بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دزد مو وزوزی و انسان فرهیخته | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دزد مو وزوزی و انسان فرهیخته

بریده‌هایی از کتاب دزد مو وزوزی و انسان فرهیخته

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۰از ۲۶۳ رأی
۳٫۰
(۲۶۳)
توی شهرِ کوچکِ ما، رفتن پیش مشاور و روان‌شناس مرسوم نبود و ارزش هم نداشت آن‌همه پول بی‌زبان را بدهی که آخرش همهٔ تقصیرها را بیندازند گردن پدر و مادر. خانواده‌ها بیش‌تر از تکنیکِ تصویرسازیِ آیندهٔ مخدوش استفاده می‌کردند. «اگه همین‌طوری ناخن بخوری توی شیکمت مار درمی‌آری!»
adel alizadeh
گفتم انسان باشند و به درد مردم نخندند، بیش‌تر خندیدند. انسانیت مُرده بود.
melik
سیگار می‌کشی؟» «تفننی.» ادایم را درآورد. «تفننی… همهٔ معتادها همین رو می‌گن. مگه کسی مجبوری هم می‌کِشه که تو تفننی می‌کشی
حانیه
گروه تا وقتی که کلمهٔ The End را نبینند و خیال‌شان راحت نشود که همه‌چیز تمام شده، ول‌کنِ ماجرا نیستند.
odette
«جهان به این‌همه سِفتی نیاز نداره، شُل کن.»
MohammadAA2000
جایی خوانده بودم آدم می‌تواند به چندش‌آورترین چیزها هم عادت کند، پس لازم است عادت‌هایش را مرور کند.
Abolfazl.RPx
انگار وقتی شبیه همه می‌شوی، دیده نمی‌شوی و دیگر مهم نیست برای این شبیه شدن چه‌قدر تلاش کرده‌ای.
dr.niki
بعد از چند روز از پیدا کردن کار ناامید شدم. نشستم خانه و به راه‌های خودکشی ارزان فکر کردم. راهی که درد هم نداشته باشد. توی زندگی به اندازهٔ کافی درد کشیده بودم و لیاقت یک مرگِ بدون درد را داشتم
کاربر ۲۴۱۱۲۰۸
انگشت‌هایم را باز می‌کردم و سعی می‌کردم طوری نگه‌شان دارم که ناخن‌هایم دیده شوند. اما هیچ‌کس به خاطر ناخن‌ها به‌ام تبریک نگفت، حتی هم‌اتاقی‌هایم متوجه این تغییر نشدند. انگار وقتی شبیه همه می‌شوی، دیده نمی‌شوی و دیگر مهم نیست برای این شبیه شدن چه‌قدر تلاش کرده‌ای.
کاربر ۲۴۱۱۲۰۸
«امشب شام مهمون منی. می‌خوام یه غذای ایتالیایی برات بپزم. تخم‌مرغِ تفت‌داده‌شده در روغنِ آفتاب‌گردان با نانِ تافتوناندو.»
odette
توی شهرِ کوچکِ ما، رفتن پیش مشاور و روان‌شناس مرسوم نبود و ارزش هم نداشت آن‌همه پول بی‌زبان را بدهی که آخرش همهٔ تقصیرها را بیندازند گردن پدر و مادر.
مهری
به‌وضوح مشکلِ فقرِ گفت‌وگو داشتند. خانواده فقط به‌شان آب و کود داده بود که قد بکشند، مدرسه هم مغزشان را با کاه و یونجهٔ تِست و فرمول پُر کرده بود.
Hamid.S
برای مادرم کنکور چیزی بود شبیه جذام
MohammadAA2000
عادلانه‌تر این بود که دکترها هم لباس‌های‌شان را دربیاورند تا بیمار احساس تنهایی نکند.
odette
مامان آرام گفت «تو هم شدی مثلِ بابات.»
odette
«همه‌چیز رو می‌شه عوض کرد. همه‌چیز رو.»
ahmad
همیشه دوست داشتم اسم زنم شادی باشد. دوست داشتم یک جایی در صحنه‌ای عاطفی و دراماتیک وقتی زنم می‌خواهد بعد از ده سال زندگیِ مشترک ترکم کند. درست وقتی چشم‌هایم خیسِ اشک است، به‌اش بگویم «گُه خوردم. دیگه خیانت نمی‌کنم.» او هم چمدانش را بردارد برود و وقتی به دم‌در می‌رسد، برای آخرین‌بار نگاهم کند و با صدای بغض‌کرده بگوید «من چی بودم واسه تو؟» من هم مُفِ دماغم را بالا بکشم و با آستین اشک‌هایم را پاک کنم و با صدای خش‌دار بگویم «تو شادیِ زندگیِ من بودی.»
razi
نویسنده‌های داستانِ کوتاه، مثل میوه‌فروشی که سیب‌های سالمش را رو می‌چیند، بهترین داستان‌شان را می‌گذارند اول از همه.
Soheyla
هر وقت داستان یا رمانی خواندی که مقدمه دارد، بدان نویسنده نتوانسته داستانِ خوبی بنویسد و تلاش می‌کند با آوردنِ توضیحاتی در مقدمه، اثر معمولی‌اش را شاهکار جا بزند. این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست.
Soheyla
گفتم «وقتی جهان به من نیازی نداره، برای چی باید به زندگی ادامه بدم؟» لیوانِ کمپوت را داد دستم و گفت «چون من به‌ت نیاز دارم.»
مهری

حجم

۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

حجم

۸۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان