بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید اثر سیاوش مهرآفرین

بریده‌هایی از کتاب باد در میان پرده‌ های اتاق می‌ وزید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۵ رأی
۴٫۴
(۴۵)
مادر می‌گفت: اگر تو به مرگ فکر می‌کنی، این را بدان که هنوز جوانی. اگر چیزی از درون، مرگ را به یادت انداخت، آنجاست که پیر شده‌ای. از آنجا به بعد این مرگ است که دارد به تو فکر می‌کند. یاد دورانی افتادم که مدرسه‌ام تمام می‌شد. اول تابستان را می‌گویم. آن‌قدر شاد می‌شدم که انگار دنیا را به من داده بودند، ولی نزدیک مهر که می‌شد، ناخودآگاه حس بدی سروقتم می‌آمد. حسی که به من می‌گفت روزهای بد مدرسه در راه‌اند. مادر راست می‌گفت. پیری، شنیدن صدایی از درون است که به انسان می‌گوید، دیگر چیزی به آخرش نمانده است.
صائب
دو تابلو روی دیواری که در اتاق مادر به سمتش باز می‌شد، کنار هم آویزان بودند. یک تابلو دایرهٔ آبی‌رنگی داشت که خودش را در پس‌زمینه‌ای سفیدرنگ نشان می‌داد. اگر انتهای اتاق می‌ایستادید می‌توانستید دایرهٔ آبی‌رنگ را به‌خوبی ببینید، ولی هرچقدر که به آن نزدیک می‌شدید، دایره کم‌رنگ‌تر می‌شد و در فاصلهٔ خیلی نزدیک، تنها چیزی که می‌توانستید ببینید یک صفحهٔ سفید خالی بود. مادر می‌گفت: دایرهٔ آبی، نماد هدف در زندگی انسان است. هر گامی که برای نزدیک‌شدن به هدف برمی‌داریم، در واقع گامی است که ما را یک قدم به بی‌هدفی نزدیک می‌کند. حقیقت این است که هدفی وجود ندارد.
Kiana Davar
جامعه قرار نیست از شما یک انسان بسازد. قوانین جامعه آن‌قدرها هم سفت و سخت نیست. در مسیر انسانیت، تصمیم اول و آخر را باید خود فرد بگیرد. جامعه در بهترین حالتش فقط می‌تواند فرد موفق تحویل دهد.
Kiana Davar
دو نوع فرد تنها داریم. یکی که هیچ‌کسی را ندارد و تکلیفش با خودش مشخص است. دومی کسی است که دوروبرش پر از آدم است، ولی از بس که دوروبری‌ها ناامیدکننده‌اند، تنها بودن را به بودن با آنها بودن ترجیح می‌دهد. تنهایی‌ای که این فرد احساس می‌کند، تنهایی غیرقابل‌تحمل‌تری است.
Kiana Davar
زیبایی ظاهری ممکن است که عشق را در انسان به وجود بیاورد، ولی آن چیزی که عشق را در انسان زنده نگه می‌دارد، زیبایی درونی کسی است که دوستش دارید.
شلاله
زمانی عاشق یک نفر هستی که در نبودش، بیشتر از اینکه به قیافه‌اش فکر کنی، به یاد خوبی‌هایش بیفتی.
شلاله
تلاش‌های مادرم بی‌نتیجه ماند. او در حسرت زاده‌شدن از دردش فوت کرد. در شمال، پرچینی که در زمین کاشته می‌شود، چوب درخت خردشده است. بعد از مدتی پرچین جوانه می‌زند و شاخ و برگ می‌دهد، ولی هرگز درخت سابق نمی‌شود. گاهی این‌طور فکر می‌کنم که انسان هم همین‌طور است. خرد که بشود، دیگر هیچ‌وقت آن آدم سابق نمی‌شود. مادر بیش از حد به آینده‌اش خوش‌بین بود.
Kiana Davar
حرف‌های جدی‌ای را که آدم‌ها نمی‌توانند بزنند، راه‌شان را به به‌صورت شوخی به بیرون پیدا می‌کنند.
شلاله
دشمن‌شدن با دیگری، دشمن‌شدن با خود را به‌دنبال دارد. کسی که با خودش دشمن می‌شود، دیگر به خودش نمی‌تواند کمک کند. این پندار مسیحی که می‌گوید، دشمن خود را دوست بدار، درست است. برای اینکه آلوده نشویم دو راه وجود دارد، یا باید در مسیر آلودگی نباشیم یا باید دریا بود.
شلاله
از نظر من بدترین چیز، انتظار طولانی برای حادثهٔ ترسناکی است که اصلاً مشخص نیست در آینده اتفاق بیفتد یا نه.
شلاله

حجم

۱۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

حجم

۱۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان