بریدههایی از کتاب اعترافات یک قاتل
نویسنده:یوزف روت
مترجم:علی اسدیان
ویراستار:علیرضا اسماعیلپور، مهدی نوری
انتشارات:نشر ماهی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۴۶ رأی
۳٫۷
(۴۶)
چه بیرحم است سرشت آدمی. حتی آنگاه که اذعان میکنیم آدم بدطینتی بودهایم، همچنان بدطینت میمانیم. ما آدمیزادیم، آدمیزاد! بد و نیک! نیک و بد! ما آدمیزادیم و نه هیچ چیز دیگر.
niulion
"خارجی" برای ما یعنی اروپایی، یعنی آدمی که فهم و درکش خیلی بیشتر از ماست، گرچه تحفهای هم نیستند. گاه چنین میپنداریم که خدا به اروپاییها ــ گرچه به او اعتقادی ندارند ــ موهبتهای بسیاری عطا کرده است. شاید هم چون زیادی به آنان موهبت بخشیده، اعتقادی به او ندارند. همین است که گستاخ میشوند و گمان میکنند خودشان دنیا را خلق کردهاند. فکر میکنند مسئولیت ادارهٔ دنیا به عهدهٔ آنهاست و تازه از آن ناراضی هم هستند.
Ladan
در آن ایام، در آرزوی مرگ بودم، چون هنوز خیال میکردم مرگ عذابی است که با آن میشود تقاص پس داد. بعدها بود که فهمیدم مرگ رستگاری است. من شایستهٔ مرگ نبودم و او هم به همین دلیل به نجاتم نیامده بود
شمیرانی
روی این کرهٔ خاکی، عدالت مطلقی وجود ندارد. عدالت تنها در دوزخ پیدا میشود، دوستان!...
شمیرانی
قوانین تقریبآ همیشه قهرآمیزند. تقریبآ هیچ قانونی وجود ندارد که بتوان آن را قانون مهرآمیز نامید. روی این کرهٔ خاکی، عدالت مطلقی وجود ندارد. عدالت تنها در دوزخ پیدا میشود، دوستان!...
Ladan
اندوه سنگینی بر دلم نشست. احساس کردم به مؤمن سرخوردهای میمانم که تمام خدایان را ناگهان از دست داده است.
نازنین بنایی
عشق، برخلاف آن ضربالمثل بیمعنی، ما را کور نمیکند، بلکه برعکس، چشممان را باز میکند.
niulion
ناگهان دریافتم که هرگز کاملا بیایمان نبودهام و حماقتی که در آن ایام نامش را "جهانبینی" گذاشته بودم،
همواره نقصهایی داشته است: از ایمان به خدا دست کشیده بودم، اما ترس از شیطان و اعتقاد به او همچون باوری عمیق و زنده در من باقی مانده بود. ممکن بود بتوانم هفت آسمان را بروبم و از آسمانیان خالیاش کنم، اما بیشک نمیتوانستم جهنم را از لوث تمام وحشتهایش پاک کنم.
شمیرانی
میخواستم در زندگی خود قهرمانی باشم رنجکشیده، تحقیرشده و درعین حال بینام ونشان. اگر تا آن روز قهرمانی رذل و ناجنس بودم، از فردا باید قهرمانی حقیقی و راستین میشدم.
niulion
اما قدرت ما، یعنی قدرت پلیس، تا مرزهای امپراتوری گسترده بود و ــ چنانکه بهزودی خواهید شنید ــ چهبسا تا سرزمینهایی سخت دورتر از این مرزها. بههرحال سخت مایهٔ مسرت یک پلیس است که اولا انسانی بیگناه جلو چشمش از ترس به خود بلرزد، ثانیآ بتواند به یکی از همکارانش خدمتی کند و او را خشنود سازد و ثالثآ ــ این یکی اهمیت خاصی دارد ــ موفق شود یک زن جوان و زیبا را از وحشت زهرهترک کند. دوستان، این است شیوهٔ مخصوص شکوفایی شهوت پلیسی.
2904
حجم
۱۵۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۵۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۳۰%
تومان