بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان شهریار | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان شهریار

بریده‌هایی از کتاب دیوان شهریار

انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۴.۶از ۷۶۹ رأی
۴٫۶
(۷۶۹)
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
اِیْ اِچْ|
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
rezvan
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
مبینا
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
باران
گؤزوم آختارار همیشه نه یاماندی بو ایتیکلر
باران
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
بیسیمچی
ای سر زلف تو مجموع پریشانیها
Setayesh
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
Aysan
ای خوشا توبه و آویختن از خوبی ها و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن
Aysan
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم
سیّد جواد
به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را
سیامک متوسلیان پویا
به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما چو گندمی است که از آسیاب می گذرد
rghye
گل از دامن فرو ریز و چو باد از این چمن بگذر که جز خون دل آخر نقش این دامن نخواهد شد
آبنوس' تیناز
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
khazar
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
مطرود
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
zmmr
آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است
"Shfar"
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
مبین
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
mj
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
F313

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان