بریدههایی از کتاب سرزمین موعود
نویسنده:باراک اوباما
مترجم:مجتبی اکبری
ویراستار:جعفر راثی تهرانی
انتشارات:انتشارات نوژین
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲۸ رأی
۴٫۵
(۱۲۸)
شاید نه یا ده بار، از او در مورد سازمان ملل سؤال میکردم و از او خواسته بودم که توضیح دهد چگونه، پس از جنگ جهانی دوم، رهبران جهانی تصمیم گرفتند به مکانی واحد برای حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات خود مراجعه کنند.
او گفته بود: «انسانها با حیوانات تفاوت چندانی ندارند ما از ندانستههایمان میترسیم. وقتی از مردم میترسیم و احساس خطر میکنیم، جنگیدن و کارهای احمقانه دیگر راحتتر اتفاق میافتد.»
سازمان ملل راهی برای ملاقات مردم کشورها با یکدیگر و آموختن اینکه نباید از همدیگر بترسند."
ادریس
علیرغم برخورداری از قدرت و شکوه، ریاست جمهوری هنوز فقط یک شغل است و دولت فدرال ما مانند بقیهٔ شغلها یک کار انسانی است و مردان و زنانی که در کاخ سفید کار میکنند همان رضایت، ناامیدی، حساسیت شغلی، گند زدنها و پیروزیهای کوچک روزمره را مانند بقیهٔ هموطنان خود تجربه میکنند.
کتاب 1984
و باوجوداین افتخار آمریکایی بودن، این عقیده که آمریکا بزرگترین کشور روی زمین بود _ همواره یک موهبت محسوب میشد. بهعنوان یک مرد جوان، من از کتابهایی که بیهمتا بودن آمریکا را رد میکرد کلافه میشدم؛ وارد مشاجرههای طولانی و خستهکننده با دوستانی میشدم که اصرار داشتند برتری آمریکا ریشهٔ بیداد و ستم جهانی است
Khalil Khodaveisi
در پایان سال ۲۰۱۰، اگر کسی از من سوال میکرد که بحران بعدی عمده در خاورمیانه در کجا رخ خواهد داد، من می توانستم فهرستی از مشکلات را به آنها ارائه دهم. یکی از آنها عراق بود، جایی که با وجود پیشرفت، اغلب احساس میشد که بازگشت به هرج و مرج با یک بمب گذاری در بازار یا حمله شبه نظامیان هر لحظه انفاق بیفتد. تحریمهای بین المللی که ما در قبال برنامه هستهای علیه ایران وضع کرده بودیم، رنجشی ایجاد میکرد و هرگونه سرپیچی و استیصال از رژیم میتوانست منجر به تقابلی شود که از کنترل خارج شود. یمن - یکی از واقعا بدشانسترین موارد جهان - به مقر القاعده در شبه جزیره عربستان تبدیل شده بود که اکنون کشندهترین و فعالترین فصل شبکه تروریستی قلمداد میشد.
samaneh
بسیاری از سربازانی که بر اثر جراحتهای مشابه در طول جنگ ویتنام جان خود را از دست داده بودند، اکنون قادر به نشستن با من در کنار تختخوابشان و بحث درباره دو تیم رقیب دیرینه در فوتبال آمریکایی بودند.
begi
اگرچه در آن هفتاد و دو ساعت اول نتوانستم کاری کنم، با پیروی از غریزهام قرار شد در تلویزیون حاضر شوم و برای مردم آمریکا آنچه را که اتفاق افتاده توضیح دهم و به آنها اطمینان دهم که فرودگاهها همچنان بیخطر و ایمن است. تیم من یک استدلال منطقی برای علت تأخیر من ارائه داده بود. آنها گفتند که برای رئیس جمهور مهم است که قبل از اظهار نظر در برابر مردم، وی همه حقایق را بداند. ولی با این وجود میدانستم شغل من بیش از مدیریت دولت یا درست دانستن واقعیتها است.
maede
جشن بزرگداشت سلما ممکن بود تبدیل به رخداد سیاسی ناآرامی شود، اما وقتی که من رسیدم، سریعاً حس آرامش کردم. شاید بهخاطر بودن در جایی بود که نقش نسبتاً بزرگی در تصورات من و مسیر زندگیام ایفا کرده بود. شاید بهخاطر دریافت پاسخ از جانب مردم عادی بود که جمع شده بودند تا این مناسبت را گرامی دارند، درحالیکه با من دست میدادند یا در آغوشم میگرفتند. برخیشان نشان هیلاری را بر سینه زده بودند، اما از حضور من در آنجا اظهار خشنودی میکردند. اما بیشتر به این خاطر بود که گروهی از سالخوردگان محترم حامیان من بودند. زمانی که برای مراسم مذهبی وارد کلیسای AME براون چاپل شدم، فهمیدم که جناب کشیش لوئری تقاضای گفتن چند جمله قبل از معارفهٔ من کرده است. او آن موقع در اواسط دههٔ هشتاد زندگی بود، اما حس شوخطبعی و جذبهاش را حفظ کرده بود.
علی صبوری
گرچه میشل بحث و جدل خودش را ایجاد کرد. در یک مهمانی رهبران G۲۰ و همسرانشان با حضور ملکه الیزابت در کاخ باکینگهام، از او در حالی عکس گرفته شده بود، که دستش روی شانه ملکه قرار داشت - که نقض آشکار قوانین عرف سلطنتی بود، اگرچه به نظر نمیرسید ملکه، برایش مهم بوده باشد و درعوض دستش را به دور کمر میشل انداخته بود. همچنین، میشل در دیدار خصوصی ما با ملکه یک ژاکت کشباف پشمی روی لباس پوشیده بود و فلیت استریت را وحشتزده و دلنگران کرد.
صبح روز بعد به او گفتم: «تو باید پیشنهاد من را میپذیرفتی و یکی از آن کلاههای کوچک را بر سر میگذاشتی، و کیفدستی هماهنگ با آن را انتخاب میکردی!»
لبخندی زد و گونهام را بوسید. با خوشرویی گفت: «و من امیدوارم هنگامی که به خانه برمیگردی، از خوابیدن روی مبل لذت ببری. کاخ سفید تعداد زیادی مبل برای انتخاب دارد.»
ادریس
او در یک روز کریسمس به من گفت: «نمیدانم، بار،» تو میتوانی وقت زیادی را صرف کارکردن بیرون از مؤسسات کنی. اما اگر سعی کنی از درون آنها تغییر ایجاد کنی ممکن است دستاورد بیشتری داشته باشی.»
و با خندهای تلخ گفت: «بهعلاوه، این را از من بشنو، آسوپاس بودن اغراق است.»
mostafa.salehi
وقتی به گذشته نگاه میکنم، نمیدانم که هیچکدام از آن حرفها منصفانه بود یا نه. بیل کلینتون قطعاً اینگونه فکر نمیکرد. اما در کارولینای جنوبی تشخیص کار درست با آنچه احساس میشد سخت بود. در سرتاسر ایالت، سیاهپوستان و سفیدپوستان با مهماننوازی و صمیمیت زیادی شبیه هم با من دیدار میکردند. در شهرهایی مثل چارلستون، من جنوب جدید جهان وطنی را که از آن تعریف میشد دیدم_ متنوع، و از نظر تجاری پرتکاپو. بهعلاوه، بهعنوان کسی که شیکاگو را خانهاش میدانست، نیازی نداشتم به خود یادآوری کنم که جدایی نژادی مختص جنوب نیست.
mehdi
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶۵ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶۵ صفحه
قیمت:
۲۱۸,۰۰۰
تومان