بریدههایی از کتاب نیروی حال
۳٫۸
(۴۹)
هیاهوی بیوَقفهٔ ذهن، مانعِ پیدا کردنِ قلمروِ ساکتِ درون میشود؛
ست
میدانم که کلمات گنجایشِ همه چیز را ندارند.
زینب دهقانی
من تعریفِ سادهٔ بودا از روشنشدگی را دوست دارم: «پایانِ رنج»
m007m007
به محضِ آنکه درمییابی که حاضر نیستی، ناگهان احساس میکنی که حاضر هستی.
سمیه احمدی
«در برابرِ نیروی رقیب خشک نباش. نرم و انعطافپذیر باش تا غلبه کنی.»
محمد علی
آلودگی کرهٔ زمین، انعکاسِ بیرونی آلودگی درونِ توست: انعکاسِ درونِ آلودهٔ میلیونها فردِ ناآگاه که مسئولیتِ دنیای درونِ خود را به عهده نمیگیرند.
Dexter
مطالعهٔ پیچیدگیهای ذهن، شاید از تو یک روانشناس بسازد، اما این کار، تو را به آنسوی ذهن نمیبرد. همان طور که مطالعهٔ دیوانگی، لزوماً تو را عاقل نمیکند.
Dexter
در لحظههایی که زبانِ ذهن بند میآید. برای مثال، هنگامی که تو در برابرِ شُکوهِ زیبایی چیزی یا کسی درمیمانی، یا هنگامی که مشغولِ تلاش و تقلای سختِ بدنی هستی، یا حتی زمانی که با خطری بزرگ روبرو میشوی. در این لحظهها، ناگهان سکونی ژرف تمامِ درونِ تو را پُر میکند. در این سکونِ ژرف، شادمانی هست، عشق هست، آرامش هست.
این لحظهها، معمولاً کوتاهاَند. زیرا ذهن بهسرعت پادرمیانی میکند و سر و صدا راه میاندازد
Dexter
اما خود را گرفتارِ کلمات نکن و سعی نکن این نکته را با ذهنِ خویش بفهمی.
احسان
یکی دانستنِ خود و ذهن، حجابیست که تو را از تو دور میکند، تو را از آدمهای دیگر دور میکند، تو را از طبیعت دور میکند، تو را از خدا دور میکند. همین حجابِ تیرهٔ فکر است که توهمِ جدایی میآفریند، توهمِ این که «تو» هستی و یک «دیگری» کاملاً جدا از تو.
ست
من با استادانِ ذِنِ بسیاری زندگی کردهام – گربهها.
ساناز
بسیاری از حرفهایی که آدمها میزنند و یا کارهایی که میکنند، برخاسته از ترس است؛ ترسی که ریشه در آینده و گریز از لحظهٔ حال دارد.
علی
عدمِ مقاومت، به معنای بیعملی نیست. عدمِ مقاومت، به معنای آن است که عملِ تو واکنشی نباشد، بلکه برخاسته از سرِ بصیرت باشد.
سمیه احمدی
طالبِ حالتی غیر از حالتِ کنونی خود نباش؛ در غیر این صورت، در درونِ خود نزاعی میآفرینی و ناآگاهانه مقاومتی ایجاد میکنی. بیقرار بودنِ خود را ببخش. به محضِ آنکه بیقراری خود را کاملاً میپذیری، بیقراری تو تبدیل به قرار و آرامش میشود
سمیه احمدی
وقتی دردمندی بدن بر تو چیره میشود، تو خواهانِ درد و رنجِ بیشتری میشوی. تو به یک قربانی و یا یک مقصّر یا مجرم تبدیل میشوی. خواهانِ آن میشوی که کسی را دچارِ رنج کنی و یا خود دچارِ رنج شوی، و یا هر دو.
Dexter
دکارتِ فیلسوف عقیده داشت که بنیادیترین حقیقت را یافته است: «من میاندیشم، پس هستم.» او، در واقع، اساسیترین خطا را به زبان آورده بود: مساوی پنداشتنِ فکر و هستی و یکی پنداشتنِ خود با فکر.
Dexter
نخستین پرتوهای خورشیدِ صبحگاهی از لای پردههای اتاق به درون میتابید. بدونِ هیچ فکری، احساس کردم نور باید چیزی بیشتر از آنی باشد که ما احساس میکنیم. آن نورِ ملایمی که از لای پردهها به درونِ اتاق میتابید، خودِ عشق بود. چشمهایم پُرِ اشک شدند. بلند شدم و دورِ اتاق قدم زدم. اتاق را میدیدم و میدانستم که تا آن زمان اتاقم را واقعاً ندیده بودم. همه چیز تازه و باطَراوت به نظر میرسید. گویی همهٔ چیزها تازه به وجود آمده بودند. اشیا را برمیداشتم؛ یک قلم، یک لیوان، و از زیبایی و حیاتی که داشتند به شگفت میآمدم.
محمدمهدی
هستی تو، حضورِ توست. من هستم، مقدم است بر من این یا آن، یا چنین و چنان هستم.
سمیه احمدی
عدمِ مقاومت، به معنای بیعملی نیست. عدمِ مقاومت، به معنای آن است که عملِ تو واکنشی نباشد، بلکه برخاسته از سرِ بصیرت باشد.
سمیه احمدی
وقتی به کسی و یا وضعیتی «نه» میگویی، این «نهٔ تو نباید زادهٔ واکنش باشد، بلکه باید زادهٔ بصیرتِ تو باشد؛ بصیرتی که به تو میگوید در آن لحظه چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. بگذار «نهٔ تو، «نه» ای آزاد و رها از همهٔ ذهنیتها و احساساتِ منفی باشد تا موجبِ درد و رنجِ بیشتر نشود.
سمیه احمدی
حجم
۱۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۱۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۲۰%
تومان