بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من ملاله هستم | طاقچه
کتاب من ملاله هستم اثر هانیه چوپانی

بریده‌هایی از کتاب من ملاله هستم

۳٫۸
(۷۲)
بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم تصمیم داشتند در آینده پزشک شوند ولی تصور این که تحصیل من و دوستانم عده‌ای را به خطر بیندازد بسیار دشوار است. با این حال آن سوی درهای این مدرسه نه تنها سر و صدا و جنون مینگوره، یکی از شهرهای اصلی سوات، شنیده می‌شود که افرادی چون طالبان گمان می‌کنند دختران حق تحصیل ندارند.
مادربزرگ علی💝
خانه ما در خیابانی قرار داشت که امکان ورود هیچ‌گونه اتومبیلی به آنجا نبود و هنگام بازگشت از مدرسه می‌بایست از اتوبوس پیاده شوم و از دروازه آهنی بسته‌ای عبور کرده و از چند پله بالا بروم. یقین داشتم که اگر کسی به من حمله کند در همان پلکان خواهد بود. اغلب تصور می‌کردم که در راه خانه تروریستی در همان پلکان به من تیراندازی خواهد کرد. آنگاه می‌اندیشیدم که در چنین مواقعی چه واکنشی از خود نشان بدهم. شاید کفشم را در بیاورم و به سمت او پرتاب کنم ولی به نظرم می‌رسید که چنین واکنشی هیچ تفاوتی میان من و تروریست‌ها باقی نخواهد گذاشت. بنابراین بهتر است به او بگویم: «باشه منو بکش ولی اول به حرفام گوش بده. این کار درستی نیست و من دشمن شما نیستم... فقط می‌خوام که همه دخترها به مدرسه برن.»
مادربزرگ علی💝
یکی از دختران کلاسمان به مدرسه برنگشت. او به محض این که به بلوغ می‌رسد ازدواج می‌کند. گرچه بزرگ‌تر از سن خود می‌نمود وی او فقط سیزده سال داشت. مدتی بعد شنیدیم که صاحب دو فرزند شده بود.
Nika
پدرم بیشتر وقت خود را در سخنرانی‌ها سپری می‌کند. برای او عجیب است که اکنون مردم به خاطر من می‌خواهند سخنرانی‌هایش را بشنوند. همیشه من را به عنوان دختر او می‌شناختند و اکنون او را به عنوان پدر من می‌شناسند. وقتی برای دریافت جایزه من به فرانسه رفت رو به حضار گفت: «در سرزمین من بیشتر مردم به واسطه پسرانشان شناخته می‌شوند. من تنها پدر خوشبختی‌ام که به نام دخترم من را می‌شناسند.»
✿Farzaneh✿
دلم نمی‌خواست مردم من را به عنوان دختری که طالبان به سوی او تیراندازی کرد بشناسند، بلکه دختری که برای حق تحصیل مبارزه کرده است و زندگی‌ام را وقف این هدف خواهم کرد.
✿Farzaneh✿
«ما پشتون‌ها مردم دینداری هستیم. به خاطر کارهای طالبان تمام دنیا به ما تروریست می‌گویند. ولی این حقیقت ندارد. ما مردمی صلح دوستیم. کوهستان‌ها، درختان، گل‌ها و همه چیز دره ما رنگ و بوی صلح دارد.»
S
وقتی به خانه برگشتم با این خبر روبه‌رو شدم که گروهی روزنامه‌نگار می‌خواهند در مدرسه با من مصاحبه کنند به همین دلیل می‌بایست لباس مناسبی بپوشم. ابتدا با خود اندیشیدم که لباس زیبایی بپوشم ولی بعد تصمیم گرفتم که برای مصاحبه لباسی معمولی بر تن کنم زیرا می‌خواستم مردم بیشتر به پیام من توجه کنند نه این که ظاهرم ذهنشان را مشغول کند.
s.latifi
در آن سال یکی از دختران کلاسمان به مدرسه برنگشت. او به محض این که به بلوغ می‌رسد ازدواج می‌کند. گرچه بزرگ‌تر از سن خود می‌نمود وی او فقط سیزده سال داشت. مدتی بعد شنیدیم که صاحب دو فرزند شده بود.
Nika
دوبیتی را که مادربزرگم همیشه می‌خواند به یاد آوردم: «هیچ پشتونی سرزمین محبوبش را به میل خود ترک نمی‌کند مگر به خاطر فقر یا عشق.» اکنون ما برای دلیل سوم، طالبان که شاعر دوبیتی هرگز تصورش را هم نمی‌کرد از سرزمینمان خارج می‌شدیم.
✿Farzaneh✿
دو قدرت در جهان حکمرانی می‌کند؛ یکی شمشیر و دیگری مداد، از این گذشته قدرتی دیگر با نیرویی بیش از آن دو وجود دارد و آن در دست زنان است.»
مــنـ🍀🍁م

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد