بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه تنهایی | صفحه ۳۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه تنهایی

بریده‌هایی از کتاب فلسفه تنهایی

۳٫۲
(۱۴۵)
درواقع، اگر به این باور برسیم که تنهایی همیشگی ما، جدایی ما از دیگران، امری محتوم است چون ساختار جهان به گونه‌ای است که نهایتآ باید هرکس گلیم خودش را از آب بکشد، نوعی تنهایی متافیزیکی را تجربه می‌کنیم.
yazdaan
همانگونه که نیچه می‌نویسد: «اندک‌اندک برایم مثل روز روشن شده است که عمومی‌ترین نقص در نحوه آموزش و پرورشمِ ما این است که هیچ‌کس یاد نمی‌گیرد و هیچ‌کس تلاش نمی‌کند و هیچ‌کس نمی‌آموزد که چگونه تابِ تحملِ خلوت و تنهایی را بیاوریم.»(۸۶)
Mahdi
عشق بهایی دارد که همواره باید بپردازیم، و تنهایی بخشی از این بهاست. همه ما که دل در گرو مهر کس یا کسانی داریم، وقتی دیگر آن کس یا کسان نیستند، چه جسمآ تنهامان گذاشته باشند چه از نظر روحی و عاطفی، احساس تنهایی می‌کنیم. البته می‌توانیم خودمان را از چنین گزندی در امان نگه داریم ـبدین‌ترتیب که هیچ پیوند عاطفی نزدیکی با هیچ‌کس برقرار نکنیم ــ اما حاصل آن یک‌جور احساس تنهایی اساسی‌تر و عمیق‌تر است.
ERFAN TK
عشق بهایی دارد که همواره باید بپردازیم، و تنهایی بخشی از این بهاست.
ERFAN TK
همیشه می‌گویند زمان همه‌چیز را عوض می‌کند، اما عملا این خودِ ما هستیم که باید همه‌چیز را عوض کنیم.
fateme Ahmadi
فرقِ میانِ خلوت و احساسمِ تنهایی در رابطه‌ای است که فرد با خودش در آن وضعیت دارد، یعنی بستگی به این دارد که بتوانیم یا نتوانیم خودبسا باشیم. البته هیچ‌کس به‌طورِ کامل خودبسا نیست، چراکه خودبسایی را اصلا نمی‌توان یک وضعیتِ آرمانی به‌شمار آورد، اما مقدارِ معینی از خودبسایی، یعنی توانایی تحملِ حضورِ خویشتن بی‌تکیه به حمایتِ دیگران، برای درنیفتادن به چاهِ بیچارگی ضروری است
fateme Ahmadi
کسانی که احساس تنهایی می‌کنند بیشتر خودشان دلشان می‌خواهد که تنها باشند چون حاضر نیستند هزینه‌های روحی و روانی آمیختن با بقیه آدم‌ها را بپردازند. آنها نوعی حساسیت به افراد دیگر دارند و بیش از اندازه از دیگران متأثر می‌شوند.
Ronak
بهترین نوعِ دوستی، دوستی مبتنی بر فضیلت در میان افراد برابری است که برای یکدیگر نیکی می‌خواهند و فضیلت‌های یکدیگر را می‌ستایند. این نوع دوستی پایدارتر نیز هست، زیرا این دوستی ریشه در شخصیت افراد دارد و بنابراین با تغییر شرایط از نظر سود یا لذت یا مطبوعیت تغییر پیدا نمی‌کند. اما ارسطو معتقد است که چنین دوستی‌هایی نادر هستند، زیرا بسیاری از افراد فاقد آن فضایلی هستند که جزو مقتضیات این نوع دوستی است.
علی
کسی که کتاب می‌نویسد باید همیشه خودش را از دیگران جدا نگه دارد. یعنی به نوعی از خلوت پناه ببرد. این خلوت، خلوتِ نویسنده است، خلوتِ نوشتن
fateme Ahmadi
من در خلوتِ خودم رابطه‌ای مستقیم‌تر با خودم پیدا می‌کنم چون فارغ از نگاهِ دیگران است.
fateme Ahmadi
نهایتآ، برای این پرسش که چرا باید با فلانی دوست شوم یا رابطه عاشقانه‌ای با بهمانی پیدا کنم، یک پاسخ بیشتر وجود ندارد جز اینکه فلانی یا بهمانی مرا به سطح بالاتر از خودم ارتقا می‌دهند که در غیر این صورت نمی‌توانستم بدان برسم. چنین است که می‌توان گفت انگیزه‌های خودخواهانه همواره در دوستی و عشق درکارند، اما درعین‌حال باید اذعان بکنیم که یکی از بهترین بخش‌های وجودِ ما توانایی ما برای خواستن و انجام دادنِ بهترین‌ها برای دیگران بدون فکر کردن به سودِ خویشتن است. بخش بزرگی از پاسخ به این سؤال که، من که هستم؟
هاتف
وقتی دلبسته و وابسته دیگران نیستیم در سطحی پایین‌تر از آنچه هستیم قرار می‌گیریم، صرفآ به این دلیل ساده که بخش‌هایی کانونی از ما شکل‌نایافته باقی می‌ماند. نهایتآ، برای این پرسش که چرا باید با فلانی دوست شوم یا رابطه عاشقانه‌ای با بهمانی پیدا کنم، یک پاسخ بیشتر وجود ندارد جز اینکه فلانی یا بهمانی مرا به سطح بالاتر از خودم ارتقا می‌دهند که در غیر این صورت نمی‌توانستم بدان برسم. چنین است که می‌توان گفت انگیزه‌های خودخواهانه همواره در دوستی و عشق درکارند، اما درعین‌حال باید اذعان بکنیم که یکی از بهترین بخش‌های وجودِ ما توانایی ما برای خواستن و انجام دادنِ بهترین‌ها برای دیگران بدون فکر کردن به سودِ خویشتن است.
fateme Ahmadi
کمال‌گرایی اجتماعی نه در خدمتِ دوستی است نه در خدمتِ عشق، چون جایی برای گسستن از درک و برداشتِ آرمانی از چنین رابطه‌هایی که پر از ظرافت هستند باقی نمی‌گذارد. اما دقیقآ همین کمال‌گرایی اجتماعی است که در میانِ افرادِ تنها بسیار شایع است. فردِ تنها فکر می‌کند که موردِ محبتِ کسی نیست و هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد با او دوست شود، اما شاید مشکل دقیقآ همین است که چون از عشق و دوستی توقعِ بسیار ناممکنی دارد نمی‌تواند محبت یا دوستی کسی را جلب کند.
fateme Ahmadi
واقعیت این است که هر رابطه‌ای پر از درد و یأس هم هست، پر از درد و یأسی که اگر قرار است عشق دوام داشته باشد و بپاید باید بر آن غلبه کرد. مسئله این است که آیا باید چنین مشکلاتی را نشانه‌ای دالّ بر این تلقّی کرد که عشق به پایان رسیده است یا آن را بنیانی برای عمق بخشیدن به این عشق قرار داد. وحدتِ در عشق همواره حاوی دو تنهایی است
fateme Ahmadi
وقتی عاشق می‌شویم احساس می‌کنیم به وحدت کامل رسیده‌ایم، اما این وحدت با کسی است که او را کاملا نمی‌شناسیم و او هم کاملا ما را نمی‌شناسد. هرچه این رابطه در طول زمان بیشتر پرورانده می‌شود، می‌بینیم که آن شخصمِ دیگر متفاوت از آنی است که ابتدا گمان می‌بردیم، و آن شخصمِ دیگر هم دقیقآ به همین نتیجه درباره ما می‌رسد. البته درعین‌حال می‌بینیم که مشترکاتی با آن شخصمِ دیگر داشتیم که پیشتر نمی‌دانستیم، چون جنبه‌هایی داشتیم که پیشتر بروزشان نداده بودیم و همین مُهرِ تأییدی بر آن هماهنگی نخستین است.
fateme Ahmadi
نوربِرت اِلیاس هم از «تنهایی به هنگامِ مردن» سخن می‌گوید و می‌گوید مرگ در فرهنگ ما پنهان است نه آنکه بخشی از تجربه ما از جهان باشد. چنین است که مرگ برای زندگان مسئله‌ساز است و برای همین است که افراد به هنگامِ مردن احساسمِ تنهایی می‌کنند: «کسی که می‌میرد با آنکه هنوز زنده است احساس می‌کند که از همین لحظه از جمعِ زندگان کنار گذاشته شده است.»(۱۳) اما لزومی ندارد که چنین باشد. لزومی ندارد که مردن شبیهِ «ترانه مرگ» در نمایشنامه عاشقانِ پرنده (۱۹۶۶) ینس بیورنبوی باشد:
Ali Zare
خصیصه‌هایی در شما هست که به احساسمِ تنهایی‌تان دامن می‌زند، نظیرِ داشتنِ توقعی بیش از اندازه از رابطه واقعی، یا بی‌اعتمادی بیش از اندازه، یا خودشیفتگی زیاده‌ازحد، یا نگاهِ انتقادی افراطی به خودتان و دیگران در موقعیت‌های اجتماعی.
Ali Zare
بهترین نوعِ دوستی، دوستی مبتنی بر فضیلت در میان افراد برابری است که برای یکدیگر نیکی می‌خواهند و فضیلت‌های یکدیگر را می‌ستایند. این نوع دوستی پایدارتر نیز هست، زیرا این دوستی ریشه در شخصیت افراد دارد و بنابراین با تغییر شرایط از نظر سود یا لذت یا مطبوعیت تغییر پیدا نمی‌کند.
fateme Ahmadi
گر یاد بگیریم به خودمان متّکی باشیم به‌نحوی که دیگر وابسته تأییدِ دیگران نباشیم می‌توانیم از شدّتِ احساسمِ تنهایی‌مان بکاهیم. درعین‌حال باید یاد بگیریم که با دیگران ارتباط برقرار کنیم و خودمان را به روی آنان بگشاییم. اما باز با همه اینها احساسمِ تنهایی به‌ناگزیر گهگاه سربرخواهد آورد. این همان احساسمِ تنهایی است که باید مسئولیتش را بپذیریم زیرا هرچه باشد این تنهایی، تنهایی خودِ ماست.
:)
آنگونه که خوانده‌ام، تنهایی مثلِ ایستادن در صفی طویل است، در انتظارِ رسیدن به سرِ صف، جایی که به ما گفته‌اند چیزی خوب در انتظارِ ماست. مسئله فقط این است که این صف هیچ‌وقت حرکت نمی‌کند و همیشه عدّه‌ای می‌آیند و جلوی ما در صف می‌ایستند، و سرِ صف جایی که دلمان می‌خواهد آنجا باشیم همیشه از ما دور و دورتر می‌شود تا زمانی که به این باور می‌رسیم که در این صف قرار نیست اصلا چیزی به ما عرضه شود. (۱۶) اما اشتباه است گمان بریم که درنهایت این صف ـزندگی ــ چیزی برای عرضه کردن به ما ندارد. دیگران فقط تا آن اندازه می‌توانند متوجه تنهایی ما شوند که ما خودمان آن را به نمایش می‌گذاریم. هیچ کسمِ دیگری نمی‌تواند به‌زور خودش را داخلِ تنهایی ما کند و آن را محو سازد. اما ما همیشه می‌توانیم کسی را به داخلِ تنهایی‌مان راه دهیم. و درست در همین نقطه است که دیگر تنهایی وجود نخواهد داشت و جایش را جمع می‌گیرد. پس باید یاد بگیریم که با این واقعیت زندگی کنیم که هر زندگی انسانی تا حدودی حاوی تنهایی و احساسمِ تنهایی است. برای همین است که حیاتی است بیاموزیم تابِ تحملِ تنهایی را داشته باشیم و امیدوار باشیم که بتوانیم این احساسمِ تنهایی را بدَل به خلوت‌گزینی کنیم.
:)

حجم

۲۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
۶۰,۲۰۰
۳۰%
تومان