بریدههایی از کتاب نیلوفر و مرداب
۳٫۷
(۱۷۳)
وقتی سراسر وجودمان را ترس فرامیگیرد، اغلب کاملاً بر روی این موضوع تمرکز میکنیم که از وقوع رویدادهایی که موجب هراسمان هستند، جلوگیری کنیم
...!
ذهنآگاهی مانند یک مادر رنجها را، که همچون کودکانی گریان در درون ما هستند، شناسایی میکند و میپذیرد، بیآنکه آنها را قضاوت کند.
Mahsa
هرگاه بتوانیم با بدنمان بهدرستی ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم احساساتمان را نیز بهدرستی دریابیم. احساسات همچون کودکانی درون ما هستند که با مقصود و پیامی خاص ما را بهسوی خود فرامیخوانند.
Mahsa
با «ذهنآگاهی» است که دیگر از روبهروشدن با رنجها و دردها هراسی نداریم. ما حتی میتوانیم در این مسیر جلوتر برویم و با بهرهگیری درست از رنجها برای درک و شفقتی که مایهٔ التیام دردهایمان میشود نیرو بگیریم و به التیام دردها و شادی دیگران کمک
Mahsa
اگر از پدرتان خشمگین باشید، درواقع از خودتان خشمگین هستید و رنج پدر و مادرتان رنج شماست. بهدرستی روبهرو شدن و عمیقنگریستن به رنجها این فرصت را به ما میدهد که رنجها را دگرگون و درمان کنیم و این چرخهٔ انتقال رنج را متوقف سازیم.
درنتیجه، بخشی از فرایند عمیقانه نگریستن به رنجهایمان برای این است که یاد بگیریم رنجهایمان فقط رنجهای خودمان نیستند. هنگامیکه بتوانیم رنجهایمان را بپذیریم، میتوانیم رنجهای اجدادمان را نیز درک کنیم و تسکین و التیام رنجها در امتداد نسلهای گذشته جریان مییابد. وقتی تنفس آگاهانه را تمرین میکنیم تا یاد بگیریم چگونه بهدرستی رنجهایمان را شناسایی کنیم، بپذیریم، و دگرگون سازیم درواقع داریم این کارها را برای والدین و اجدادمان نیز انجام میدهیم.
apayroon
اما باید به یاد بیاوریم که رنج نوعی گِلولای است که برای خلق لذت و شادی به آن نیاز داریم.
Mahbubeh 1993
مهارت شاد بودن مهارت درست رنجکشیدن نیز هست.
امــ🌱ــید
یک هیجان تنها یک هیجان است، و شما بسیار بزرگتر از آن هستید. هستی شما شامل بدن، احساسات، ادراک، ساختارهای ذهنی، و آگاهی است. قلمرو هستی شما بسیار وسیع است. هیجان چیزی است که بروز میکند و مدتی آن را تجربه میکنیم و سرانجام از بین میرود. اگر در مدتزمان تجربهٔ هیجان این بصیرت را داشته باشیم، ما را نجات میدهد. قرار نیست تنها بهخاطریک هیجان بمیرید.
کاربر نیوشک
«عزیزم، میدانم که رنج میکشی و به همین دلیل است که در کنار تو هستم.»
کاربر نیوشک
آری، وجود رنجهای درونم را میپذیرم اما چیز دیگری هم که پذیرفتهام
این است که باوجودِ تمام رنجهایم همچنان سرشار از زندگی هستم: «نفس را فرو میدهم و میدانم که زندهام.» چشمانت هنوز کار میکنند: «نفس را فرو میدهم و به چشمانم آگاهم. نفس را بیرون میدهم و به چشمانم لبخند میزنم.»
کاربر نیوشک
اگربدانیم چگونه این رنجهای کوچک را مدیریت کنیم، دیگر مجبور نخواهیم بود شبانهروز رنجور باشیم. باید تمرین کنیم آنچه را فرانسویها «بدبختـیهای کوچک» مینامند از خود دور کنیم و تواناییها و نیروی خود را صرف پذیرفتن و تسکین دردهای واقعیِ برآمده از بیماریها و فقدان عزیزان کنیم؛ چراکه برخلاف رنجها و بدبختیهای کوچک، این رنجهای عظیم اجتنابناپذیرند.
کاربر نیوشک
تنها سهبار عمل دم و بازدم را بهآرامی تکرار کن، هر چیزی را بر زبان میاور، و بکوش که لبخند بر لب داشته باشی.»
کاربر نیوشک
هنگامیکه عکس پنجسالگیخود را میبینید، ممکن است از خودتان بپرسید: «آیا من همان کسی هستم که در کودکی بودم؟» نمیتوان با «بله» یا «خیر» به این سؤال پاسخ داد. آنچه اکنون هستیدیعنی ظاهر، احساسات، حالات روانی، ادراک و آگاهی شماـــــ با زمان کودکیتان خیلی تفاوت دارد. واضح است که شما دقیقاً همان فرد، آن کودک پنجساله، نیستید. البته اگربگویید فردی «کاملاً» متفاوت نسبتبه آن دوران هستید، در اشتباهید. آنچه اکنون هستید دنبالهٔ همان کودک است.
کاربر نیوشک
میتوانیم در این مسیر جلوتر برویم و با بهرهگیری درست از رنجها برای درک و شفقتی که مایهٔ التیام دردهایمان میشود نیرو بگیریم و به التیام دردها و شادی دیگران کمک کنیم.
کاربر نیوشک
بیشتر اوقات بزرگترین فاجعهای که عمیقاً خود را در اندیشهٔ آن غرق میکنیم اصلاً اتفاق نیفتاده است.
سحر
یکی از دلایل اینکه ما گاهی بالاترین ارزش و اهمیت را برای نظر دیگران قائل هستیم تا فهم و تشخیص خودمان، این است که «نظر دیگران» اساس احساس ما نسبت به خودمان است؛ احساسی که بارهاوبارها آزرده شده است و ما از خودمان بدمان آمده است! و برای جبران این احساس بد دست به چه کارهایی که نزدهایم.
در چنین وضعیتی هرچه از عمرمان بگذرد افسردهتر میشویم، زیرا براساسِ صرافت طبع خود عمل نکردهایم. هربار برای اینکه لبخندی بر لبی بنشیند و یا پوزخندی بر لبی ننشیند باید دست به عمل بزنیم. ازاینرو، به بهای پیروزی در «بیرون» از «درون» میبازیم. ازطرفی، این موضوع برخلاف ظاهر ساده و نهچندان مهمش سویههای سیاسی و اجتماعی عمیقی دارد.
reyhan
یکی از دلایل اینکه ما گاهی بالاترین ارزش و اهمیت را برای نظر دیگران قائل هستیم تا فهم و تشخیص خودمان، این است که «نظر دیگران» اساس احساس ما نسبت به خودمان است؛ احساسی که بارهاوبارها آزرده شده است و ما از خودمان بدمان آمده است! و برای جبران این احساس بد دست به چه کارهایی که نزدهایم.
reyhan
وقتی معتقد باشیم که شادی شکل خاصی دارد، آنوقت نمیتوانیم فرصتهای لذت و شادیای را ببینیم که اکنون مقابل چشممان هستند.
reyhan
باشد که بیآنکه نسبت به افراد بیتفاوت باشم از دلبستگی و نفرت رها باشم.
reyhan
تا وقتی نتوانید به خودتان عشق بورزید و از خود مراقبت کنید، نمیتوانید به دیگران کمک کنید.
reyhan
حجم
۳۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
حجم
۳۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰۳۰%
تومان