توصیفهای کهنه، کُند و ضعیف دیگر قدیمی شدهاند؛ امروزه اصل بر ایجاز است، اما تکتک کلمات باید حسابی تقویت شوند و با ولتاژ بالا باشند. باید چیزی را که در یک دقیقهٔ شصتثانیهای گنجانده میشود در یک ثانیه فشرده کنیم. به این ترتیب، نحو، با اجزای محذوف، موجز میشود و نیز ناپایدار؛ سنگسنگ اهرام درهمبافته با نقطهها یکییکی ازهم جدا میشوند و به جملههای مستقل مبدل میشوند. وقتی باسرعت زیاد حرکت کنید، امر کانونی، امر مألوف، از زیر چشم میگریزد: سمبولیسم نامتعارف و غالبا خیرهکننده ازهمینروست. تصویری که میبینید روشن است، ترکیبی است، با شکل یگانهای چشمگیر، شکلی که از توی ماشینی که با سرعت در حرکت است میبینید.
امیرعباس قادری
ه آن دو نفر توی بهشت حق انتخاب داده شده بود: سعادت بدون آزادی یا آزادی بدون سعادت؛ گزینهٔ سومی در کار نبود. و آن دو کلهپوک آزادی را انتخاب کردند و نتیجهاش چه شد: قرنها در آرزوی همان غلوزنجیرها بودند. در آرزوی غلوزنجیر؛ میفهمید؟ اندوه جهان از اینجا میآمد. قرنها!
امیرعباس قادری
"ادبیات واقعی فقط آنجایی به وجود میآید که خالقانش نه حقوقبگیران سختکوش و قابلاعتماد بلکه دیوانگان، عزلتگزیدگان، ملحدان، خیالبافان، نافرمانان و شکاندیشان باشند."
asad aghamohammad
آدم مثل یک کتاب است: تا آخرین صفحهاش نمیدانی پایان کارش چطور رقم میخورد. در غیر اینصورت ارزش خواندن ندارد..."
شراره