بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
نگاه کردن به تو را دوست داشتهام، ولی حالا میفهمم که زیبایی، مانع میشود که بتوان تو را به درستی دید یا شناخت. در واقع زشتی یا نقص اندام یک زن نیز میتواند مانع دیدن یا شناختن او شود.
Sophie
اغلب انسانها هنگامی که در انتهای عمر، به گذشته نگاهی میاندازند، متوجه میشوند که زندگی ناپایداری را گذراندهاند. هنگامی که میبینند آنچه را از دست دادهاند، بدون اینکه ارزش آن را بدانند یا از آن لذت ببرند، جز زندگی نبوده، دچار شگفتی میشوند. چنین انسانی، فریب خورده از امید واهی، رقصان به آغوش مرگ میرود.
shima mousavi
والاترین هدف دانستن لذت بردن از زمان حال، یعنی تنها واقعیت موجود، برترین فرزانگی است، زیرا سایر لذتها، جز بازیهای فکری به حساب نمیآیند. البته این امر را میتوان برترین بیخردی نیز به حساب آورد، زیرا هرگز تلاش سخت انجام دادن، ارزش دستیابی به آنچه لحظهای بیشتر نمیماند و همچون رؤیا ناپدید میشود، ندارد.
shima mousavi
«احساس دو دوست هنگام دیدار پس از عمری دوری، یکی از سرخوردگیهای بزرگ زندگی است. »
shima mousavi
شوپنهاور معتقد است افراد دوپا، دقیقا اصطلاح خودش، برای گرم شدن، باید دور آتش، گرد هم بیایند، ولی هشدار میدهد که این گردهمآیی، نباید به اندازهای باشد که موجب یکی شدن آنها شود. او جوجه تیغی را دوست دارد، زیرا آنها هم برای گرم شدن، گرد هم میآیند، ولی تیغهایشان را برای جدا ماندن در حد ضرورت، به کار میبرند. شوپنهاور برای حفظ حریم و جدا ماندن، ارزش زیادی قائل است و برای شاد بودن، به بیرون از خویشتن وابستگی ندارد. او در این باور، تنها نیست و مردان بزرگ دیگری همچون مونتنی نیز چنین اعتقادی دارند. من هم از افراد دوپا میترسم و این اعتقاد را قبول دارم که هر انسانی، با پرهیز کردن از همنوعان، میتواند شاد باشد.
shima mousavi
چنان دقیق بود که اهالی شهر با مشاهده کانت در حال پیادهروی روزانه، ساعتهای خود را تنظیم میکردند.
shima mousavi
اصول مستحکم جهانبینی ما، و همچنین ژرفا و سطوح آنها، در سالهای کودکی پایهریزی میشود. چنین بینشی، متعاقبا نضج میگیرد و تکامل مییابد، ولی ماهیت آن، تغییرناپذیر است.
shima mousavi
«کامل زندگی کن»؛ «در زمان مناسب بمیر»!
shima mousavi
ارزشی که یک انسان برای خود قائل است، یا همان ارزش درونی، مزیت اصلی فردی به حساب میآید، ولی شهرت، مزیتی ثانوی و سایه صرف آن ارزش محسوب میشود.
🍃نــہـــالــــے🍃
عزت نفس و احترام به خویشتن براساس ارزش درونی، نوعی خودمختاری و استقلال فردی به همراه میآورد که گرفتن آن امکانپذیر نیست، زیرا در اختیار خود انسان است، در حالی که شهرت، در اختیار او نیست.
🍃نــہـــالــــے🍃
افراد زیادی نمیتوانند زنجیر خویش را بگسلند، ولی میتوانند زنجیر دوستان را بگشایند. «نیچه»
🍃نــہـــالــــے🍃
هرگاه از منظر جوانی به زندگی نگریسته شود، آیندهای طولانی و پایانناپذیر است؛ ولی اگر از منظر سالخوردگی نگریسته شود، گذشتهای بسیار کوتاه میشود. هرگاه با کشتی از ساحل دور میشویم، اجزای ساحل به تدریج کوچک و کوچکتر میشوند، به گونهای که امکان شناسایی و تمایز آنها بسیار کمتر است، درست همچون سالهایی که با همه رویدادها و ویژگیهای گوناگون، پشت سر نهادهایم.
🍃نــہـــالــــے🍃
انگارههای اپیکتتوس و شوپنهاور حکایت از این دارند که دلبستگی زیاد انسان به مادیات و همنوعان، یا حتی دلبستگی به خویشتن، منشاء واقعی رنجهای جهانی است. آیا نمیتوان با پیروی از این انگاره نتیجه گرفت که با اجتناب از دلبستگی، از میزان رنج انسان کاسته میشود؟ البته چنین آموزههایی را، در مکتب بودا نیز میتوان به وفور یافت.
🍃نــہـــالــــے🍃
اگر زندگی به تکه پارچهای گلدوزیشده تشبیه شود، در نیمه نخست، رویه پارچه، و در نیمه دوم، پشت آن مورد توجه قرار میگیرد. پشت پارچه، شاید زیباتر نباشد، ولی آموزندگی بیشتری دارد، زیرا به هم پیوستگی رشتههای نخ به خوبی ملاحظه میشود.
🍃نــہـــالــــے🍃
هستی انسان، جز چرخه پایانناپذیر خواستن، برآوردن، دچار ملال شدن و دوباره خواستن، چیست؟ آیا این واقعیت، برای همه شکلهای حیات مصداق دارد؟ شوپنهاور میگوید برای انسان، بدتر از همه موجودات است، زیرا هرچه میزان هوش بالاتر باشد، شدت بیشتری از رنج را باید تحمل کرد.
🍃نــہـــالــــے🍃
اگر همه نیازها به محض احساس شدن، برآورده شوند، انسان چگونه میتواند زندگی خود را پر کند و وقت بگذراند؟ اگر بنا به فرض، انسان را به آرمانشهر، مکانی که امکان رویش خودکار، یافتن معشوق در همهجا، فقدان مشکل در حفظ معشوق و کباب شدن کبوتر حین پرواز وجود دارد، میبردند، از مواجهه با ملال و یکنواختی، یا خود را حلقآویز میکرد و میمرد، یا میجنگید، همنوع را خفه میکرد و میکشت و در نتیجه رنجی بیشتر از آنچه طبیعت امروز برای او تدارک دیده است، متحمل میشد.
بدترین بخش ملال چیست؟ چرا این همه برای از بین بردن ملال، شتاب وجود دارد؟ زیرا وضعیتی فاقد سردرگمی و پرتاندیشی است، و خیلی زود، واقعیتهای اساسی و ناخوشآیند هستی، همچون بیاهمیتی، بیمفهومی، و حرکت بیامان انسان به سوی زوال و مرگ، را برملا میسازد.
🍃نــہـــالــــے🍃
«... انسان در اصل، هرگز خوشبخت نمیشود، در عوض همه مدت عمر، سرگرم تلاش و مبارزه برای دستیابی به پدیدهای است که تصور میکند برایش خوشبختی به ارمغان میآورد. به ندرت به هدف دست مییابد و پیآمد دستیابی نیز جز ناامیدی بیشتر، ناکامی، شکستگی کشتی زندگی، و رسیدن به بندر، بدون دکل و بادبان نیست. در این صورت، تفاوتی ندارد که انسان، خوشبخت باشد یا بدبخت، زیرا زندگی او، تنها همین زمان حال است که همواره از دست میرود و به پایان میرسد. »
🍃نــہـــالــــے🍃
از روشهای معدودی که میتواند مردم را خوشحال کند، حرف زدن راجع به مشکلات تازه، یا آشکار ساختن بعضی از نقایص خودتان است.
🍃نــہـــالــــے🍃
اگر نخواهیم آلت دست هر فرد پست؛ و مورد استهزای هر فرد تهیمغزی باشیم، نخستین اصل، رعایت احتیاط و غیرقابل دسترس بودن است.
🍃نــہـــالــــے🍃
اگر رازی را نهفته نگهدارم، زندانی من میشود؛ اگر افشا کنم، من زندانی آن میشوم. آرامش، میوه درخت سکوت است.
🍃نــہـــالــــے🍃
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان