بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

بریده‌هایی از کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

نویسنده:جولین بارنز
انتشارات:نشر گمان
امتیاز:
۳.۸از ۵۲ رأی
۳٫۸
(۵۲)
اندوه زمان را از نو بازمی‌سازد؛ طولش را، جنسش را، کارکردش را: هر روز که می‌گذرد با فرداش یکی‌ست، پس چرا روزهای هفته را از هم سوا کرده‌اند و برای هرکدام اسمی جدا گذاشته‌اند؟ اندوه مکان را هم از نو بازمی‌سازد. به جغرافیای جدیدی وارد می‌شوید که علم نقشه‌برداریِ جدیدی نقشه‌اش را کشیده است. و موقعیت‌تان را از روی یکی از آن نقشه‌های تخیلیِ قرن هفدهمی تشخیص می‌دهید که پُر است از مکان‌هایی چون: «شوره‌زارِ فقدان»، «برکهٔ (ساکنِ) بی‌تفاوتی»، «رودخانهٔ (خشک‌شدهٔ) فلاکت»، «باتلاقِ بیچارگی» و «مغاره‌های (زیرزمینیِ) خاطره».
Ghasedaksheno podcast
چطور ممکن بود بتوانم بدون او، نسبت به وقتی که بود، آدم بهتری باشم؟ بعدش فکر کردم: اما خُب فقط دارد جملهٔ نیچه را بازگو می‌کند که هرچه ما را نمی‌کُشد قوی‌ترمان می‌کند. بعد از این اتفاق، حالا مدت‌هاست که به نظرم این جملهٔ نغز کمی غلط‌انداز است. خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند. از کسانی که با قربانیان شکنجه سروکار دارند بپرسید. از مشاورانی بپرسید که درگیرِ قربانیانِ تجاوز و خشونت‌های خانگی هستند. به دوروبر نگاه کنید، به آن‌ها که همین زندگیِ روزمره از حیثِ عاطفی ویران‌شان کرده.
Ghasedaksheno podcast
عشق به جایی که فکر می‌کنیم یا امیدش را داریم ختم نمی‌شود؛ اما فارغ از نتیجه‌اش، باید دعوتی به راستی و درستی باشد. اگر این نباشد ـ‌اگر تأثیر اخلاقی نداشته باشدــــ پس عشق چیزی نیست جز یک گونهٔ اغراق‌شدهٔ لذت. در عوض اندوه، نقطهٔ مقابل عشق، به نظر هیچ جایگاه اخلاقی‌ای ندارد. اندوه خودخواه‌ترمان می‌کند: برای بقا، مجبورمان می‌کند در موضعی دفاعی توی خودمان چنبره بزنیم. و این موضع جایی نیست در بالای ابرها؛ هیچ منظری هم ندارد. دیگر نمی‌توانید زنده‌بودن خودتان را احساس کنید.
Ghasedaksheno podcast
من، خیلی واضح و روشن، سوگوار اویَم. این هم از خوش‌شانسیِ من است، هم از بدشانسی‌ام. خیلی زود کلمه‌ها به ذهنم هجوم آوردند: هر کاری بکنم یا هر کاری نکنم دلم برایش تنگ می‌شود. این از اولین جملاتی بود که با خودم تکرار می‌کردم تا یادم باشد چه هستم و کجایم. درست مثل وقتی که در راه، خودم را برای لحظهٔ رسیدن به خانه آماده می‌کردم ـ‌توی ماشین بلند با خودم می‌گفتم: «دارم برمی‌گردم، نه با او و نه پیش او».
Ghasedaksheno podcast
فکر کردن به خودکشی خطر اقدام به خودکشی را کاهش می‌دهد. نمی‌دانم درست است یا نه، ولی به بعضی‌ها ممکن است کمک کند نقشه‌های‌شان را بهتر بکشند. پس به گمانم فکر کردن به آن، تیغ دودَم باشد.
Ghasedaksheno podcast
آدم از خودش می‌پرسد: صرف یاد و خاطرهٔ خوش‌بختی، چه‌جور قرار است خوش‌بختی بیاورد؟ چه‌جور چنین چیزی ممکن است وقتی خوش‌بختی همیشه عنصری اشتراکی در دل خود داشته است؟ خوش‌بختیِ انفرادی ـ‌شبیه عبارات متناقض است، شبیه اختراع محیرالعقول باورناپذیری‌ست که هرگز از زمین بلند نخواهد شد.
Ghasedaksheno podcast
آدم از خودش می‌پرسد: تا چه اندازه در این هاگیرواگیرِ از دست‌دادن، دلم برای او تنگ شده یا چقدر خلأ زندگی‌ای را که با هم داشتیم حس می‌کنم، یا چقدر دلم تنگ شده برای آنچه در او بود و باعث می‌شد من خودِ خودم باشم، یا برای هم‌صحبتی‌های ساده‌مان، یا (نه خیلی ساده) برای عشق؟ ـ‌برای همهٔ این‌ها و تکه‌هایی از هر کدام‌شان
Ghasedaksheno podcast
یک وقت‌هایی به نظر می‌رسد آن که بیش از همه از دست داده، خودِ زندگی‌ست، داغدیدهٔ واقعی؛ چرا که دیگر آن اشتیاقِ پرشورِ او متوجه زندگی نیست.
Ghasedaksheno podcast
اندوه برای بعضی‌ها گونه‌ای دل‌سوزی‌برای‌خودِ شدید است ـ‌اگرچه موجه؛ برای بعضی دیگر صرفاً بازتاب خودشان در چشمانِ مرگ است؛ بعضی هم می‌گویند برای بازمانده‌ها دل‌شان می‌سوزد چرا که آن‌ها باید طاقت بیاورند در حالی که محبوب فقید دیگر زجری نمی‌کشد. چنین رویکردهایی می‌کوشند تا با کوچک جلوه دادنِ اندوه از پس آن بربیایند ـ‌همان کاری که با مرگ هم می‌کنند. درست است که بخشی از اندوه من معطوف به خودم است ـ‌ببین چی از دست داده‌ام، ببین چطور زندگی‌ام نابود شده‌ــــ اما از اول، بیش‌ترش، خیلی بیش‌ترش، راجع به او بوده و هست: ببین او چی از دست داده است، حالا که زندگی از کف‌اش رفته است؛ بدنش، روحش و اشتیاق پرشورش برای زندگی.
Ghasedaksheno podcast
بعضی از دوستان همان‌قدر از مرگ می‌ترسند که از اندوه؛ جوری از شما اجتناب می‌کنند انگار می‌ترسند واگیردار باشد. بعضی، بی‌این‌که بدانند، تقریباً منتظرند تا به جای خودشان، شما برای‌شان سوگواری کنید.
Ghasedaksheno podcast
به‌زودی فهمیدم که اندوه چطور اطرافیانِ اندوه‌زدگان را غربال می‌کند و از نو فراهم می‌آورد، چطور دوستان محک می‌خورند، چطور بعضی‌ها قبول می‌شوند و بعضی رد. دوستی‌های قدیمی ممکن است با غصه‌های مشترک قوام یابد؛ یا ناگهان خفیف به نظر برسد. جوان‌ها بهتر از میان‌سال‌ها عمل می‌کنند و زنان بهتر از مردان. جای تعجب ندارد اما گاهی تعجب‌برانگیز می‌شود. هرچه باشد احتمالاً انتظار دارید هر که در سن‌وسال و جنسیت و وضع تأهل به شما نزدیک‌تر است شما را بهتر بفهمد. زهی خیال باطل!
Ghasedaksheno podcast
مرگ، اندوه، ماتم، حزن، دل‌شکستگی؛ نه هیچ راه طفره‌ای هست و نه درمانِ مدرنی. اندوه وضعیتی انسانی‌ست نه پزشکی؛ قرص‌هایی هست که کمک‌مان کنند فراموشش کنیم ـ‌او و همه‌چیز راــــ اما قرصی برای درمانش وجود ندارد. اندوه‌زدگان افسرده نیستند، آن‌ها فقط، به‌درستی، به‌تناسب، از نظر ریاضی («رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است») غمگین هستند.
Ghasedaksheno podcast
«چیزی که هست این است که ــــ طبیعت بسیار دقیق است؛ رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یک‌جورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمی‌بود، اهمیتی هم نمی‌داشت.»
Ghasedaksheno podcast
هر کدام از ما به شیوهٔ خاص خود به اندوه می‌نشیند. خُب این‌که مثل روز روشن است، اما گاهِ اندوه هیچ‌چیز روشن نمی‌نماید.
Ghasedaksheno podcast
اندوه نیز همچون مرگ، پیش‌پاافتاده و بی‌همتاست. پس چه قیاس مبتذلی. وقتی مدل ماشین‌تان را عوض می‌کنید یکهو می‌بینید چقدر ماشین‌هایی عین مدل شما توی خیابان هستند. قبلاً هیچ‌وقت این‌جور به چشم شما نمی‌آمدند. وقتی بیوه می‌شوید یکهو می‌بینید هرچه زن و مرد بیوه هست می‌آیند سراغ شما. قبل از این تقریباً نامرئی بودند و برای سایر راننده‌ها ـ‌برای بیوه‌نشده‌هاــــ همچنان نامرئی باقی می‌مانند.
Ghasedaksheno podcast
یک اندوه هیچ کمکی به درک سایرِ اندوهان نمی‌کند.
Ghasedaksheno podcast
به قولِ ادوارد مورگان فورستر، «یک مرگ ممکن است خیلی واضح و مشخص باشد اما هیچ کمکی به درک باقیِ مرگ‌ها نمی‌کند.» لذا از اندوهی که به دنبالش می‌آید هم هیچ تصوری نخواهیم داشت: نه‌فقط از عمق و طولش، که رنگ و جنسش، فریب‌ها و امیدهای واهی‌اش، اعتیادِ به تجربه‌اش. و نیز شوکِ آغازینِ اندوه: یکهو پرتاب شده‌اید به آب‌های یخِ دریای شمال و تنها یک جلیقهٔ چوب‌پنبه‌ایِ مسخره دارید که قرار است شما را زنده نگه دارد.
Ghasedaksheno podcast
ما با مرگ ـ‌آن چیزِ پیش‌پاافتادهٔ بی‌همتاــــ خوب کنار نمی‌آییم. نمی‌توانیم مثل باقیِ چیزها مرگ را بخشی از یک قاعدهٔ کلی ببینیم
Ghasedaksheno podcast
هر داستان عاشقانه، بالقوه، داستانِ اندوه نیز هست. در عنفوان زندگی، جهان به شکل سردستی به دو دسته تقسیم می‌شود: آن‌هایی که لذت تن دیگری را چشیده‌اند، و آن‌ها که هنوز نه. بعدش تقسیم می‌شود به آن‌ها که عشق را شناخته‌اند و آن‌ها که هنوز نه. و باز بعدش ـ‌اقل‌کم اگر خوش‌شانس باشیم (یا از جهاتی هم بدشانس) ــــ جهان به دو دسته تقسیم می‌شود: آن‌ها که بارِ اندوهی را به دوش می‌کشند و آن‌ها که هنوز نه.
Ghasedaksheno podcast
عشق حسی شبیه ایمان و شکست‌ناپذیری به ما می‌دهد. و بعضی وقت‌ها، شاید هم همیشه، جواب می‌دهد. ما از گلوله‌ها جاخالی می‌دهیم، درست همان‌طور که سارا ادعا می‌کرد بین قطره‌های باران جاخالی می‌دهد. اما همیشه سروکلهٔ ضربهٔ ناگهانیِ نیزه‌ای در گردن پیدا می‌شود.
Ghasedaksheno podcast

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان