بریدههایی از کتاب عکاسی بالونسواری عشق و اندوه
۳٫۸
(۴۹)
چیزیهایی هست که نمیشود به کسی درس داد؛ مثل درکِ نور، شکارِ شعورِ سوژه و همینطور «بُعد روانشناختیِ عکاسی
پویا پانا
بالونسواری نماد آزادی بود؛ اگرچه آزادیای اسیرِ نیروی باران و باد.
پویا پانا
مسئله تقابل بین اندوه است و سوگواری. ممکن است سعی کنید اینجور متمایزشان کنید که اندوه یک «وضعیت» است اما سوگواری یک «فرایند»؛ با این حال لاجرم اشتراکاتی دارند. یعنی چون «وضعیت» است تحلیل میرود؟ یا چون «فرایند» است بهبود مییابد؟ چطور میشود گفت؟ شاید بهتر باشد استعاری به آنها فکر کنیم. اندوه عمودی است ـو سرگیجهآور؛ عوضش سوگواری افقی است. اندوه دلتان را به هم میزند، نفستان را میبُرد، نمیگذارد خون به مغزتان برسد؛ سوگواری شما را با خود به سمتوسوی تازهای میکشاند. اما از آنجا که حالا در تودهابرها گیر افتادهاید، محال است بشود گفت بیحرکت ماندهاید
Mohanna
عکس دروغیست در برابر زمان. درست مثل عشق که همیشه کسی درِ گوشَت به دروغ همهٔ جملات بدون قیدش را بیقیدوبند میکند: «برای همیشه»؛ قید همیشه. عشق ابدیت است؛ درست مثل عکاسی، بدونِ زمان. و «خوشبختی در پناهِ عشق» چیزی نیست جز فراموشیِ زمان. زمان چیست بهجز احساس ما از زمان؟ هیچکس تاب آن ندارد که به صدای ثانیهها گوش دهد. بعدِ چند ثانیه میفهمی بطالت محض است زندگی و به عبث میگذرانی و این طنینِ مرگ است که در سکوتِ خانه هر تیکتیکش میپیچد به سرسراهای خالی. تقدیر محتوم است و حکمی ازلی بر فنا: باطلِ اباطیل. اما کافیست شعبدهای در میان باشد. همین ثانیههاست که مثل عسل کش میآیند و بر هم میافتند و فرو میروند و برمیآیند و میگیرند به لب آن و این و به هم میپیچند و به صرافت این میافتیم که ابدیت، باید، مکانزمانی باشد در مکثِ میان دو ثانیهٔ بیخودی؛ جا برای «خوشبختی» ــــ که گونهای عدم درک است از زمان و مکان پس لاجرم زمانمند و مکانمند و کرانمند در بین دو تقّهٔ ساعت؛ دقیقاً همینقدر ـراستی کیست که این همه بر در میکوبد پشت ثانیهها و ما در را باز نمیکنیم؟
پویا پانا
فورد مداکس فورد میگوید: «آدم ازدواج میکند تا به گفتوگو ادامه دهد.»
پویا پانا
سرشت واقعیِ مرد را با نگاه به یار و همسرش میتوان دریافت. مرد را از روی زنی که دوستش میدارد میشود شناخت و بالعکس، زن را هم.
پویا پانا
به یکی از چند مسیحیِ معتقدی که میشناختم گفتم که زنم بهشدت مریض است. گفت برایش دعا میکند. مخالفتی نکردم اما در عین تعجب دیدم که دارم ـنه بدون عتابــــ به او خبر میدهم که خدایش خیلی هم مؤثر به نظر نمیرسد. جواب داد «تا حالا فکر کردی ممکن بود خیلی بیشتر از این زجر بکشد؟» آهان، با خودم گفتم پس این همهٔ کاری است که از دست جلیلیِ پریدهرنگِ شما و پدرش (۴۹) برمیآید.
پویا پانا
اندوه تصویرِ نگاتیوِ عشق است؛ و اگر انبوهیدنِ عشق در سالیان ممکن است، چرا اندوه نتواند تلنبار شود؟
پویا پانا
اندوه زمان را از نو بازمیسازد؛ طولش را، جنسش را، کارکردش را: هر روز که میگذرد با فرداش یکیست، پس چرا روزهای هفته را از هم سوا کردهاند و برای هرکدام اسمی جدا گذاشتهاند؟ اندوه مکان را هم از نو بازمیسازد. به جغرافیای جدیدی وارد میشوید که علم نقشهبرداریِ جدیدی نقشهاش را کشیده است. و موقعیتتان را از روی یکی از آن نقشههای تخیلیِ قرن هفدهمی تشخیص میدهید که پُر است از مکانهایی چون: «شورهزارِ فقدان»، «برکهٔ (ساکنِ) بیتفاوتی»، «رودخانهٔ (خشکشدهٔ) فلاکت»، «باتلاقِ بیچارگی» و «مغارههای (زیرزمینیِ) خاطره». (۴۵)
در این سرزمینِ تازه مکشوف انگار هیچ سلسلهمراتبی نیست جز سلسلهٔ احساسات و رنج: چه کسی از ارتفاع بلندتری سقوط کرده، چه کسی دلورودهاش بیشتر پخشِ زمین شده؟ مشکل اینجاست که همیشه قضیه به این سادگی نیست ـکه همینجوری صرفاً غمانگیز باشد. اندوهْ غرابتِ بیمعنایی (۴۶) هم دارد، خاص خودش. وجودِ شما معنایش را از دست میدهد و دیگر نه عقلانیست و نه موجّه. احساس پوچی میکنید درست عین یکی از همان مانکنهایی که نادار لباس تنشان کرد و در میان جمجمهها در گوردخمههای زیرزمینی ازشان عکس گرفت.
پویا پانا
خیلی چیزها هست که ما را نمیکُشد، اما برای ابد ضعیفمان میکند.
پویا پانا
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان