«روی هم رفته، فقط آن زندانیهایی توانستند جان سالم به در ببرند که ـ بعد از سالها از این اردوگاه به آن اردوگاه رفتن ـ از تمام عذابوجدانها و تردیدهایشان در مورد جنگیدن برای بقا دست شستند. آنها آماده بودند از هر ابزاری ـ شرافتمندانه و غیرشرافتمندانه، و حتی بیرحمانه ـ استفاده کنند تا خودشان را نجات دهند. ماهایی که بازگشتهایم، میدانیم: بهترینها برنگشتند!»
masoom
وقتی دیگران از او میپرسند که چطور بعد از هر بحرانی دوباره قد راست میکرده، دست بر موهایش میکشد و میگوید: «در موقع سختیها، مردم گاهی میگویند: ‹چرا من؟› ولی من همیشه گفتهام: ‹چرا من نه؟›. درست است... من در سالهای بیماریام چیزهای زیادی از دست دادم، ولی چیزهای خیلی بیشتری به دست آوردم ـ برای مثال، دوستان خارقالعادهای، که در تاریکترین دوران زندگیام، در کنارم بودهاند و برای ابد به زندگیام معنا دادهاند».
masoom
واقعیت این است که، وقتی حقیقتاً با دنیای واقعی چشم در چشم شویم، خودمان را برای عمل کردن به شیوههایی آماده میکنیم که کمکمان میکنند سختیهای خارقالعاده را تحمل کنیم و از آنها جان سالم به در ببریم. ما ـ قبل از وقوع فاجعه ـ پیشاپیش خودمان را آموزش میدهیم که چطور زنده بمانیم.
masoom
برای چالشهای بزرگتر، داشتن نگاه خشک و تقریباً بدبینانه نسبت به واقعیت بهمراتب مهمتر است.
masoom
افراد تابآور سه ویژگی دارند: اول، پذیرشِ بیکموکاست واقعیت؛ دوم، داشتن باوری عمیق به اینکه زندگی معنادار است ـ باوری که اغلب ریشه در ارزشهای بهشدت قوی دارد؛ و سوم، توانایی غیرعادی و مرموز برای بدیههپردازی
masoom
«مهمتر از میزان تحصیلات، مهمتر از تجربه، مهمتر از آموزش... سطح تابآوری فرد است که تعیین خواهد کرد چه کسی موفق میشود و چه کسی شکست میخورد. در بخش بیماران سرطانی هم چنین است؛ در المپیک هم چنین است؛ و در اتاق هیئت مدیره هم همین طور».
masoom