بریدههایی از کتاب انسان در جست و جوی معنا
۴٫۰
(۲۲۱)
مشاهدات روانشناختی از زندانیان نشان داده است که تنها افرادی که اجازه میدهند خوی اخلاقی و معنوی در آنها فروکش کند، سرانجام قربانی تأثیرات مخرب اردوگاه میشوند
sumit
در دنیا دو نژاد انسان وجود دارد. نژاد افراد نجیب و نژاد افراد نانجیب. از هر دو نژاد در همه جا وجود دارد. آنها در تمام گروههای اجتماعی نفوذ کردهاند. هیچ گروهی تنها شامل افراد نجیب یا نانجیب نیست. و به همین شکل، هیچ گروهی نژاد خالص نیست.
Zahra Sabzikari
وقتی انسان درمییابد سرنوشتش در رنج کشیدن است، باید این رنج کشیدن را به عنوان وظیفه بپذیرد. به عنوان تنها کار و وظیفه. باید این حقیقت را دریابد که حتی در رنج کشیدن، در دنیا تک و تنهاست. هیچ کس از این رنج رهایش نمیکند. تنها فرصت موجود برایش این است که چگونه با مشکلات برخورد کند.
Zahra Sabzikari
«هیچ قدرتی روی زمین نمیتواند آنچه را که تجربه کردهاید، از شما بگیرد.»
درّین
انسانی که از مسئولیت خود آگاه شود و به سمت کارهای ناتمام یا کسانی رود که مشتاقانه منتظرش هستند، هرگز نمیتواند به زندگیاش خاتمه دهد. او به چرایی وجودش پی برده و چگونگیاش را نیز خواهد یافت.
درّین
وقتی غیرممکن بودن جایگزینی یک فرد معلوم شد، مسئولیتش در قبال زندگی خویش و دوامش با تمام شکوه، معلوم میشود.
درّین
مهم نیست چه انتظاری از زندگی داریم، مهم این است زندگی چه انتظاری از ما دارد. نباید دربارهٔ معنای زندگی سؤال کنیم. باید خودمان را کسی ببینیم که هر روز و هر ساعت، زندگی از او سؤال میکند. پاسخ ما نباید محدود به حرف باشد، باید عمل کرد. درست عمل کرد. زندگی یعنی پذیرش مسئولیت برای یافتن پاسخی درست به مشکلات و انجام کارهایی که مختص هر فرد است.
این کارها و بنابراین معنای زندگی،
درّین
اینجا فرضی وجود دارد که از نظر من حتی اشتباهتر و خطرناکتر است، چیزی که من آن را «جبرگرایی افراطی» مینامم. منظورم دیدگاهی است که توانایی انسان را برای ایستادگی در برابر شرایط مختلف نادیده میگیرد. انسان موجودی کاملاً مشروط و تعریفشده نیست، بلکه خودش تعیین میکند که به شرایط تن دهد یا در برابر آن بایستد. به عبارت دیگر، انسان درنهایت مستقل است و خودش سرنوشتش را تعیین میکند. وجود انسان ساده نیست، بلکه او همیشه تصمیم میگیرد که وجودش چگونه باشد و در لحظهٔ بعد چهطور بشود.
به همین اعتبار، هر انسانی آزادی تغییر در هر لحظه را دارد
simple truth
زیستن یعنی رنج بردن، زنده ماندن یعنی یافتن معنا در رنج. اگر در زندگی اصلاً هدفی وجود داشته باشد، باید در رنج و مردن نیز هدفی وجود داشته باشد
zahra_biniyaz
نیاز واقعی بشر به وضعیت روحی بدون تنش نیست، بلکه کشمکش و تلاش برای رسیدن به هدف ارزشمند و کاری است که آزادانه انتخاب شده باشد. آنچه او نیاز دارد، تخلیهٔ تنش به هر قیمتی نیست، بلکه پیدا کردن معنای بالقوهای است که منتظر است تا او آن را محقق کند. انسان به هوموستاز نیاز ندارد، بلکه چیزی نیاز دارد که من آن را پویایی ذهنی نامیدهام. پویایی وجودیای در یک میدان دوقطبی که در یک قطب آن، معنایی است که باید محقق شود و در قطب دیگرش، انسانی که باید آن معنا را محقق کند.
حسین میرمحمدی
حجم
۱۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان