بریدههایی از کتاب فرزانگی در عصر تفرقه
۴٫۰
(۶۶)
سرزمینهای مادری، قلعههایی شیشهای هستند. برای ترکِ آنان، باید چیزی را بشکنید؛ یک دیوار، یک عُرفِ اجتماعی، یک هنجارِ فرهنگی، یک سدِ روانشناختی، یک قلب را. پس مهاجربودن، یعنی همیشه باید در جیبهایتان خردهشیشهها را حمل کنید. ممکن است بهراحتی فراموششان کنید چراکه بسیار کوچک و سبک هستند، بعد به زندگیتان ادامه دهید و به جاهطلبیهایِ کوچک و برنامههای مهمتان برسید اما با کوچکترین تماس، شیشهخردهها حضورشان را اعلام میکنند و برش عمیقی بر بدنتان باقی میگذارند.
هستیا
گاهی اوقات، جایی که بیشترین سازگاری ژنتیکی یا قومی را در آن دارید، جایی است که کمترین تعلق را به آن دارید. گاهی اوقات در میانِ مردمی که از نظر فیزیکی به شما شباهت دارند و با آنها همزبانید، از همیشه تنهاترید.
هستیا
لهجهها بهواقع ردپایی جداییناپذیر از مسیرهایی هستند که پیمودهایم، عشقهایی که ورزیدهایم و هرگز فراموششان نکردهایم، زخمهایی که هنوز با خود داریم و آزارمان میدهند اما معنایش این نیست که از لهجههایمان آمدیم.
هستیا
مشکل گروههای هماندیشی یا حبابهای رسانههای اجتماعی این است که تکرار را تشویق و تشدید میکنند. و تکرار، هر چقدر هم آشنا و آرامبخش باشد، هرگز ما را از نظر ذهنی، احساسی یا رفتاری به چالش نمیکشد. پژواکها بهسادگی آنچه را اکنون گفتهشده، تکرار میکنند. همچون ستارگانِ مرده، پژواکها هم از دوردست حاضر بهنظر میرسند اما در واقعیت، کاملاً خالی از نور و زندگی هستند. بنابراین، اتاقهای پژواک بهشدت وسعت و عمقِ دیدگاههای مختلف را محدود میسازند و به نوعی دانش را جیرهبندی میکنند. در همین حال، خِرَد را نیز محدود میکنند
هستیا
احساسِ شنیدهنشدن در صورتی که تداوم بیابد و به امری عادی تبدیل شود، به تدریج گوشها و بعد قلبهایمان را میبندد. با گوشندادن به دیگران، باعث میشویم آنها هم احساس کنند کسی صدایشان را نمیشنود. بعد این چرخه ادامه پیدا میکند و هر بار که یک دور میزند، همهچیز بدتر میشود.
هستیا
اگر تلاش برای شنیدهشدن یک رویِ سکه باشد، رویِ دیگر تمایل به گوشدادن است. این دو به شکل جداییناپذیری با هم هستند. زمانی که متقاعد شویم هیچکس ـ خصوصاً آنان که در جایگاه قدرت قرار دارند ـ به اعتراضات و تقاضاهای ما گوش نمیکنند، کمتر مایل به گوشدادن به دیگران خواهیم بود، خصوصاً کسانی که دیدگاهشان با ما تفاوت دارند.
هستیا
زمانی که احساسِ تنهایی میکنید به درونِ خود نگاه نکنید، اطراف را بنگرید و دیگرانی را جستجو کنید که همین احساس را دارند، چراکه همواره دیگرانی هستند که اگر بتوانید با آنها و داستانشان ارتباط برقرار کنید، میتوانید همهچیز را با دیدِ جدیدی بنگرید.
هستیا
داستانها ما را به هم نزدیک میکنند و داستانهای ناگفته ما را از هم دور میسازند.
ما از داستانها ساخته شدهایم؛ آنها که اتفاق افتادهاند و آنها که همین لحظه اتفاق میافتند و آنها که تماماً در تخیلاتِ ما ـ از طریق کلمات و تصاویر و رؤیاها و احساسِ شگفتیِ بیپایان در مورد جهان اطرافمان و اینکه چطور اداره میشود ـ شکل خواهندگرفت: حقایقِ محض، درونیترین افکار، بخشهایی از خاطرات، زخمهایی که التیام پیدا نکردهاند. بنابراین اگر نتوانی داستانِ خود را تعریف کنی، اگر صدایت را خفه کنند، بدین معناست که انسانبودنت را از تو گرفتهاند.
هستیا
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰۷۰%
تومان