بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معادشناسی | صفحه ۴ | طاقچه
۴٫۴
(۱۶)
از آیات قرآن استفاده می‌شود که عالم برزخ به نوعی تتمه زندگی در زمین است و در آیات مختلف وقتی صحبت از «لبث فی ارض» و درنگ در زمین می‌شود مدت برزخ را همراه زندگی دنیا به حساب می‌آورند؛ زیرا گذشت که برزخیان تعلقی به دنیا و زمین و به خصوص قبور خود دارند و نمی‌توانند از این تعلق رها شوند. برای خارج شدن این اشخاص از برزخ، باید تحولاتی در زمین اتفاق بیافتد تا ایشان از زمین کنده شده و از قفس برزخ بیرون آمده و به عالم قیامت پرواز نمایند. چنانکه وقتی کسی می‌خواهد از دنیا به برزخ برود می‌شود با مجاهده از این دنیا دل بکند و حرکت نماید و می‌شود بدنش را از کار بیاندازند تا تعلق روح به بدن قطع شده
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
کودکان شیرخواری در نظر آرید که می‌گویند قرار است پس از چند سالی از ایشان پذیرائی مفصلی کنند و باید خود را برای این پذیرائی آماده نمایند. اگر این کودکان از هم اکنون ذره ذره غذا بخورند و از شیر مادر شروع کرده و سپس غذاهای سبک و بعد غذاهای سنگین‌تر و قوه هاضمه آنها قوی شود روز میهمانی هم می‌توانند از کبابها و غذاهای چرب و رنگارنگ بخورند و لذت ببرند ولی اگر در حد همان کودک شیرخوار بمانند خوردن آن غذاهای چرب بلای جانشان شده و جز مصیبت چیزی نخواهد بود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
خداوند جز نور و پاکی و رحمت چیزی نیست و دیدار و لقاء او هم غرق شدن در دریای نور است، و اگر برای کسی دردآور و سخت است بدین خاطر است که قابلیت جای دادن این نور را در وجود خود فراهم نکرده، در حقیقت ریشه درد در قصور و ضعف ماست نه در نقص و بدی خداوند سبحان. بعد از گذشتن از همه این مراحل و رسیدن به لقاء الله و دیدار خداوند، بهشتیان که در دنیا عمل صالح انجام داده اند توفیق تماشاکردن جمال الهی را می یابند و با نظر بر وجه پروردگار همه خستگی این سفر دور و دراز از وجودشان خارج می‌شود وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ * إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ (القیامه ۷۵: ۲۲ ـ ۲۳) (در آن روز چهره‌هائی بشّاش و با طراوتند و به سوی پروردگارشان نظر می‌کنند).
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در هر حال، ورود به قیامت را مرگ دوم می‌نامند؛ در این مرگ انسان از عالم برزخ بیرون آمده و برزخ و بدن برزخی را رها می‌کند و وارد عالم جدیدی می‌شود و در آن زنده می‌گردد (چنانکه پیش از این از دنیا مرده بود و در برزخ زنده شده بود) در زمان برزخ روح تعلقی به بدن مادی و قبر خود داشت و تحت تأثیر زمان و مکان عالم ماده بود ولی اکنون وارد عالم جدیدی می‌شود که تجردش بسیار بیشتر از عالم برزخ بوده و از آن حجابها خارج است. به همین جهت قرآن می‌فرماید در قیامت گنهکاران می‌گویند: رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ (غافر ۴۰: ۱۱)؛ پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده نمودی و ما به گناهانمان اعتراف کردیم، آیا راهی برای نجات هست؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
پیش از این بارها خواندیم که بهترین مثال برای نسبت ما با خداوند مثال نفس ما با قوا و ادراکات ماست. فرض کنید شما گلی را در درون خود تصور کرده‌اید و آن گل غرق در توهم شده و خود را مستقل از شما می‌پندارد و می‌گوید من برای خودم کسی هستم و تو هم کسی اگرچه من کوچک و ضعیف و تو بسیار بزرگی و حق حیات بر گردن من داری. شما به او می‌گوئید این تصوری که از خود داری یک توهم و پندار است و تو این طور که خود را تصور کرده‌ای اصلاً نیستی و اگر خود را درست تصور کنی اصلاً خودت را جدای از من به حساب نمی‌آوری و آن وقت می‌گوئی من نیستم و فقط تو هستی. شما نمی‌خواهید بگوئید گل نیست و آن را اصلاً تصور و خلق نکرده‌اید بلکه می‌خواهید بگوئید که دربرابر شما نیست است و اگر چیزی هست همان تجلی و ظهور شما و چهره و نمائی از خود شماست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
فناء و از بین رفتن موجودات به معنای عدم محض شدن آنها نیست، بلکه به معنای آشکار گشتن هیچ بودن وفقیر و ندار بودن و بیچارگی ذاتی همیشگی آنها دربرابر خداوند است که در عالم دنیا یا برزخ و قبل از طلوع خورشید توحید برای خود یک استقلال توهمی ساخته بودند و خود را جدای از خداوند می‌دیدند و دومی او به حساب می‌آوردند و اکنون با طلوع نور توحید جائی برای ادعای هیچ استقلالی باقی نمی‌ماند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ورود به عالم قیامت همراه با تجلی عظمت خداوند و طلوع نور توحید است؛ نور توحید که طلوع می‌کند و عظمت خداوند که منکشف می‌شود کسی طاقت نمی‌آورد و همه از خود بی‌خود می شوند. جایی که خورشید طلوع کند هیچ یک از نورهای آینه‌ها دیگر نمی‌توانند ادعائی کنند وخودی نشان دهند و اصلاً خود را نیز گم می‌کنند و مدهوش و بی‌هوش افتاده و محو می‌شوند. وقتی انسانها وارد قیامت می‌شوند چنین حالی پیدا می‌کنند و چنان عظمت خداوند ظهور می‌کند که کسی را یارای ادراک و سخن باقی نمی‌ماند. از این حال گاه در ادبیات دینی به «فَزَع» (ترس و هراس) و گاه به «صعقه» (مردن یا از هوش رفتن به واسطه شنیدن یک صدای وحشتناک) و گاه به «موت» (مرگ) و گاه به «فناء» (نیستی) تعبیر می‌شود و هر کدام به اعتباری صحیح است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در سفر آخرت ذره ذره از انسان اعتراف می‌گیرند که تو مالک چیزی نیستی، فقیر فقیری و فقط مانند نور یک آینه هستی که اصلاً استقلالی از نور خورشید نداری و اگر خودت را جدا می‌بینی و می‌پنداری از سر جهل توست و اگر خورشید نباشد و بخواهی خود را جدا از او در نظر بگیری عدم و هیچی. مرگ اولین قدم اعتراف گرفتن از انسان است، ولی با مرگ حقیقت توحید برای انسان صددرصد طلوع نمی‌کند و باز هم نیاز به یک تکان جدی و شوک قوی‌تر است که به انسان نشان دهد که هیچ هیچ است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
چنانکه گاهی از یک فحش و اهانت مدتها دلگیر می‌گردیم. بیشتر جنگها و اختلافات و ... در دنیا به خاطر تلاش برای نگه‌داشتن همین چیزهاست. ریشه همه اینها هم خودخواهی و حبّ نفس و خود را مستقل و جدا دیدن از خداوند است، نمی‌توانیم قبول کنیم که همه چیز ما حتی اصل وجودمان امانت و عاریه است و حتی مالک خودمان نیستیم و اگر بخواهیم یک لحظه واقعا این حقیقت را مشاهده کنیم از شدت فشار از هوش می‌رویم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در سفر آخرت ذره ذره از انسان اعتراف می‌گیرند که تو مالک چیزی نیستی، فقیر فقیری و فقط مانند نور یک آینه هستی که اصلاً استقلالی از نور خورشید نداری و اگر خودت را جدا می‌بینی و می‌پنداری از سر جهل توست و اگر خورشید نباشد و بخواهی خود را جدا از او در نظر بگیری عدم و هیچی. مرگ اولین قدم اعتراف گرفتن از انسان است، ولی با مرگ حقیقت توحید برای انسان صددرصد طلوع نمی‌کند و باز هم نیاز به یک تکان جدی و شوک قوی‌تر است که به انسان نشان دهد که هیچ هیچ است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ما به صدها چیز در اطراف خود دلبستگی داریم؛ از اینها که بگذریم به صفات و کمالات خود علاقه‌مندیم و از اینکه دارای ریاست و مقام و علم و اخلاق نیکو و عبادت و... هستیم لذت می‌بریم و برای اینکه اینها را به دست آورده و نگه داریم تلاش می نمائیم و اگر بخواهند آنها را از ما بگیرند آزرده می‌شویم؛ چنانکه گاهی از یک فحش و اهانت مدتها دلگیر می‌گردیم. بیشتر جنگها و اختلافات و ... در دنیا به خاطر تلاش برای نگه‌داشتن همین چیزهاست. ریشه همه اینها هم خودخواهی و حبّ نفس و خود را مستقل و جدا دیدن از خداوند است، نمی‌توانیم قبول کنیم که همه چیز ما حتی اصل وجودمان امانت و عاریه است و حتی مالک خودمان نیستیم و اگر بخواهیم یک لحظه واقعا این حقیقت را مشاهده کنیم از شدت فشار از هوش می‌رویم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند علامت اینکه مؤمنی سینه‌اش با نور ایمان گشاده شده است یا نه چیست؟ فرمودند: «التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْت» (دور شدن از منزلگاه غرور و فریب (دنیا) و روی کردن به منزلگاه جاوید و آمادگی برای مرگ قبل از آمدنش)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مؤمن باید هر روز و هر هفته و هر ماه در حال نزدیک شدن به خداوند باشد و علامت نزدیک شدن به خداوند این است که ایمان و توحیدش قوی‌تر شده و محبتش به دنیا کمتر و به آخرت بیشتر می‌شود. هر وقت خواستید خود را محک بزنید که ایا در این مدت در حال رشد بوده و به خدا نزدیک شده‌اید یا نه؟ به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا محبتتان به دنیا کم شده است یا نه؟ آیا امروز هم اگر یکی از دارائی‌های شما از بین برود؛ مثلاً لباس زیبا یا تلفن همراه یا ... شما خراب شود همان قدر ناراحت می‌شوید که قبلاً می‌شدید یا کمتر شده است؟ و ببینید آیا میلتان به عبادت و انس با خداوند و حضور قلب در نماز همان قدر است یا بیشتر شده است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مهم‌ترین خصوصیت قیامت تجلی توحید در آن است. معنای توحید را در درسهای خداشناسی دانستیم و فهمیدیم توحید یعنی اعتراف به یگانه بودن خداوند در هر کمالی، ولی آیا ما حاضریم به این حقیقت اعتراف نمائیم؟ فرض کنید در خیابان برای رفتن به یک میهمانی در حال حرکت هستید و لباس بسیار تمیز و زیبائی هم پوشیده‌اید و ناگهان موتوری از کنارتان عبور کرده و به لباستان گیر می‌کند و لباس به شکل بدی پاره می‌شود. چرا شما در این حالت ناراحت می‌شوید؟ ریشه مسأله این است که شما به این لباس دلبستگی دارید و خود را مالک آن می‌دانید.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
پیامبر جواب می‌فرمود: چه بسا نزدیک باشد وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً (الإسراء ۱۷: ۵۱)؛ و می‌فرمود امر قیامت مانند پلک بر هم زدن یا نزدیک‌تر از آن است. وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَب (النحل ۱۶: ۷۷) قیامت عالمی نیست که بعد از برزخ تازه به وجود بیاید؛ هم اکنون هست و فقط خداوند روی حکمتش آن را مخفی نموده و در هنگامه‌اش آن را آشکار می‌نماید و ظاهر می‌سازد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
پیامبر جواب می‌فرمود: چه بسا نزدیک باشد وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَرِیباً (الإسراء ۱۷: ۵۱)؛ و می‌فرمود امر قیامت مانند پلک بر هم زدن یا نزدیک‌تر از آن است. وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَب (النحل ۱۶: ۷۷) قیامت عالمی نیست که بعد از برزخ تازه به وجود بیاید؛ هم اکنون هست و فقط خداوند روی حکمتش آن را مخفی نموده و در هنگامه‌اش آن را آشکار می‌نماید و ظاهر می‌سازد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هر عمل صالحی مانند یک چکش زدن بر دیوار زمان است که مقداری حجاب را نازک می‌گرداند و اگر انسان درست در این راستا قدم بردارد می‌تواند آن را به شکل کامل از بین ببرد و همین طور که هنوز در حیات دنیا به سر می‌ّبرد و روح از بدن جدا نشده وارد برزخ هم بشود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عده‌ای از مؤمنین به خاطر تقوای زیادشان در آخرت تجردشان بسیار قوی است و دستشان در برزخ باز بوده و به راحتی در همه جای دنیا سیر نموده و گوئی حیات دنیوی ایشان نیز برقرار است و در عین اینکه در درگاه پروردگار از روزی‌های معنوی می‌خورند، به عالم دنیا نیز دسترسی دارند. کسانی که با اخلاص در راه خدا شهید شده باشند یکی از گروه‌هائی هستند که از این مزیت برخوردار بوده و می‌توانند پس از مرگ نیز از زندگان دستگیری کرده و کمک نمایند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
برخی فقط محو همان عالم برزخ خود هستند و در همان عالم نیز چیز زیادی ادراک نمی کنند و برخی مجاز هستند که توجهی به دنیا بنمایند و بیشترین توجه ارواح به همان قبر و محدوده بدن خود است و به همین جهت اگر کسی بر سر قبر ایشان بیاید از آمدن خوشحال شده وبا او انس می‌گیرند و یکی از علل استحباب زیارت قبر مؤمنین همین جهت است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
به همین جهت مؤمنین و شیعیان گنهکار در برزخ به رنج و عذاب دچار می‌شوند و این رنج ادامه دارد تا زمانی که به عالم قیامت وارد شده و لایه‌های درونی‌تر نفس ظهور کرده و در آنجا نور ولایت و محبت اهل بیت(ع) آشکار شود که با طلوع این نور همه ظلمتهای اعمال محو شده و اثرش از بین می‌رود. (طلوع نور ولایت را شفاعت می‌نامند که در درسهای بعدی با آن آشنا می‌شویم.)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان