بریدههایی از کتاب انسان در جست و جوی معنا
۴٫۰
(۲۲۱)
داستایوفسکی میگوید: «تنها از یک چیز میترسم: شایستهٔ رنجهایم نباشم.»
mss
میخواهم با این داستانهای بیاهمیت بگویم در بعضی لحظات خشم و نفرت آنقدر زیاد میشود که یک زندانی را سرسخت میکند. خشم و نفرتی که زاییدهٔ درد و بیرحمی نیست، بلکه ناشی از توهینهایی است که شنیده. در آن لحظه خونم به جوش آمده بود، چون مجبور بودم به حرفهای کسی گوش کنم که بی هیچ اطلاعی از زندگیام، دربارهام قضاوت میکرد. مردی که (باید اعتراف کنم با تعریف کردن آن برای دوستانم، آرامشی کودکانه یافتم) آنقدر بیرحم و وحشی بود که حتی پرستار در درمانگاه به او اجازه نداد در اتاق انتظار بنشیند.
njme
دوستم ادامه داد: «اما از شما خواهش میکنم هر روز صورتتان را اصلاح کنید. به هر شیوهٔ ممکن. حتی با یک تکه شیشه. حتی به قیمت از دست دادن آخرین تکهٔ نانتان. چون شادابتر و جوانتر به نظر میرسید و گونههایتان گل میاندازد. اگر میخواهید زنده بمانید، فقط یک راه وجود دارد: بدنتان را برای کار کردن ورزیده نگه دارید. اجازه دهید به شما بگویم حتی اگر یک تاول کوچک روی پاشنهتان دربیاید و افسر اساس شما را از کار بازدارد، مطمئن باشید روز بعد به اتاق گاز خواهید رفت. میدانید منظور از عبارت به درد نخور چیست؟ یعنی کسی که مریض و ناتوان به نظر میرسد و دیگر نمیتواند سختی ناشی از کار طولانی را تحمل کند... این شخص به درد نخور است و دیر یا زود به اتاق گاز فرستاده خواهد شد. پس به یاد داشته باشید، اصلاح کنید. سرپا باشید و محکم کار کنید. در این صورت لازم نیست از اتاق گاز بترسید. تا زمانی که اینجایید، حتی شده بیست و چهار ساعت، لازم نیست بابت چیزی نگران باشید، جز خودتان.»
njme
«دنیا چهقدر میتوانست زیبا باشد.»
هومن
نقابهای زیادی وجود دارد که خلأ وجودی زیر آنها مخفی میشود. گاهی ناامیدی از یافتن معنای زندگی، به طور ناخواسته با میل به قدرت جبران میشود. از جمله ابتداییترین شکل میل به قدرت، میل به پول است. در موارد دیگر، ناامیدی از یافتن معنا، جای خودش را به لذتجویی میدهد. به این دلیل است که سرخوردگی وجودی اغلب به افراط در امور جنسی منجر میشود.
sajjad77
هر شخص مأموریت و وظیفهٔ خاصی در دنیا دارد و برای انجام خواستههای ویژهای تعیین شده است. نه میشود کسی را جایگزین او کرد و نه زندگیاش را تکرار کرد. بنابراین وظیفهٔ هر کسی منحصر به خودش است و فرصت ویژهای است که در اختیارش قرار میگیرد.
Samaneh J
به جوانهایی فکر میکنم که در سراسر دنیا خودشان را نسلی بیآتیه میدانند و بیتردید برای لذت آنی به دنبال کشیدن یک نخ سیگار نیستند. مواد مخدر مصرف میکنند.
در واقع مواد مخدر یکی از جنبههای پدیدهٔ عمومیتر و وسیعتری به نام احساس بیمعنا بودن و در نتیجه، ناامیدی است. ناامیدی از نیازهای وجودی انسان که در جوامع بشری ما پدیدهای رایج شده است.
