بریدههایی از کتاب فرزانگی در عصر تفرقه
۴٫۰
(۶۶)
ما نیز شاهدِ بیمارشدن خود به سبب عدم اطمینانی هستیم که ما را فراگرفته است. در میانه و درمانده، نه قادریم نظمِ قدیمی را که ما را ناراحت میکرد رها کنیم، نه میتوانیم جهانی جدید با توسل به درسهایی که آموختیم، بسازیم. از اضطراب خستهایم، مملو از خشمیم؛ ذهنها و دفاعیاتمان غالباً در هم شکستهاند.
ܦ߭ܝܝܝ݅ܝࡅߺ߳ܣ 🕊
اگر صدایمان را از ما بگیرند، چیزی در وجودمان میمیرد.
ܦ߭ܝܝܝ݅ܝࡅߺ߳ܣ 🕊
اگر نتوانی داستانِ خود را تعریف کنی، اگر صدایت را خفه کنند، بدین معناست که انسانبودنت را از تو گرفتهاند.
ܦ߭ܝܝܝ݅ܝࡅߺ߳ܣ 🕊
بنابراین اگر نتوانی داستانِ خود را تعریف کنی، اگر صدایت را خفه کنند، بدین معناست که انسانبودنت را از تو گرفتهاند. این محرومیت به تکتکِ اجزایِ وجودت آسیب میزند و باعث میشود عقلانیت و صحتِ دیدگاه خود به رویدادهایی را که رخ دادهاند زیر سؤال ببری و در نهایت اضطرابِ وجودیِ عمیقی تو را فرابگیرد.
bud
داستانها ما را به هم نزدیک میکنند و داستانهای ناگفته ما را از هم دور میسازند.
bud
امروز، رسانههای اجتماعی و ارتباطاتِ دیجیتالی هر دو موجب افزایشِ خودشیفتگیِ گروهی شدهاند. ما که در دهلیز نجواهای خود گیر افتادهایم به شنوندگانی بد و حتی دانشآموزانی بدتر تبدیل شدهایم.
Yasin_msv☕
الگوریتمها، سلایقِ ما را تشخیص میدهند تا روز بعد و روزِ بعد از آن، باز هم همین چیزها را به خوردمان دهند. البته پیام را کمکم بزرگنمایی و تشدید میکنند. مثلاً اگر من گرایشاتِ اسلامهراسانه یا زنستیزانه داشته باشم، الگوریتمها بهمرور مطالبِ بیشتری در این زمینه نشانم خواهند داد و مرتباً مرا متقاعد میکنند سوءظنهایم موجه و یهودیان یا مسلمانان یا زنان منشأ تمام بدیها هستند. هرچه بیشتر چنین مطالبی را دنبال کنم، بیشتر فرض میکنم خردمند و بهروز هستم. شروع به جمعآوری «شواهد» میکنم و در مناظراتِ مجادلهآمیز با دشمنانِ دروغین به خود امتیاز میدهم. تا به حال دقت کردهاید کسانی که غرق در نظریههای توطئه هستند و از زخمزبانزدن و تکگویی لذت میبرند، معمولاً در مورد موضوعی که ذهنشان را مشغول میکند، اطلاعاتِ زیادی دارند که البته بیشتر یا غلط هستند یا طوری گزینش شدهاند که با تعصباتِ اولیهٔ آن آدمها تناسب داشته باشد؟
احسان رضاپور
اینکه بخشی از جمع باشیم بیشتر به ما احساسِ اتصال داده و کمتر موجبِ بروز اضطراب میشود. اریک فروم در تاکید بر همین موضوع توضیح میدهد که چطور یک فرد پس از آزردگیِ ناشی از تزلزل و آسیبپذیری، سعی میکند از طریق یکسانفرضکردن خود با تعدادِ زیادی از مردم احساسِ امنیت و عزتنفس خود را بازیابد. «او هیچ نیست اما اگر بتواند با ملتِ خود احساس همدردی کند یا خودشیفتگیِ شخصیاش را به آنها انتقال دهد، همهچیز خواهد شد.»
بنا به گفتهٔ فروم، خودشیفتگیِ جمعی گاهی خود را در ملیگرایی پنهان میکند و چندی نیز در پسِ خودشیفتگیِ مذهبی جبهه میگیرد، درست زمانی که مؤمنان اعتقاد راسخ داشتند که پیروانِ دینِ آنان برای خداوند عزیزتر هستند و تنها بهخاطر اینکه بر آن دین متولد شدند، بیشتر از دیگران لیاقت دارند به بهشت بروند.
احسان رضاپور
زمانی که احساسِ تنهایی میکنید به درونِ خود نگاه نکنید، اطراف را بنگرید و دیگرانی را جستجو کنید که همین احساس را دارند، چراکه همواره دیگرانی هستند که اگر بتوانید با آنها و داستانشان ارتباط برقرار کنید، میتوانید همهچیز را با دیدِ جدیدی بنگرید.
F_A
از پیچیدگی نترسید.
از کسانی بترسید که قولِ راهی میانبر بهسمت سادگی را به ما میدهند.
fatemeh.mir
امروز همه در سرتاسر جهان میدانیم که تاریخ ممکن است به عقب برگردد، و پیشرفت نه تضمین شده است، نه همیشگی. بهدستآوردنِ دموکراسی کارِ مشکلی است اما ازدستدادنش خیلی راحت؛ دموکراسی، سیستمِ بههمپیوستهای از کنترل و توازن، درگیری، سازش و گفتمان است. دموکراسی در اثرِ بیتفاوتیِ گسترده پژمرده میشود، همانطور که فیلسوف و نظریهپردازِ سیاسی، هانا آرنت از قبل هشدار داده بود، وقتی در مورد خطراتِ «جامعهٔ بسیار اتمیزه شده» نوشت. همگی باید در هر کجایِ جهان که هستیم، شهروندانی فعالتر و متعهدتر باشیم.
اندکی بدبینی اصلاً چیزِ بدی نیست. باعث میشود ذهن هوشیارتر شود و از آنچه در اینجا، آنجا و هر کجای دیگر دارد اتفاق میافتد، آگاه شود
fatemeh.mir
«من وقتِ زیادی را صرفِ تفکر در این مورد کردم که انسانهای پس از ما، دربارهٔ ما چگونه فکر میکنند؟»
fatemeh.mir
زمانی که دنیا آشکارا عصبانیکننده است، نمیتوانیم خشمِ خود را سرکوب کنیم. در عین حال، باید با دیگر انسانها ارتباط برقرار کنیم و در کنارِ کسانی بایستیم که دارند رنج میکشند؛ نباید فراموش کنیم به درونِ خود بنگریم، نقادانه فرضیات و کلیشههای درونیمان را بررسی کنیم، قلبهامان را ملایم کنیم و همینطور که این کارها را انجام میدهیم، همچنان ادامه بدهیم و همانطور که دیگران خسته نشدند، ما هم از پا نیفتیم.
fatemeh.mir
در جهانی که هر روز در حال تغییر است و هیچ چیز قابل پیشبینی نیست، باور دارم نداشتنِ احساس خوب، کاملاً طبیعی است.
fatemeh.mir
عصرِ ما عصرِ اضطرابِ مسری است. اضطراب و دلواپسی عمیق و فزاینده در مورد وضعیت جهان و جایگاهی که ما در آن داریم، یا ترس از اینکه جایگاهی در آن نداشته باشیم.
fatemeh.mir
یک انسان، هر که باشد، بیحدومرز است و جمعیتِ کثیری را در خود دارد
fatemeh.mir
اگر پیشرفتی هم رخ داده، مردم احساس کردهاند تماشاگر هستند، نه ذینفع.
fatemeh.mir
زمانی که احساسِ تنهایی میکنید به درونِ خود نگاه نکنید، اطراف را بنگرید و دیگرانی را جستجو کنید که همین احساس را دارند، چراکه همواره دیگرانی هستند که اگر بتوانید با آنها و داستانشان ارتباط برقرار کنید، میتوانید همهچیز را با دیدِ جدیدی بنگرید.
fatemeh.mir
اگر تمامِ دوستان و آشنایانِ من طرز فکری شبیه به خودم داشته باشند، همچون من رأی بدهند و مانند من سخن بگویند، اگر من تنها از کتابها، روزنامهها و مجلاتی تغذیه کنم که با آنچه پیشتر خواندم همراستا هستند، اگر تنها وبگاههایی را دنبال کنم که با پیشفرضهای ذهنیام جور درمیآیند، اگر تنها ویدیوها یا برنامههایی را تماشا کنم که اساساً دیدگاه مرا تصدیق میکنند، اگر تمامِ اطلاعاتم از منابعِ محدود و مشابه به دست آیند، معنایش این است که در اعماقِ وجودم، دوست دارم تمامِ روز تصویرم در آینه مرا محاصره کند. این، نهتنها محیطی خفقانآور و کلاستروفوبیک است بلکه مرا به موجودی خودشیفته تبدیل میکند.
احسان رضاپور
نلهای رسانهای غالباً دوگانگیها را تشدید میکنند. روی صفحاتِ تلویزیون یا کانالهایِ یوتیوب هر روز شاهد صحبتها و فریادهای افرادی از جبهههای مخالف هستیم. آنها برای گوشکردن یا فهمیدن نیامدهاند. آنها فقط سعی دارند حرفشان را به کرسی بنشانند و با صدای بلند نطق کنند و دادوبیداد راه بیندازند. به همین ترتیب، بسیاری از مواقع ما تماشاکنندهها هم نیامدهایم تا چیزی جدید بیاموزیم، بلکه فقط دوست داریم ببینیم آدمِ خودمان، آدمِ آنها را شکست میدهد.
باغبان 🤗🌱
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰۷۰%
تومان