بریدههایی از کتاب جزء از کل
۳٫۸
(۹۱۹)
وقتی زنی که سرتاپایش را جراحی پلاستیک کرده میمیرد، خالق با تعجب نگاهش میکند و میگوید «من این زن رو به عمرم ندیدهم.»
Astronaut
وقتی بچه هستی برای اینکه پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله میکنند «اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟» ولی وقتی بزرگ میشوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب میآید و مردم میگویند «هی. همه دارن از روی پل میپرن پایین، تو چرا نمیپری؟»
Astronaut
مردم برای کسانی که اخیراً مردهاند عزاداری میکنند ولی برای مردههای قدیمی هرگز.
Astronaut
کنارم زنی نشسته که در یک محفظهٔ کوچک حمل گربه یک گربه دارد. با گربهاش حرف میزند، بهش میگوید جان. کسانی که اسم آدم روی حیواناتشان میگذارند بیاندازه افسردهام میکنند. به حرفهایش گوش میکنم، لحظهبهلحظه بدتر میشود. اسم گربه فقط جان نیست، جان فیتزپاتریک است. این یکی دیگر شورش را درآورده.
Astronaut
وقتی کسی به این دنیا میآید که به عمیقترین ژرفاهای ممکن شرّ میغلتد همیشه هیولا خطابش میکنیم، یا شیطان، یا تجسم شرّ، ولی هیچوقت در نظر نمیگیریم ممکن است این آدم واقعاً چیزی فرازمینی و آندنیایی با خود داشته باشد. شاید انسانِ شریری باشد، ولی در نهایت فقط یک انسان است. ولی اگر انسانی خارقالعاده در آنسوی گستره فعالیت کند، طرف خوبی، مثل مسیح یا بودا، بیدرنگ او را بالا میبریم، میگوییم خدا است و الاهی و فراطبیعی و غیرزمینی. این نشان میدهد ما خود را چهطور میبینیم. راحت قبول میکنیم بدترین موجود که بیشترین آسیبها را میزند انسان است، ولی به هیچ عنوان نمیتوانیم بپذیریم بهترین موجود، کسی که سعی در القای تخیل و خلاقیت و همدلی دارد، میتواند یکی از ما باشد. خیلی نظر خوبی به خودمان نداریم ولی خیلی هم از این پایین بودنمان ناراحت نیستیم.
Astronaut
نه من، نه پدرم عشق چندانی به مذهب نداشتیم چون رمز و راز را به معجزه ترجیح میدادیم، ولی راستش پدرم رمز و راز را هم دوست نداشت ــ برایش مثل سنگریزه در کفش بود. خب، من راز و رمز را مثل او نادیده نمیگیرم. ولی تلاشی هم در حلشان نمیکنم. فقط میخواهم ببینم وقتی به کُنهشان خیره میشوی چه اتفاقی میافتد. من ردپای نامطمئن و مسخرهٔ خودم را دنبال خواهم کرد.
Astronaut
از چی میترسیدم؟ کاری با من نداشتند. فکر کنم از بیتفاوتیشان میترسیدم. باور کنید، اصلاً نباید جلو یک نفر پخش زمین شوید. کمکتان نمیکند که از جا بلند شوید.
Astronaut
هنگام سقوط تنها چیزی که میتوانی دستت را بهش بند کنی وجود خودت است.
Astronaut
ما مخلوقاتی کوچک و آبرفته بودیم که حال هیچگونه اعتراضی نداشتیم.
Astronaut
احمقانه است فکر میکنیم خداوند فقط وقتی صدای افکارمان را میشنود که او را به اسم صدا میزنیم و نه وقتی که مشغول افکار پلید روزمرهمان هستیم.
AS4438
ظاهراً جامعهٔ مسیحی ما در حوزهٔ انتقام پیشرفت زیادی کرده ولی در حوزهٔ بخشش اصلاً.
Astronaut
دیگه نمیشه موج نفرتی رو که به ساحل رسیده متوقف کرد.
Astronaut
جسپر گفت «نگاهش کن. داره مثل خر کار میکنه. چرا یه میلیونر باید کار کنه؟»
«شاید تمام پولش رو خرج کرده.»
«خرج چی؟»
«از کجا بدونم؟»
«من میدونم. شاید از اون آدمهاست که اینقدر توی زندگیش کار کرده که نمیدونه غیر از کار کردن چه کار دیگهای میتونه با زندگیش بکنه.»
Astronaut
هیچچیز مثل سفری نوستالژیک تو را نسبت به گذشته و حال بیگانه نمیکند.
Astronaut
بدترین چیزِ آتئیست بودن این است که براساس اعتقاداتِ نداشتهام میدانم تمام این بیپدرها هیچ عقوبتی در دنیای دیگر نخواهند دید ــ تمامشان قسر در خواهند رفت. این خیلی ناراحتکننده است؛ هر چه را بکاری درو نمیکنی، هر چه بکاری همان جا که کاشتهای باقی میماند.
Astronaut
تمام مهمانان خودشان را بزرگ جلوه میدادند و وقتی دیگر چیزی برای تأکید بر بزرگیشان پیدا نمیکردند با کوچک کردن بقیه به هدفشان میرسیدند.
Astronaut
آیا مادر یک فرزند ازدنیارفته هنوز مادر است؟ برای بیوه و یتیم کلمه داریم ولی برای پدر و مادر بچهای مرده نه.
Astronaut
«میخوای بقیهٔ عمرت رو چهکار کنی؟»
سؤال خوبی بود، حالا که باقیماندهٔ زندگیام آنطور که قبلتر تصور میکردم چند میلیارد سال نبود، واقعاً میخواستم چهکار کنم؟ برای اولینبار در زندگیام در آستانهٔ خسرانی بزرگ بودم. یک زیان تمام و کمال. دیگر حتا نمیتوانستم کتاب بخوانم. حالا عمیق کردن دانشم نسبت به دنیا و آشغالکلههای ساکنش به چه دردم میخورد وقتی دیگر قرار نبود وجود داشته باشم که بتوانم به خاطر یافتههایم دندان بههم بسایم؟
Astronaut
حالا که سرطان دارد تا جایی که دلش میخواهد در بدنم منتشر میشود بهنظرم بیخدایی بدترین ظلمی است که میتوانم در حق خودم روا دارم. به مغزم التماس کردم تجدیدنظر کند. فکر کردم آیا جایی به شکلی دیگر حیاتم را ادامه نخواهم داد؟ میشود اعتقاد پیدا کنم؟ اگر خواهش کنم چه؟ میشود لطفاً به روح جاودان باور پیدا کنم؟ به بهشت یا فرشتگان یا شانزده دوشیزهای که انتظارم را میکشند؟ میشود به اینها باور پیدا کنم؟ ببین، من اصلاً هیچ احتیاجی به شانزده دوشیزهٔ زیبا ندارم. یک زن زشت و چاق هم برایم بس است، لازم هم نیست دوشیزه باشد، اصلاً تو بگو دوچرخهٔ عمومی دنیای پس از مرگ. راستش اصلاً هیچ زنی هم نباشد اشکالی ندارد، بهشت هم نبود، نبود. یک سرزمین هرز... جهنم، حتا جهنم، چون وقتی دارم در دریاچهٔ آتش شکنجه میشوم دستکم هستم که بگویم «آخ!» میشود لطفاً به این یکی اعتقاد پیدا کنم؟
Astronaut
. خودت رو دکتر معرفی میکنی که چی بشه؟ یعنی کلی زحمت کشیدهٔ تا این حق رو به دست بیاری که دستت رو بکنی تو دلورودهٔ مردم؟ شاید میخوای همه بدونن دکتری تا یه وقت یه بشقاب دل و جگر یا سیرابی تعارفت نکنن؟
Astronaut
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰۵۰%
تومان