بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیروی حال | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیروی حال

بریده‌هایی از کتاب نیروی حال

نویسنده:اکهارت تول
امتیاز:
۳.۸از ۴۹ رأی
۳٫۸
(۴۹)
بعلاوه، تا موقعی که خود را با ذهنِ خویش یکی می‌انگاری، نَفْس است که زندگی تو را اداره می‌کند. زیرا به دلیلِ ماهیتِ شبح‌وارِ نَفْس و نیز برخلافِ سازوکارِ پیچیدهٔ دفاعی آن، نَفْس، خود را بسیار شکننده و نااَمن احساس می‌کند. نَفْس، مدام خود را در معرضِ تهدید می‌بیند. با وجودِ این، نَفْس خود را در ظاهر بسیار مطمئن نشان می‌دهد
سمیه احمدی
هرچه بیش‌تر لحظهٔ حال را مغتنم بدانی و آن را بپذیری، از درد و رنج رهاتر می‌شوی – و نیز رها از ذهنِ نفسانی. چرا ذهن نمی‌خواهد لحظهٔ حال را بپذیرد؟ زیرا لحظهٔ بی‌زمانِ اکنون، تهدیدی برای ذهن است. ذهن، به گذشته و آینده گره خورده است. اگر از گذشته و آینده بیرون بیفتد، می‌میرد. ذهن و زمان هرگز از هم جدا نمی‌شوند. فرض کن زمین از آدمیان خالی باشد. فرض کن فقط گیاهان وجود داشته باشند و حیوانات. آیا گذشته و آینده‌ای باقی می‌مانَد؟ در چنین وضعیتی، آیا می‌توان از گذشته و آینده سخن گفت؟ قطعاً دیگر چنین پرسش‌هایی بی‌معنا می‌شدند: «ساعت چند است؟» یا «امروز چه روزی‌ست؟» البته، اگر کسی باشد که چنین پرسش‌هایی را مطرح کند. برای درختِ بلوط یا عقاب، پرسش از زمان تعجب‌برانگیز خواهد بود. زیرا آن‌ها خواهند گفت: «خوب، معلوم است! زمان، همین حالاست! جُز لحظهٔ حال، مگر زمانِ دیگری هم هست؟»
Shahab Moradi
زندگی، چیزی‌ست که در لحظهٔ اکنون و فقط در لحظهٔ اکنون جریان دارد.
کاربر ۹۹۸۷۵۱
دامِ بازی ذهن. بازی ذهن، این است که تو خود را با ترس‌ها و غم‌های خود یکی بدانی
mahdi soleymani
بده این روند را برایت خلاصه کنم. توجهٔ خود را بر روی احساسِ درونِ خود متمرکز کن. بدان که آن احساس، دردمندی بدنِ توست. بپذیر که چنین احساسی در تو وجود دارد. دربارهٔ این احساس، فکر نکن – اجازه نده احساس به فکر تبدیل شود. قضاوت و تحلیل هم نکن. از این احساس، برای خود هویتی درست نکن. به حضورِ خویش ادامه بده و همچنان شاهدِ چیزی باش که در درونِ تو رُخ می‌دهد. نه تنها نسبت به دردِ عاطفی خویش آگاه باش، بلکه نسبت به «کسی که مشاهده می‌کند» نیز آگاه باش. مشاهده‌گرِ خاموش. این است نیروی لحظهٔ حال؛ نیروی حضورِ آگاهانهٔ خودِ تو. آنگاه، بنگر چه رُخ می‌دهد.
کاربر ۱۹۵۳۶۲۷
درد و رنجِ تو، دو سطح دارد: رنج و دردی که هم‌اکنون آن را ایجاد می‌کنی، و رنج و دردی که از گذشته برداشته‌ای و در ذهن و بدنِ خود زنده نگه داشته‌ای.
marjan
عدمِ خلاقیتِ بسیاری از دانشمندان، آن نیست که آن‌ها نمی‌دانند چگونه از فکرِ خود استفاده کنند، بلکه آن‌ها نمی‌دانند چگونه فکرِ خود را متوقف کنند!
Dexter
هر وقت که شکافی در جریانِ ذهنِ خویش ایجاد می‌کنی، نورِ آگاهی تو شدیدتر می‌تابد.
Dexter
هیاهوی بی‌وَقفهٔ ذهن، مانعِ پیدا کردنِ قلمروِ ساکتِ درون می‌شود؛ قلمرویی که از هستی جدا نیست. هیاهوی ذهن، همچنین، «خودِ» ذهنی و دروغین می‌آفریند و همین «خودِ» ذهنی‌ست که سایه‌ای از ترس و رنج بر زندگی ما می‌افکند.
Dexter
به تعبیرِ شبستری، عارفِ ایرانی: هرچه منظورِ عقل و دیده بُوَد، عقل داند که آفریده بُوَد. صورتِ ذهنی، آفریدهٔ توست؛ زانکه محدودِ فهم و دیدهٔ توست. کرده مخلوقِ خویشْ نامْ الله! تا کی از بُت‌پرستی ای گُمراه؟
Dexter
بزرگ‌ترین مانع برای تجربهٔ این حقیقت، یکی پنداشتنِ خود و ذهن است. این خطا، موجبِ گریزناپذیری فکر می‌شود. ناتوانی در توقفِ فکر، بزرگ‌ترین مصیبت است، اما ما متوجهٔ این نکته نمی‌شویم زیرا تقریباً همه از آن رنج می‌برند و این رنج عادی شده است. هیاهوی بی‌وَقفهٔ ذهن، مانعِ پیدا کردنِ قلمروِ ساکتِ درون می‌شود؛ قلمرویی که از هستی جدا نیست. هیاهوی ذهن، همچنین، «خودِ» ذهنی و دروغین می‌آفریند و همین «خودِ» ذهنی‌ست که سایه‌ای از ترس و رنج بر زندگی ما می‌افکند.
Fereshteh Radmanesh
گشودنِ چشم به روی هستی و ساکن شدن در حال و مقامِ «احساس – شناخت»، روشن‌شدگی‌ست.
Fereshteh Radmanesh
هستی، حیاتِ جاودانهٔ همیشه‌حاضر است که ورای صورت‌های گوناگونِ زندگی‌ست؛ صورت‌هایی که در معرضِ تولد و مرگ‌اَند. با وجود این، هستی، نه‌تنها ورای همهٔ صورت‌های گوناگونِ حیات است، بلکه ذاتِ نامیرا و نامشهودِ همه چیز و همه کس نیز هست. یعنی هم ورای ظاهرِ همهٔ موجودات است و هم باطنی‌ترین باطنِ آن‌هاست. هستی، به عنوانِ ذاتِ حقیقی تو، در دسترسِ توست، خوشتنِ خویشِ توست.
Fereshteh Radmanesh
نیروی حال نویسنده: اکهارت تول مترجم: مسیحا برزگر انتشارات ذهن‌آویز
کاربر ۱۹۵۳۶۲۷
هرچه بیش‌تر لحظهٔ حال را مغتنم بدانی و آن را بپذیری، از درد و رنج رهاتر می‌شوی – و نیز رها از ذهنِ نفسانی. چرا ذهن نمی‌خواهد لحظهٔ حال را بپذیرد؟ زیرا لحظهٔ بی‌زمانِ اکنون، تهدیدی برای ذهن است. ذهن، به گذشته و آینده گره خورده است. اگر از گذشته و آینده بیرون بیفتد، می‌میرد. ذهن و زمان هرگز از هم جدا نمی‌شوند. فرض کن زم
hamed ramezani

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد