بریدههایی از کتاب متل کالیویستا
۴٫۸
(۱۲۴)
معنی «آزاد» این نیست. آزادی یعنی تا جرمت ثابت نشده بیگناهی، نه اینکه هرچقدر هم آدم خوبی باشی در هر صورت گناهکار شناخته بشی.
Raha.Sh
افسر فیلیپس با دهان بسته خندید
Hamed Reza Velayati
هر آدم بزرگی باید بداند که وقتی به یک بچه میگوید به فلانچیز دست نزن در واقع او را دعوت کرده است که حتماً این کار را بکند.
کتابخونِ کوچولو:)
آدمها عوض نمیشوند. قلب ما مثل یک کش پلاستیکی است. ممکن است کمیکش بیاید، ولی در نهایت به حالت اولش برمیگردد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعضی وقتها اتفاقهای وحشتناکی میافتد و هیچچیز از این وحشتناکتر نیست که کسی را نداشته باشی تا برایش تعریف کنی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آزادی یعنی تا جرمت ثابت نشده بیگناهی
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعضی وقتها که چیزی را از ته دل میخواستم، از خودم میپرسیدم که به ازای آن حاضرم چه چیزی را از دست بدهم؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
در آمریکا سر هر کسی به کار خودش است و برای همین است که آن اتفاقها اینجا نمیافتند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
جنگیدن فایده نداره... آدمها همونجوری که هستن میمونن
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعضی وقتها با خودم فکر میکردم اگر یک مادر آمریکایی داشتم چطور میشد. فقط برای یک روز.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بهتر بود بعضی چیزها راز باقی بمانند
𝐑𝐎𝐒𝐄
چیزایی که به نظر ما اشتباه میآن همیشه هم اشتباه نیستن. بعضی وقتها یه اشتباه در واقع یه فرصته، ولی ما همون لحظه و همونجا متوجهش نمیشیم
𝐑𝐎𝐒𝐄
«باید تلاش کنیم. باید تلاش کنیم و سرنوشتمون رو قبول کنیم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
زندگیمون هیچوقت منصفانه نیست
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعضی وقتها زندگی ترسناک میشه
𝐑𝐎𝐒𝐄
کدامش بهتر است؛ اینکه چیزی را فقط برای یک ثانیه داشته باشی و آن را از تو بگیرند یا اینکه هیچوقت آن را نداشته باشی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آمریکا جای حیرتانگیزی است
𝐑𝐎𝐒𝐄
سرم را بلند کردم و مادرم را دیدم که جلوی پیشخان خم شده و دستش را جوری بالا گرفته که انگار میخواهد عکس بگیرد. همیشه همین کار را میکند. میگوید عکس گرفتن از لحظههای شیرین زندگی خیلی مهم است، حتی اگر این عکس فقط در ذهنتان ثبت بشود.
امیرمسعود
برای لوپ و هفتگیها از اولین هالووینمان در آمریکا گفتم. برایشان گفتم که نمیدانستیم هالووین چیست و از دیدن غریبههایی که با لباس دیوها و جادوگران درِ خانهمان را میزدند بهحدی وحشتزده بودیم که همهٔ چراغها را خاموش کردیم و پشت مبلمان قایم شدیم.
=o
من خاطرات شیرینی از پلیسهای چین داشتم. ما عادت داشتیم که آنها را هم عمو صدا کنیم. آنها به سالخوردهها کمک میکردند که از خیابان رد شوند و اگر گم میشدند، راه خانههایشان را برایشان پیدا میکردند. حتی نمیدانم که اسلحه داشتند یا نه. توی مدرسه راجع بهشان آهنگ میخواندیم؛ آهنگهایی مثل: «اگر توی خیابون باشم و یک سکه پیدا کنم، اون رو میدم به عمو پلیسه.»
اینجا همهچیز فرق میکرد. اینجا پلیسها تفنگ داشتند و اگر سکهای پیدا میکردید، شک ندارم که نگهاش میداشتید. من
=o
حجم
۲۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان