بریدههایی از کتاب من نه، ما؛ جلد اول
۴٫۵
(۶۴)
قبول کنیم که آرامش برای زن حرف اول رو میزنه، بازم قبول کنیم که فضای موجود سطح جامعه آنقدر پرتحرک و پرتنش و سخت کاره که با این روحیه زن خوانداری و سازگاری نداره، باز هم قبول کنیم که روحیۀ مرد برعکس زن، پر از قدرت و فن کارای سطح میدانیه، یعنی اگر مردی رو توی فضای خونه نگه دارند هم خودش خراب میشه، هم اهل خونه رو دیوونه میکنه. زن رو هم اگه کف جامعه به کار بگیریم اون فشاری که به روحیۀ زن میاد، هم زن رو خراب میکنه و هم آرامش یک خانواده زیر سؤال میره... هر کسی را بهر کاری ساختن همینه دیگه.
شکوفه ▪︎
آدمایی که ذهنشون بیشتر درگیر بدیها و نکات منفی شده، بدی رو زودتر جذب میکنند، آدمایی هم که ذهنشون پر از امید و نکات مثبته، راحتتر خوبیها و حق رو میچشن!
حالا فهمیدم چرا برای بعضی آدما، خیلی وقت میذاری و از حق میگی، اما باز هم میرن سراغ باطل؛ باید اول خودشون بخوان نظام باورهاشون رو اصلاح کنن تا بتونن امیدوارانه طلب خیر کنن. انگار حرف خوب رو نمیتونن هضم کنن و گم میشه وسط بدیهاشون!
میدونی فکر کردن آدم رو به سمت خوبیها میبره و رشد میده و سالمسازی میکنه! آدمای اهل فکر، یاری دهنده میشن و کمتر دچار اشتباه میشن. بعد هم که مشاور بقیه.
شکوفه ▪︎
اما خداوند برای زن و شوهر فرموده؛ محبت زیادی زیادی که میشود مودت. دیگر وقتی بین دو کبوتر عاشق این مودت باشد زنها نمیشینند پشت سر همسرشان حرفی بزنند و مردها هم حریم زن را نمیشکنند.
به قول خدا لباس همدیگر میشوند. لباس پوشانندگی دارد، لباس هم عیوب را میپوشاند، هم زیباتر نشان میدهد، هم از گزند گرما و سرما و حشرات و آسیبهای دیگر دورت میکند. خدا زن و شوهر را اینطور خواسته است.
شکوفه ▪︎
قرار شد از اول شروع کنیم. گام اولش هم شد مواد مورد نیاز ذهنی است که میخواهد متفکر باشد، نه پر از خیال و دروغ به خودش.
اولین ورودی ذهن چشم است و گوش. دیدنی و شنیدنی. دوباره رسیدیم به کودکی و آموزش حسها! اما اینبار با نگاهی متفاوت. باید هرچه را میدیدیم با رویکرد تفکری از چیستی و چراییش بررسی میکردیم!
باید خوب دیدن و خوب شنیدن را تمرین میکردیم.
و درس دومی که معلممان راجع به آن هیچ نگفت. خوبیها را دیدن و خوبیها را شنیدن!
فکر کنم همین دوتا را در ما اصلاح کند و راهمان بیندازد، نصف موانع زندگیمان را برطرف کند!
شکوفه ▪︎
افتادم دنبال زندگی این خوانندهها و نویسندهها و بازیگرها. خیانت بزرگ است که کسی را برای ما جوانها بت میکنند، درحالیکه خودش از پس روانش بر نمیآمده و به خودکشی میرسد. عقایدش پوچ بوده و خودکشی نتیجۀ پوچگرایی است.
شکوفه ▪︎
من زندگینامۀ ارنست همینگوی و پائولوکوئیلو را که خواندم، تا دو روز به در و دیوار خیره مانده بودم که چرا من جملات آنها را زیر و بم تمام کتابهایم نوشتهام و دلم میخواست شبیه صادق هدایت قلم بزنم.
اما افتادم دنبال زندگی این خوانندهها و نویسندهها و بازیگرها. خیانت بزرگ است که کسی را برای ما جوانها بت میکنند، درحالیکه خودش از پس روانش بر نمیآمده و به خودکشی میرسد. عقایدش پوچ بوده و خودکشی نتیجۀ پوچگرایی است.
شکوفه ▪︎
دنیای کوچکی داریم؛ با یک بستنی حس میکنیم خوشبختیم، با یک اخم هم تمام زندگی را به آتش میکشیم. کادو بخرد، مرد رویاهایمان است، یادش برود نان بخرد، بدشانسترین زن روی زمین هستیم.
شکوفه ▪︎
من اگر بدی کردم و تو اگر حرفی داری و مشکلی هست واضح برایم بگو. من مرد کنایه فهم نیستم. کلاً مردها در کنایه و طعنه نفهمند. بنشین مقابلم و از فن ناز کردنت هم استفاده کن، من حاضرم کار نکرده و جرم انجام نداده را هم گردن بگیرم!
این عادت قهر دخترانه را برای من فقط و فقط میتوانی تا هشت دقیقه ادامه بدهی. همین!
شکوفه ▪︎
ما آدمها که کارها و افکار زشتمان را روی هیچ کاغذی نمیآوریم، چون آبرویمان برای قلم و کاغذ هم، مهم است که حتی نمیخواهیم پیش اشیاء ثبت شود و این، خیلی خوب است که انسان دلش نمیخواهد گناه و اشتباهش باقی بماند. خدا هم همین است که نمیخواهد کسی آبروی خودش را ببرد... مهربان خداست و ما انسانها چهقدر وحشی با خودمان برخورد میکنیم. گناه رفتار وحشیانۀ انسان با خودش است.
شکوفه ▪︎
ببین بانو جان! من دیشب تازه فهمیدم که چیزی از شما نمیدانستم! میخواهم پیشنهاد جهانی بدهم که همۀ آدمها خاطراتشان را بنویسند و چه خوب است که زن و شوهر قسمتهایی از دفتر خاطرات همدیگر را بخوانند تا همدیگر را بشناسن!
انقدری که این دفتر، شما را برای من روشن کرد شاید هزار روز مراوده برایم اثر نداشت. آدمها در دفتر خاطراتشان، خودشان هستند و افکار و خواستههای واقعیشان! نه نقشی بازی میکنن و نه دروغی برای نوشتن دارن
شکوفه ▪︎
استادی داشتیم که میگفت زن و شوهر محل امتحان برای هم هستند. یعنی اینکه من را خدا با اخلاق و کارهای شما چپ و راست میکند، و قایق شما را هم با وجود من به چپ و راست میکشاند.
شکوفه ▪︎
همۀ انسانها عزیزکردۀ خدایند و تو باید مواظب باشی تا با غرور و خودخواهیت، حق کسی را زیر پا نگذاری.
شکوفه ▪︎
زن و مرد چه در خلقت جسمی و چه روحی با هم متفاوتند و نوع تعامل با هم را باید بدانند و بخواهند به جای آنکه مدام خودشان را در زندگی دو نفره ببینند و هر کاری هوس کردند انجام بدهند، اول فرد مقابلشان را ببینند و بدانند که احترام به او، احترام به ما است؛ ما یعنی خانوادهای که تازه شکل گرفته است و قرار است کنار هم باقی بمانند تا صد و بیست سالگی انشاءالله!
شکوفه ▪︎
مردها ویژگیهایی دارند که زنها ندارند؛
هرچند که زن و مرد باید این ویژگیها را بدانند تا زندگیشان راحتتر پیش برود،
هرچند راهحلها برای زنها، متفاوت از راهحلها برای مردهاست،
اما اگر میخواهید تنشها در زندگیتان حل شود، هم به این ویژگیها احترام بگذارید، هم بدانید که در هر حال حرمت فرد مقابلتان را باید حفظ کنید.
شکوفه ▪︎
کار به جایی رسید که متوسل شدند به پنج نامی که دوسشتان داشتند، یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین.... به اسم حسین که رسیدند، دیگر برای فراق نگریستند...
حسین زمزمهای است که حال و هوای دلها را از آن بهشت زمینی میکند و منتظر بهشتی میکند که با روی او نورانی میشود. با حسین است که میشود فراق خداوند را طاقت آورد!
شکوفه ▪︎
من تو را خیلی نمیشناسم اما میتوانم از خودم اطلاعاتی بدهم که مثل دفترچۀ راهنما باشد، البته خیلی هم آدمنشناس نیستم؛ اینکه قدرت بازو و سرعت عکسالعمل شما آدمها بیشتر از ما حوّاهاست، اینکه کارهای زورِ بازوخواه و در شرایط سخت و پرتنش و کمکشش بیرون از خانه را خدا برای شما اجبار کرده و هوای ما را داشته تا با این کارها لطافتمان آسیب نبیند، اینکه کلینگر هستید تا بتوانید همین کارهای بیرون را بهتر پیش ببرید.
و چهقدر خداوند لطف کرده که به آدمهای قدرتدار، جزئینگری نداده و الاّ پوست حواهای نازنین از قلدریهای جزئینگر کنده بود، اینها همه را میدانم و حواسم هست که در تعاملم با یک آدم باید چهکنم.
شکوفه ▪︎
میدانی! خدا منِ حوّا را پیش خودش پنهان کرده بود؛ که اگر زودتر میداد توی آدم معلوم نبود چقدر قدردان باشی. بالاخره یک جایی خداوند فرموده بود که: یا محمد اگر تو نبودی بساط عالم را خلق نمیکردم. اگر علی نبود تو و عالم را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود، شما عالم را نمیآفریدم. یک زن، یک مادر، یک بانو، یک فاطمه، اصل خلقت میشود!
شکوفه ▪︎
- خب چرا وقتی تشنهای از آب فاضلاب میخوری، برو آب چشمه بخور. خودت هم دیدی بچههایی که دوست پسر گرفتند چه بلایی سر اعصابشون اومد، خب تو که عقل کردی و صبر کردی تا امر خالق رو اطاعت کنی، چرا این تردید رو داری؟ ازدواج آب چشمه است. دیگه نمیخواد کف خیابون و توی پارکا تشنۀ ارتباط با پسرا باشی، یا شبا با چت کردن خودتو کور کنی. بعد هم ازدواج مانع نیست. سد راهت نمیشه. یه همراه پیدا میکنی که با هم بقیۀ زندگی رو جلو میبرید. لذت بودن کنار مرد آرزوهات رو هم میبری!
شکوفه ▪︎
یه کتاب هست به اسم «زن در آینه جلال و جمال»! یکی از آرزوهام اینه یه روزی برسه همۀ زنهای جهان این کتاب رو خونده باشن. من وقتی این کتاب رو خوندم، البته حالا که نه؛ تقربیا پنج سال پیش، تمام اعتقادم نسبت به جایگاه شما تغییر کرد. زن همون مقامی رو داره که مرد داره، خدا همون نگاهی رو به زن داره که به مردها؛ هیچ فرق مقامی ندارند.
شکوفه ▪︎
یاد مستندی افتادم که دیدم؛ دیشب تلویزیون صحنه وحشتناکی را نشان داد، در اروپا و اسرائیل و آمریکا زنها را پشت ویترین مینشاندند تا مشتری جذب کنند. یعنی واقعا یک بارکد زده بودند به هر زنی و میفروختندش! حال روحم بد شد و تا نیمه شب خوابم نبرد. واقعاً غرب باید انرژی هستهای خودش را بگذارد کنار و اول عقلش را نوسازی کند.
برعکسش این خواستگاری ایرانی یک لذت است. هرچند پر از دلهره است و استرس... ولی دروغ چرا؟ لذت ورود به یک صحنۀ دیگری از زندگی است که پر از لحظات ناب خواهد بود، این دلهره را شیرین و خاطرهانگیز میکند! خیلی هم غرور دارد اینکه تماس بگیرند، اجازه بگیرند تا اگر خانواده عروس اذن دادند، لحظاتی مهمان خانۀشان بشوند و مدام چشم به در اتاق داشته باشند که آیا عروس وارد میشود یا نه؟
شکوفه ▪︎
حجم
۳۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۵۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰۵۰%
تومان