در زمان صفویه و افشار و زندیه هنوز ایران شبحی بود که از آن واهمه داشتند و بدون نقشه به آن نزدیک نمیشدند و نقشهها گذشته از درگیر کردن و اختلاف انداختن مربوط به پوک کردن تودهها از درون بود.
fz
این یک حقیقت است که هر جامعه از دو اقلیت و یک اکثریت تشکیل میشود: یک اقلیت هستند که زود گند میگیرند و فاسد میشوند و سپس گند را در خود نگه نمیدارند بلکه توسعه میدهند و انتشار میدهند یک اقلیت هم زود ساخته میشوند و سپس در خود حبس نمیشوند و در خود نمیریزند، بلکه به سازندگی میپردازند. اکثریت جامعه تحت نفوذ یکی از این دو اقلیت هست.
fz
همین مسأله باید برای ما یک درس باشد که ما حق را از حق و برای حق بخواهیم و اینقدر بیدار باشیم که حق ما طعمه باطل نگردد و قدرتهای استعماری از آن تغذیه نکنند؛ چون هنگامی که باطل از حق تغذیه کند به نیروی عظیمی دست مییابد. شکستهایی که تا به حال نصیب گردیده اکثراً به خاطر فراموش کردن همین درس بوده است.
fz