بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نه آدمی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نه آدمی

بریده‌هایی از کتاب نه آدمی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۰۰ رأی
۴٫۱
(۱۰۰)
همیشه دوستانه رفتار کرده‌ام و هیچ دوستی نداشته‌ام.
Mitir
آدم محترم کسی بود که خوب دیگران را فریب می‌داد و در نهایت دستش پیش زرنگ‌تر از خودش رو می‌شد و او هم چنان خرابش می‌کرد که رسوایی‌اش از مرگ پیشی می‌گرفت.
AS4438
«تعجبی نداره. این هم یه نمونه از رفتار آدمه. تعجب نداره.»
f.z
شکوه را نزد آدمیزاد بردن مهمل است.
کاربر ۴۲۱۷۵۰۱
هرچه هم که نابغه باشید چنین قانونی وجود دارد. بازیگر بیشتر جلوی تماشاگران شهر خودش دستپاچه می‌شود.
I'm 26
«آدم برای یه لقمه نون جون می‌کنه، چون اگه پیداش نکنه از گشنگی می‌میره.»
I'm 26
همیشه می‌ترسیدم اگر دست رد به سینهٔ کسی بزنم شکاف شگرفی میان دل او و من دهان باز کند که هم‌آوردنش تا ابد شدنی نباشد
بابونه
اگر به راستگویی عادت داشتم تا حالا صد بار داستان را پیش پدر یا مادرم بازگو کرده بودم. ولی مشکل اینجاست که آن‌ها را هم قبول ندارم. اگر هم می‌گفتم آب از آب تکان نمی‌خورد. گیریم به پدر می‌گفتم، یا مادرم، یا پلیس، یا حکومت؛ آخر سر جهان‌دیده‌ای با دلیل و منطق و بهانه‌های جهان‌پسندانه‌اش مرا به سکوت وامی‌داشت.
بابونه
پایم که به توکیو رسید بی‌درنگ به خوابگاه رفتم. شلوغی و پلشتی‌اش دلزده‌ام کرد. دیگر دل و دماغ لودگی نداشتم. از پزشک خواستم گواهی دهد شش‌هایم بیمارند. در خانهٔ کاری پدر در بخش اوئنو ساکن شدم. زندگی گروهی از نشدن‌هاست. شنیدن عباراتی چون تب و تاب جوانی و غرور جوانی دست و پایم را شل می‌کرد. بالا می‌رفتم پایین می‌آمدم شوق دوران دانشجویی به کتم نمی‌رفت. کلاس‌ها و خوابگاهش بیشتر به زباله‌دانی گندزده و شهوت‌آلوده می‌مانست. چنان مهیب که دیگر لودگی‌های تمام عیارم کارآمد نبود.
نازنین بنایی
می‌دانم آنان که مرا خوشبخت می‌خواندند هزاران بار از من خوشبخت‌تر بودند.
i live the moment
داشتم محترم می‌شدم. محترم‌شدن من یکی را می‌ترساند. به نظرم آدم محترم کسی بود که خوب دیگران را فریب می‌داد و در نهایت دستش پیش زرنگ‌تر از خودش رو می‌شد و او هم چنان خرابش می‌کرد که رسوایی‌اش از مرگ پیشی می‌گرفت.
NeginJr
اکنون دیوانه‌ام. بیرون هم که بروم باز برای‌شان دیوانه‌ام. یک خط‌خورده. نه‌آدمی. دیگر آدم نیستم.
m_
یک بار هم که شده اندوهِ شادمانی را به جان می‌خرم.
بابونه
سپس جوان بسیار بسیار زشتی برای میهمان افتخاری‌شان نطق درازی دربارهٔ شیوهٔ اقتصاد مارکسیستی ایراد کرد. هرچه می‌گفت آشکارا درست بود و با عقل جور در می‌آمد ولی من می‌دانستم در هزارتوی دل آدمیان چیز سیاه‌تری نهفته. نه غرور و نه طمع. آمیزش شهوت و طمع هم نه. مطمئن نبودم چیست ولی می‌دانستم هست. می‌دانستم زیر پوست جامعهٔ انسانی دیو سیاهی خوابیده که در اقتصاد نمی‌گنجد. با ترس از این سیاهی، ناخودآگاه به ماتریالیسم گرویدم؛ مثل آبی که راهش را پیدا می‌کند. ولی ماتریالیسم دوای ترسم از آدمیان نبود. تماشای سبزیِ برگ درختان دانهٔ امید در دل آن‌ها می‌کاشت و در دل من نه.
نازنین بنایی
تقصیر اعتماد معصومانه‌اش بود. اعتماد معصومانه گناه نیست؟
صبا
شاید شایستهٔ زندگی میان آدمیان هم نباشم.
NeginJr
مردم بیشتر تلاش بر پنهان‌ساختن آن روی‌شان دارند ولی خدا نکند بیرون بزند. و آن‌گاه خشم در چشم‌برهم‌زدنی درون آدمی را برملا می‌کند.
Serein
او هم زیر بار آدم بودن کمر خم کرده بود.
Emmanuel
چشمم که به چشمش افتاد انگار دو سگ هم‌نژاد همدیگر را دیده‌اند.
wandering guy
همیشه پیش دیگران ترس‌خورده بودم. از آنجا که پیش آن‌ها اعتمادبه‌نفسی برای بودن و صحبت کردن نداشتم، دردهای تنهایی‌ام را در صندوق سینه مُهر و موم می‌کردم. خاک‌شان می‌کردم تا نکند فاش شوند. ادای آدم‌های خوش‌بین را درآوردم و عاقبت از خود تلخکی تراز اول ساختم. پیش خودم می‌گفتم تا وقتی می‌توانم آن‌ها را بخندانم همه چیز خوب است.
I'm 26

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان