بریدههایی از کتاب میرزا روبات
۳٫۶
(۱۳۱)
با رفتن رباب، میرزا روبات که احساس میکرد زندگی دارد دوباره روی خوشش را به او نشان میدهد، اسم رباب را روی دستش لحیمکاری کرد و غرق در فکر و خیال شد:
کاشکی رباب قبول کند که به هم جوش بخوریم. کاشکی مدلم به مدلش بخورد. کاشکی روزی برسد که هر دو در خانه مشترکمان همدیگر را شارژ کنیم، آنهم نه با برقِ دزدی...
mary
گاو ماده به بقیه گفت تا به حال گاوآهن زیاد دیده، اما آدمآهنی نه. گوسفند گفت بین آدمها گوسفند زیاد دیده، اما بین گوسفندها آدمآهنی نه. بوقلمون گفت آدمِ بوقلمون صفت زیاد دیده اما آدمآهنی نه. خروس گفت آدمی که برود قاطی مرغها شود را زیاد دیده اما آدمآهنی نه.
f.v97
سگ با گفتن این جمله رفت و میرزا که در دل خود داشت به او میگفت «پدرسگ بیظرفیت» ، آهی کشید و به فکر فرو رفت
سينا
اگر کسی از همشهریها راجع به من پرسید، بگو رفته هند دارد تمرین ریاضت میکند تا مرتاض شود.»
میرزا گفت: «این طور که تو نشستهای، به جای مرتاض، مرغاز میشوی.»
Afsoungar💜
عنوان مجازات، هم تو باید جای شیر آب داغ و سرد دستشویی را عوض کنی تا بفهمد سوزاندن دل یک نفر یعنی چه!»
Afsoungar💜
وقتی حاج نصرت با او دعوا کرد، با زدن یک ضربه ایستگاهی حاجی را راهی بیمارستان کرد. حاج نصرت تا مراسم سالگرد عمهاش، طاقت تماشای لحظه ایستادن بازیکنان فوتبال در دیوار دفاعی، هنگام زدن ضربه ایستگاهی تیم حریف را نداشت.
Afsoungar💜
کاشکی رباب قبول کند که به هم جوش بخوریم. کاشکی مدلم به مدلش بخورد. کاشکی روزی برسد که هر دو در خانه مشترکمان همدیگر را شارژ کنیم، آنهم نه با برقِ دزدی...
کتابخوان🤓
از آن روز به بعد، میرزا روباتِ تنهای بی صاحب، شبها را کنار خیابان میخوابید و مردمی که فکر میکردند فقیر است، به عنوان اعانه برایش پیچ، میخ و فنر میانداختند. گاهی اوقات هم برایش روغن نذری میآوردند تا پیچ و مهرهها و مفاصلش را روغنکاری کند.
کتابخوان🤓
درست است که چینگ چونگ نسبت به میرزا محاسنی دارد اما میرزا هم نسبت به چینگ چونگ معایبی دارد.
susan
میرزا روبات که دید دیگر حتی در طویله آن خانه هم جایی ندارد، تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب بار و بندیلش را جمع کند و از آن خانه برود. اما قبل از اینکه تصمیمش را عملی کند، حاج نصرت با دیدن قبض جدید آب و برق که بهخاطر تلاشهای میرزا به طور تصاعدی بالا رفته بودند و همچنین مشاهده تبخال لب گوسفند، خشک شدن شیر گاو، شنیدن سر و صدای بوقلمون و فحشهای ناموسی خروس، میرزا را از خانه بیرون انداخت و حتی فرصت نداد بار و بندیلش را جمع کند.
کاربر ۱۸۵۲۶۶۱
حجم
۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان