بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب ما اثر یوگنی زامیاتین

بریده‌هایی از کتاب ما

انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۹ رأی
۴٫۰
(۴۹)
یوگنی زامیاتین در ۱۹۲۳ نوشت: اشتباه است اگر آدم‌ها را به دو دستهٔ زنده‌ها و مرده‌ها تقسیم کنیم: آدم‌هایی هستند که زندهٔ مرده‌اند و دسته‌ای دیگر که واقعا زنده‌اند. زنده‌های مرده نیز می‌نویسند و راه می‌روند و حرف می‌زنند و فعالیت می‌کنند. ولی هیچ اشتباهی مرتکب نمی‌شوند؛ این در حالی است که فقط ماشین‌ها بی‌اشتباهند؛ تولیداتشان هم فقط چیزهای مرده است. آدم‌های واقعا زنده پیوسته دست به اشتباه می‌زنند، در حال جست‌وجویند، درتردیدند و در عذاب. (۱)
Fatemeh_Tohidi
انسان همواره می‌خواسته کسی یک بار و برای همیشه به او بگوید سعادت چیست و بعد او را به آن سعادت زنجیر کند.
Mary gholami
آن افسانهٔ قدیمی دربارهٔ بهشت... آن افسانه وصف حال ماست، وصف زمان حاضر. بله! خوب به آن فکر کنید. به آن دو نفر توی بهشت حق انتخاب داده شده بود: سعادت بدون آزادی یا آزادی بدون سعادت؛ گزینهٔ سومی در کار نبود. و آن دو کله‌پوک آزادی را انتخاب کردند و نتیجه‌اش چه شد: قرن‌ها در آرزوی همان غل‌وزنجیرها بودند. در آرزوی غل‌وزنجیر؛ می‌فهمید؟ اندوه جهان از اینجا می‌آمد. قرن‌ها! و تنها ما بودیم که راه بازگرداندن سعادت را پیدا کردیم... نه، باقی‌اش را گوش کنید، باقی‌اش را گوش کنید! خدای دوران باستان و ما، کنار هم، پشت یک میز نشسته‌ایم. بله! ما به خدا کمک کردیم ابلیس را بالاخره شکست بدهد؛ آخر می‌دانید او بود، ابلیس، که آدم‌ها را ترغیب می‌کرد ممنوعیت‌ها را نادیده بگیرند و طعم آن آزادی مهلک را بچشند؛ او همان مار خبیث است. ما هم با چکمه کوبیدیم توی سرش؛ ترق! و خلاص: دوباره به بهشت راه پیدا کردیم. حالا باز مثل آدم و حوا ساده‌دل و معصومیم. دیگر درگیر مسئلهٔ خیر و شر نیستیم؛ دوباره همه‌چیز بسیار ساده شد، ساده مثل بهشت، مثل سادگی بچه‌ها.
benyamin parang
تنهایم. شب. مِهی رقیق. آسمان را پارچه‌ای طلایی مایل به شیری پوشانده است. کاش می‌دانستم آن بالا چیست. کاش می‌دانستم من کی‌ام. کدام‌یکی منم؟
امیرعباس قادری
انسان، از همان کودکی، برای چه دعا می‌کرده است، در آرزوی چه بوده است؟ و برای چه عذاب می‌کشیده است؟ انسان همواره می‌خواسته کسی یک بار و برای همیشه به او بگوید سعادت چیست و بعد او را به آن سعادت زنجیر کند.
شراره
دانشی که به صحت‌وسقمش کاملا اطمینان دارید اسمش باور است
شراره
آنها خدای نامعقول و ناشناخته‌شان را می‌پرسیده‌اند و ما در خدمت خدای معقول و کاملا شناخته‌شدهٔ خودمان هستیم؛ آنها از خدایشان جز جست‌وجویی بی‌پایان و عذاب‌آور چیزی عایدشان نشده؛ خدای آنها چیزی هوشمندانه‌تر از این به‌ذهنش نرسیده بود که خودش را قربانی کند، مشخص نیست چرا؛ اما ما قربانیانی متین، معقول و به‌دقت بررسی‌شده را به پیشگاه خدایمان یگانه‌کشور تقدیم می‌کنیم
شراره
شادکامی و حسادت صورت و مخرج کسری هستند به نام سعادت
شراره
احمقانه نیست که حکومت (با چه جسارتی هم خودش را حکومت می‌نامیده!) زندگی جنسی آدم‌ها را بدون هیچ نظارتی به حال خود رها کرده است؟ هرکس هروقت و هرقدر که دلش می‌خواسته... کاملا غیرعلمی، مثل حیوانات... و مثل حیوانات، کورکورانه، بچه به دنیا می‌آورده‌اند. مسخره نیست که در پرورش گیاه، مرغ و ماهی سررشته داشته باشی (اطلاع دقیق داریم که در همهٔ این امور سررشته داشته‌اند) و نتوانی به آخرین پلهٔ این نردبان منطقی یعنی پرورش بچه‌ها برسی و به معیارهای ما برای مادر بودن و پدر بودن دست پیدا کنی؟
شراره
سنت‌شکنان تنها علاج (تلخ) برای آنتروپی (یا زوال ناگزیر) اندیشهٔ انسان‌اند.
شراره

حجم

۳۳۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۹ صفحه

حجم

۳۳۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۹ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
۷۳,۵۰۰
۳۰%
تومان