بریده‌هایی از کتاب شاد بودن کافی نیست

مشخص است، وقتی بر دنیا حکم‌فرمایی کنم ـ که باید به همین زودی باشد، فقط منتظر خبر چند نفرم ـ ما این مشکلات را نخواهیم داشت: نظام آموزشی‌ای ایجاد خواهم کرد که سرشار از دانش ناب زندگی باشد و آن‌را به عموم مردم ابلاغ خواهم کرد. همهٔ شما از من تشکر خواهید کرد و به من نوشیدنی شیر و عسل پیشکش خواهید کرد و شاید حتی در پیشگاهم یک یا دو بز را قربانی کنید. (با عرض پوزش از گیاه‌خواران.)

بیایید باهم روراست باشیم: نظام آموزشی ما افتضاح است. منظورم این است که تقریباً تمام درسِ تاریخی را که از کلاس پنجم تا دوازدهم در مدرسه آموخته‌ام حالا می‌توانم با جست‌وجو در ویکی‌پدیا درعرض چند هفته یاد بگیرم.

هیچ‌کس به‌اندازهٔ شما نمی‌داند چه‌چیز برای‌تان خوب است.

باید در هر مقطعی اهداف شخص وارد آموزش شوند. نیاز است که چراییِ آموختن با چیزی که می‌آموزیم همسو شود. مشکل این‌جاست که هرکسی چراییِ مختصِ خودش را دارد و سنجشِ آن امری غیرممکن است، مخصوصاً وقتی معلمان بیش‌از حد کار می‌کنند و حقوق کافی دریافت نمی‌کنند.

روشی که خودتان را می‌سنجید روشی است که دیگران را می‌سنجید و تصور می‌کنید دیگران هم شما را با همان روش می‌سنجند.

ادگار آلن پو که دائم‌الخمر بود و در جوی آب مرد

«شما» کسی که فکر می‌کنید هستید نیستید

نه‌تنها خاطراتمان با گذر زمان محو می‌شوند، بلکه با گذر زمان مستعد تغییر به اطلاعاتی غلط‌اند

ممکن است حس کنید چیزی را می‌دانید، درحالی‌که درواقع نمی‌دانید.

واردکردن این کدهای تقلب بسیار آسان است: کافی است دکمهٔ «تب» را در صفحهٔ نمایش بفشارید تا به صفحهٔ «چشم ذهن» دسترسی پیدا کنید. چشم ذهن قسمتی است که به‌صورت خودآگاه خودتان را می‌بینید و تصمیم می‌گیرید راجع‌به چه‌چیزی فکر کنید. در آن‌جا این کدهای تقلب را وارد کنید و کلید اینتر را بزنید.

زندگی بازی‌ای بزرگ و پیچیده است. بزرگ‌ترین بازیِ ویدئوییِ جهان باز در تاریخ است. هرکدام به‌طور متفاوتی آن‌را شروع می‌کنیم و در محیط‌های وسیعی قرار می‌گیریم که ممکن است به سود یا ضررمان باشند.

«هی استیو، کافه‌تریا یه غذای ویژه آورده بود، من هم برای ناهارت خریدمش.» می‌دانم این کارها خنده‌دار به‌نظر می‌رسند، اما امتحان کنید. و هیچ توقعی نداشته باشید. این مهم‌ترین بخش است. سه روز بعد نگویید: «هوی استیو عوضی، تو هیچ‌وقت هیچی برام نخریده‌ای!

هر روز هفته خودتان را مجبور کنید یکی از کارهای زیر را انجام بدهید: از شخصی تعریف کنید، از شخصی که به‌تان نزدیک است تشکر کنید، یا به شخصی هدیه بدهید.

عشق صادقانهٔ واقعی خواهان احترام و پذیرش چیزی است که نمی‌خواهد بشنود، اما عشق شرطی مقابله می‌کند.

شما صرفاً چون بی‌قیدوشرط خودتان را دوست دارید ناگهان خام کسی نمی‌شوید که فقط می‌خواهد از شما سوءاستفاده کند. نه! شما به این دلیل شرط‌وشروط فردی دیگر را می‌پذیرید که برای رسیدن به شرط‌وشروط‌های خودتان از او استفاده می‌کنید.

افرادی که در به‌تعویق‌انداختن لذت‌های خود تواناییِ بیش‌تری دارند، به‌طور میانگین، از سلامت جسمی بهتر، موفقیت‌های تحصیلیِ بیش‌تر و وضعیتِ مالیِ باثبات‌تر و به‌طور کلی، از برابریِ ذهنیِ بالاتری در زندگی برخوردارند.

معنا ابزار طبیعت برای ایجاد انگیزه است.

۲. معنای بهتر/بدتر: سیری بهتر از گرسنگی است. پول‌درآوردن بهتر از ورشکستگی است. تقسیم‌کردن بهتر از دزدیدن است. معنای بهتر/بدتر به طبیعتِ ارزش‌های زندگی‌مان برمی‌گردد، چیزهایی که در زندگی به‌عنوان مهم‌ترین‌ها و مفیدترین‌ها قلمداد می‌کنیم. معنای بهتر/بدتر اساساً به بخشِ احساسیِ مغزمان مربوط می‌شود. اصولاً آن‌چه باعث می‌شود احساس خوبی داشته باشیم همان چیزی است که آن‌را «خوب» یا «بهتر» قلمداد می‌کنیم.

با عقاید تعصب‌آمیز محاصره نشوید: این‌که زندگی براساس نتایج طرز فکر دیگران است. نگذارید سروصدای نظرات دیگران صدای درونتان را خفه کند. و از همه مهم‌تر، جرأت دنبال‌کردن ندای قلب و هدفتان را داشته باشید.

معنا پیوندی بین دو تجربه یا واقعه در ذهن ماست. الف اتفاق می‌افتد، سپس ب اتفاق می‌افتد و ما می‌پنداریم معنای آن این است که الف باعث ایجاد ب می‌شود. پ اتفاق می‌افتد و خیلی مأیوس و ناراحت می‌شویم، بنابراین فکر می‌کنیم پ افتضاح است.