور بوش راهی دفترکار رئیس‌جمهور شدیم، درحالی‌که میشل برای صرف چای با خانم بوش به اقامتگاه رفت. پس از انداختن چند عکس دیگر و دعوت به پذیرایی توسط پیشخدمتی جوان، رئیس‌جمهور از من دعوت کرد که بنشینم.
dorsa
من بیشتر اوقات هشت سال را در آن دفترکار گذراندم، با ناخوشنودی به گزارش‌های اطلاعاتی گوش می‌دادم، میزبان سران کشورها بودم، اعضای کنگره را با زبان‌بازی متقاعد می‌کردم، با متحدان و دشمنان می‌جنگیدم و با هزاران بازدیدکننده عکس می‌گرفتم. با کارکنان می‌خندیدم، لعنت می‌فرستادم، و بارها تلاش کردم که گریه نکنم. آن‌قدر راحت بودم که بتوانم پاهایم را بلند کنم یا روی میز بنشینم، با کودکی روی زمین بچرخم یا روی کاناپه چرت بزنم. گاهی اوقات هوس می‌کردم از در شرقی و از راه ماشین‌رو، از کنار اتاق نگهبانی و دروازه‌های آهنی بگذرم، خودم را در خیابان‌های شلوغ رها کنم و آن زندگی آشنای قبلی را دوباره لمس کنم.
پوریا
می‌دانستم که برای رسیدن به آن هدف لازم است از زبانی استفاده کنم که بتوان با همهٔ آمریکایی‌ها صحبت کرد و سیاست‌هایی را پیشنهاد دهم که همه را تحت تأثیر قرار دهد - آموزش درجه‌یک برای هر کودک، مراقبت بهداشتی با کیفیت برای هر آمریکایی. نیاز داشتم که سفیدپوستان را به‌جای موانع تغییر به‌عنوان متحدان در آغوش بگیرم، و مبارزهٔ آفریقایی آمریکایی را مبارزه‌ای گسترده‌تر برای ایجاد جامعهٔ منصف، عادل و سخاوتمند در میان بگذارم.
رضا
در موقعیت‌های سخت، مادربزرگم را یاد می‌کنم. او هشتادوپنج ساله بود، آخرین بازمانده از سه نفری که مرا بزرگ کردند. سلامتی او رو به زوال بود. سرطان از طریق پوکی استخوان و عادت‌های بد همیشگی، در بدنش گسترش یافته بود. اما ذهن او هنوز دقیق بود و چون دیگر قادر به مسافرت هوایی نبود و من هم به اقتضای کمپین فرصت سفر سالانهٔ کریسمس خود را به هاوایی از دست داده بودم، هر چند هفته یک‌بار زنگ می‌زدم تا احوالش را جویا شوم.
زهره
به لطف قدرت سازماندهی ما در حومهٔ نوادا، که ما به‌شدت مبارزات انتخاباتی می‌کردیم (الکو، شهری شبیه لوکیشن فیلم وسترن، تکمیل‌شده با بوته‌های خارِغلتان و یک میکده، همیشه یکی از ایستگاه‌های موردعلاقهٔ من بود)، توزیع یکنواخت آرا در سراسر ایالت منجر به برنده شدن با نتیجهٔ سیزده به دوازده در برابر هیلاری شد. به احتمال ضعیف، ما می‌توانستیم از نوادا با ادعای تساوی بیرون بیاییم و حداقل با یک فرصت دیگر وارد مرحلهٔ بعدی مبارزات انتخاباتی - انتخابات مقدماتی کارولینای جنوبی و، هیولای سه‌شنبهٔ بزرگ بیست‌ودو ایالت بشویم.
zohre
سخنرانی‌ای که عصر آن روز برای هواداران خود انجام دادم سرانجام یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های انتخاباتی ما بود، نه‌فقط به‌عنوان فریاد و شعار گردهمایی ناامیدشدگان، بلکه یادآوری مفیدی برای آنچه ما باور داشتیم. من گفتم: «می‌دانیم که نبرد پیشِ‌رو طولانی خواهد بود، اما همیشه به یاد داریم که مهم نیست که چه موانعی بر سر راه ما قرار می‌گیرند، هیچ‌چیزی نمی‌تواند در برابر قدرت میلیون‌ها صدایی بایستد که خواستار تغییر هستند.» گفتم که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که همهٔ تاریخ آن به‌جز امید توسط افرادی ساخته شده است - پیشگامان، طرفداران لغو برده‌داری، طرفداران حق‌رأی عمومی، مهاجران، رهبران حقوق مدنی - که هراسی از مشکلات دشوار سر راهشان نداشته‌اند.
زهرا
هیجان درمورد روند صعودی یا نزولی هیلاری دقیقاً تا روز ابتدایی در نیوهمپشر ادامه داشت. تیم من از اینکه یک پشت‌گرمی بزرگی داشت راحت بودند: نظرسنجی‌ها برتری ده امتیازی ما را نشان می‌دادند. بنابراین وقتی میتینگی نیمروزی را در یک کالج محلی طبق برنامه برگزار کردیم، جمعیت کمی را به خود جلب کرد، سخنرانی من براثر بیهوشی یک دانشجو و ظاهراً رسیدگی طولانی‌مدت پزشکان قطع شد، من آن را به‌نشانهٔ فال بد نگرفتم.
مونا
اولین مورد در تنها مناظرهٔ قبل از دورهٔ مقدماتی اتفاق افتاد، وقتی که در میانهٔ جلسه، مجری از هیلاری پرسید که وقتی مردم می‌گویند او «دوست‌داشتنی» نیست، چه حسی دارد؟ حالا، این سؤالی بود که باعث تحریک عصبی من از چند جهت شد. پیش‌پاافتاده بود. قابل پاسخ دادن نبود. آدم قرار است به چنین سؤالی چه جوابی بدهد؟ و این نشانگر معیار دوگانه‌ای بود که هیلاری به‌طور خاص و کلاً زنان سیاستمدار باید تحمل می‌کردند، که انتظار می‌رفت آنها به روشی «خوب» باشند که هرگز برای همتایان مردشان مناسب به نظر نمی‌رسد. علی‌رغم این واقعیت که هیلاری این سؤال را به‌خوبی پاسخ داد و با خنده گفت: («خوب، این احساسات من را آزرده می‌کند، اما سعی می‌کنم ادامه دهم»)؛ تصمیم گرفتم مداخله کنم. گفتم: «تو به‌اندازهٔ کافی دوست‌داشتنی هستی، هیلاری.»
محبوبه
پیروزی ما در آیووا با فاصلهٔ ۸ امتیاز در سراسر کشور خبرساز شد. رسانه‌ها برای توصیف نتایج کلماتی مانند «خیره‌کننده» و «زمین‌لرزه» به‌کار بردند، و خاطرنشان کردند که نتایج به‌ویژه برای هیلاری ویرانگر بود که سوم شد. کریس داد و جو بایدن بلافاصله از رقابت کنار رفتند. مقامات منتخبی که با احتیاط در حاشیه قرار می‌گرفتند اکنون آمادهٔ تأیید بودند. صاحبه‌نظران من را به‌عنوان نامزد جدید دموکرات‌ها معرفی کردند، و این نشان می‌دهد که سطح بالای مشارکت رأی‌دهندگان در آیووا نشان‌دهندهٔ خواستار گسترده‌تری برای تغییر در آمریکا است.
شادی
دولت من اولین دولت ایالات متحده بود که بخاطر وضعیت بد املاک و مستغلات در آمریکا بسیار نگران بود. درگیری بین اعراب و یهودیان تقریباً یک قرن در منطقه دردسرساز شده بود که به بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ برمی‌گشت، که در آن انگلیسی‌ها، که در آن زمان فلسطین را اشغال کرده بودند، متعهد به ایجاد "خانه ملی برای مردم یهود" شده بودند.
حبیب

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶۵ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶۵ صفحه

قیمت:
۲۱۸,۰۰۰
۱۰۹,۰۰۰
۵۰%
تومان