گالوا
مطابق معنادرمانی، این تلاش برای یافتن معنای زندگی، نیروی محرکهٔ اولیه در انسان است. به این علت است که من از ارادهٔ معطوف به معنا در تضاد با اصل لذت (یا میتوانیم بگوییم ارادهٔ معطوف به لذت) که محور روانتحلیلگری فروید است و همچنین در تضاد با ارادهٔ معطوف به قدرت که در روانشناسی آدلر با اصطلاح «تلاش برای برتری» شناخته میشود، سخن میگویم.
گالوا
کسی که چرایی زندگیاش را بیابد، چگونگیاش را نیز خواهد یافت
mss
یک واکنش غیرعادی به شرایط غیرعادی، واکنشی عادی محسوب میشود.
MohammadAliSP
نخستین بار در طول عمرم، حقیقتی را دیدم که در ترانهٔ شاعران میتوان دید. حکمتی نهایی را که متفکران درمییابند. این حقیقت را که عشق، والاترین سرانجامی است که بشر در آرزویش است. سپس معنای بزرگترین راز اشعار و تفکرات و عقاید بشری را دریافتم. رهایی بشر، به دست عشق و عاشقی کردن است. فهمیدم چهطور کسی که چیزی در این دنیا برایش نمانده، هنوز به خوشبختی فکر میکند. حتی برای یک لحظه. با فکر کردن به معشوقش
shamim
یک بار به یکی از سرکارگرهای خوشرفتار گفتم: «اگر در همان زمان کوتاهی که من ساختن جاده را یاد گرفتم، جراحی مغز را از من یاد بگیری، احترام زیادی برایت قائل میشوم» و او خندید.
shamim
فقط دیدم با چوبدستیاش مرا میزند. در چنین لحظاتی این درد جسمی نبود که خیلی به ما صدمه میزد (درست مثل تنبیه بچهها)، رنج روحیِ ناشی از نبود استدلال منطقی بود.
shamim
نخستین شب در آشویتس، روی تختهایی خوابیدیم که به صورت ردیفی ساخته شده بودند. در هر ردیف (به ابعاد دو در دو و نیم متر) نه نفر خوابیده بودند. به نه نفر دو پتو داده بودند و البته فقط میتوانستیم به پهلو بخوابیم و به هم بچسبیم که برای رهایی از سرمای سوزان، خوب بود.
shamim
در صف حمام ایستاده بودیم و برهنگی تنها موجودیمان بود. ما هیچ چیز نداشتیم، جز بدنهای عریانمان را. حتی یک تار مو. تمام دارایی و آزادیمان وجود برهنهمان بود.
shamim
: زیستن یعنی رنج بردن، زنده ماندن یعنی یافتن معنا در رنج.
shamim
مشاهدات روانشناختی از زندانیان نشان داده است که تنها افرادی که اجازه میدهند خوی اخلاقی و معنوی در آنها فروکش کند، سرانجام قربانی تأثیرات مخرب اردوگاه میشوند
sumit
در دنیا دو نژاد انسان وجود دارد. نژاد افراد نجیب و نژاد افراد نانجیب. از هر دو نژاد در همه جا وجود دارد. آنها در تمام گروههای اجتماعی نفوذ کردهاند. هیچ گروهی تنها شامل افراد نجیب یا نانجیب نیست. و به همین شکل، هیچ گروهی نژاد خالص نیست.
Zahra Sabzikari
وقتی انسان درمییابد سرنوشتش در رنج کشیدن است، باید این رنج کشیدن را به عنوان وظیفه بپذیرد. به عنوان تنها کار و وظیفه. باید این حقیقت را دریابد که حتی در رنج کشیدن، در دنیا تک و تنهاست. هیچ کس از این رنج رهایش نمیکند. تنها فرصت موجود برایش این است که چگونه با مشکلات برخورد کند.
Zahra Sabzikari
«هیچ قدرتی روی زمین نمیتواند آنچه را که تجربه کردهاید، از شما بگیرد.»
درّین
حجم
۱۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان