بریدههایی از کتاب باران خوبی ها
۴٫۷
(۱۶۲)
در اخلاق و خودسازی یک قاعدهٔ طلایی وجود دارد: «برای انجام دادن کارهایی که نمیتوانیم انجام دهیم، باید کارهایی را که به سهولت میتوانیم انجام دهیم، بیشتر انجام دهیم.»
فصل فیروزه...
هر بیماری از یک طریقی منتقل میشود، خیلی از بیماریهای روحی و روانی هم از طریق زبان منتقل میشوند.
فصل فیروزه...
شما تقوا را چگونه معنا میکنید؟ پرهیز؟ ترسیدن؟ خودداری؟ سختی؟... ما نباید سعی کنیم مبنای منطقی برای این معانی در نظر بگیریم (یعنی از ضرورت و فواید پرهیز، ترسیدن و.. برای انسان بگوییم) و به خاطر معقول بودن تقوا، تقوا را تحمل کنیم. این منت گذاشتن بر سر مفهوم تقواست. تقوا اصلاً معنایش این نیست، حقیقت تقوا بسیار زیباتر از این حرفهاست.
sepme
گاهی نمیشود و یا نباید تفاوتها بین انسانها را حذف کرد و باید تا حدی تفاوتها را پذیرفت، ولی تقوا ورای این تفاوتها است. کسی که عصبیمزاج است، ممکن است نتواند مزاج خود را زیاد تغییر دهد، ولی باید عصبیمزاجِ باتقوا باشد. کسی که شوخطبع است، باید شوخطبعِ باتقوا باشد. کسی که به زیبایی علاقهٔ زیادی دارد، باید زیباگرای باتقوا باشد و... نیازی نیست این تفاوتها را حذف کنیم. اینکه امیرالمؤمنین (ع) قبل از بیان ویژگیهای متقین، به تفاوت انسانها اشاره فرموده است، شاید به این دلیل باشد که به ما بگوید: «من میدانم که انسانها متفاوت هستند، ولی با وجود تمام این تفاوتها انسانها میتوانند باتقوا باشند.»
sepme
تقوا یعنی نگهداشتن خود برای کسی و این نگهداشتن سه عنصر دارد: عنصر اول «شناختن قدر خود» است. دومین عنصر «شناختن، دانستن و علاقه به هدف» است و عنصر سوم «نگهداشتن "خود" به خاطر "هدف"» است. انسان باید اول خودش را بشناسد و قدر و منزلت خودش را درک کند. بعد خدا را بشناسد و جایگاه او را درک کند. و در مرحلهٔ نهایی وقتی خودش را شناخت و قدر گوهر گرانبهای درونش را دانست و همینطور جایگاه ویژهٔ خدا و اوج لذت رسیدن به او را درک کرد، تلاش میکند که خودش را برای رسیدن به آن لحظهٔ لذتبخشِ «لقاء الله» نگهدارد.
مجنون
میتوان گفت همهٔ بدیهای انسان در زبان او تجلی پیدا میکنند و نیاز نیست برای دیدن آنها، کسی چشم باطنبین داشته باشد. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «هیچکس چیزی را در دل پنهان نمیکند مگر اینکه در سخنان ناخواسته و بدون تأملی که از او صادر میشود و در خطوط چهرهٔ او، آشکار میگردد.»
erfan erfan
فضائل، یعنی شما کاری کردهاید که موجب ایجاد ارزش افزوده شده است. اگر مادرت صبور بوده و شما هم صبور شدی، این فضیلت چندانی نیست؛ چون ارزش افزوده ایجاد نکردهای. اگر پدرت مهربان بوده و تو هم مهربان شدی، این هم فضیلت چندانی نیست، بلکه یک فرصت است. فضیلت این است که خودت را تغییر دهی و بدی را تبدیل به خوبی کنی. از این سختتر، فضیلت یعنی آن خوبیای که آن را راحت انجام میدهی و برایت ملکه شده و غیر اکتسابی هم هست، آن را تبدیل کنی به خوبیای که با نیت و اراده و قربة الی الله انجام میدهی. و خدا میداند که این کار چقدر سخت است.
erfan erfan
بعضی وقتها انسان میخواهد با سؤالاتش از شرّ بندگی خلاص شود، نمرهاش را بگیرد، واحدش را پاس کند و کنار بگذارد و از زجرهایی که در این راه به او میرسد راحت شود.
ما در مسیر معنوی، «به خدا رسیدن» که نداریم، به «سمت خدا رفتن» داریم. در مورد خدا، رسیدن به مقصد و توقف نداریم، حرکت داریم. بعضیها راه «رسیدن» به خدا را میپرسند تا خیالشان از «رفتن و حرکت» به سوی خدا راحت شود. کسانی که تحمل خوف و شوق را ندارند، تحمل سختیهای رفتن به سوی خدا را هم نخواهند داشت.
erfan erfan
حجم
۱۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومان