- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ما
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ما
۳٫۹
(۶۳)
اشتباه است اگر آدمها را به دو دستهٔ زندهها و مردهها تقسیم کنیم: آدمهایی هستند که زندهٔ مردهاند و دستهای دیگر که واقعا زندهاند.
Qazal Azady
گونههایم گر گرفتهاند. گمانم حسی است شبیه حس زنی که برای اولین بار ضربان تازهٔ قلب موجودی هنوز کوچک و نابینا را درونش احساس میکند. این منم و درعینحال من نیستم و باید که ماههای متمادی از شیرهٔ جان و خونم تغذیهاش کنم و آنوقت با درد از وجودم جدایش سازم و نثار یگانهکشور کنم.
امیرعباس قادری
سنگدلی مشخصهٔ ناگزیرِ واقعیت و عشق واقعی و ریاضیاتی به نوع بشر است. مثل آتش که ویژگی بارزش این است که میسوزاند. شما آتشی به من نشان بدهید که نسوزاند! خب ثابت کنید، دلیل بیاورید!"
شراره
محبوبم، من را ببخش! اصلا نمیفهمم: این چه مهملات احمقانهای است که میگویم..."
"چرا فکر میکنی که حماقت بد است؟ اگر از حماقت انسان، مثل خِردش، قرنها مراقبت میکردند و پرورشش میدادند، شاید از آن هم چیزِ بینهایت ارزشمندی به دست میآمد."
سپیده اسکندری
غیرعادی بودن همان ناخوشی است. شما دارید خودتان را از بین میبرید و هیچکس هم این را بهتان نمیگوید، هیچکس."
سپیده اسکندری
عجیب است که هیچ دارویی برای درمان بیماری خواب دیدن هنوز ساخته نشده یا دارویی که دستکم این بیماری را قدری معقولتر کند، یا حتی مفیدتر.
سپیده اسکندری
هیچ افتخاری بالاتر از این نیست که روزگار تاریک کسی را با وجودت زینت ببخشی.
سپیده اسکندری
چیزی دردناکتر از این نیست که انسانی را در مورد واقعیت سهبعدیاش به شک بیندازی و هیچ واقعیت دیگری پیش رویش نگذاری.
سپیده اسکندری
منشأ حق قدرت است، حق تابعی از قدرت است. ترازویی را تصور کنید. روی یکی یک گرم و روی دیگری یک تُن؛ روی کفهای "من" هستم و روی دیگری "ما" یا همان یگانهکشور. آیا واضح نیست: این فرض که "من" "حقوقی" دربرابر یگانهکشور دارد دقیقا با این فرض که یک گرم با یک تُن برابری میکند یکی است. نتیجه چنین تقسیمی است: حقوق دربرابر تن و وظیفه دربرابر گرم؛ و راه طبیعی برای رسیدن از هیچ به عظمت: باید فراموش کنی که یک گرم بیشتر نیستی و خودت را یکمیلیونیم یک تُن احساس کنی...
سپیده اسکندری
در اولین حرکت (= شلیک) دهدوازده نفر از اعداد کارگاه ما زیر لولهٔ موتور درحال گپ زدن بودند و از آنها چیزی جز مشتی خاک و دوده باقی نماند. با افتخار اینجا مینویسم که ضربآهنگ کار ما در اثر این واقعه حتی برای لحظهای دچار سکته نشد و کسی ککش هم نگزید: هم ما هم دستگاههایمان با دقت قبل به حرکت خطی و دورانی خود ادامه دادیم، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. ده عدد چیزی است کمتر از یکصدمیلیونیم جرم یگانهکشور و در محاسبات کاربردی، معادل یک عدد بینهایت کوچک درجهٔ سوم است. ترحم که ناشی از سواد اندک در علم ریاضیات است صرفا حسی بود که به باستانیان دست میداد، چیزی که امروزه از نظر ما خندهدار است.
سپیده اسکندری
ریاضیات و مرگ هرگز به خطا نمیروند.
سپیده اسکندری
شاید بشود گفت که دیوار بزرگترینِ تمامِ اختراعهای بشر است. انسان تازه بعد از ساختن نخستین دیوار از سرشت وحشی و حیوانیاش فاصله گرفت.
سپیده اسکندری
چقدر احمقانه و مضحک است که در زمان باستان امواج دریا از صبح تا شب احمقانه سر به ساحل میکوبیدند و میلیونها کیلوگرممتر فقط برای برانگیختن حس عشاق تباه میشده است. ما از زمزمهٔ عاشقانهٔ امواج برق گرفتیم و آن حیوان وحشی که کف بر لب میآورد دستآموز ما شد؛
سپیده اسکندری
فولاد زنگ میزند؛ خدای باستان انسان باستانی را آفرید که جایزالخطا بود و در نتیجه خودش هم به خطا افتاد. جدولضرب از خدای باستانیان خردمندتر و کاملتر است: هرگز، متوجه هستید؟ هرگز، اشتباه نمیکند. سعادتمندتر از اعدادی که طبق قوانین متوازن و ابدیِ جدولضرب زندگی میکنند وجود ندارد. نه خبری از لغزش است، نه گمراهی. حقیقت یگانه است و راه راستین هم یگانه؛ حقیقت دودوتاست و راه راستین چهار.
سپیده اسکندری
"رهایی؟" حیرتانگیز است: غریزهٔ جنایت تا کجا در نوع بشر ریشه دوانده است! من عمدا از کلمهٔ "جنایت" استفاده کردم. آزادی و جنایت چنان درهم گره خوردهاند که... خب، که حرکت آئرو و سرعتش: اگر سرعت آئرو برابر صفر باشد، به این معنی است که حرکت نمیکند؛ اگر آزادی انسان برابر صفر باشد، یعنی مرتکب تخلفی نمیشود. واضح است. تنها راه رهایی انسان از جرم و جنایت در گرو رها شدن او از بند آزادی است. هنوز بهکل از شر آزادی خلاص نشدهایم ("هنوز" از منظر مقیاس کیهانی به معنی قرنهاست)
سپیده اسکندری
منحصربهفردبودن یعنی اینکه یکجوری خودت را از جمع متمایز کنی. در نتیجه، منحصربهفردبودن یعنی نقض اصل برابری... و آن چیزی که در زبان احمقانهٔ باستانیان به معنای "عادی بودن" بود برای ما معنایی ندارد جز انجاموظیفه.
سپیده اسکندری
قدرت عظیم منطق هرچه را که با آن تماس پیدا کند میپالاید.
سپیده اسکندری
مگر واضح نیست که شادکامی و حسادت صورت و مخرج کسری هستند به نام سعادت؟
سپیده اسکندری
یکی از عالمان دوران باستان، بدیهی است که کاملا اتفاقی، نکتهٔ نغزی گفته است: "عشق و گرسنگی فرمانروایان دنیا هستند." در نتیجه، انسان برای حکمرانی بر دنیا باید بر فرمانروایان آن چیره شود. نیاکان ما به بهایی گزاف عاقبت موفق شدند بر "گرسنگی" غلبه کنند: منظورم جنگ بزرگ دویستساله است، جنگ بین شهر و روستا. احتمالا مسیحیان متوحش بهدلیل خرافات مذهبیشان سرسختانه "نان"شان را چسبیده بودهاند. اما غذای امروز ما، مواد نفتی، ۳۵ سال قبل از استقرار یگانهکشور اختراع شد
سپیده اسکندری
اصلا زمانی که آدمها در وضعیتی که آزادی نام گرفته زندگی میکردهاند، یعنی مثل حیوانات وحشی و میمونها و بهشکلی گلهوار، منطق دولتی معنایی نداشته. چه انتظاری میشود از آنها داشت وقتی حتی در روزگار ما هم هنوز گهگاه از جایی در اعماق، از اعماق وحش، پژواک توحشی بوزینهوار هنوز بهگوش میرسد؟
سپیده اسکندری
حجم
۳۳۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۹ صفحه
حجم
۳۳۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۱۹ صفحه
قیمت:
۱۸۵,۰۰۰
۱۲۹,۵۰۰۳۰%
تومان