بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنج مقدس ۱ | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنج مقدس ۱

بریده‌هایی از کتاب رنج مقدس ۱

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲۷ رأی
۴٫۵
(۱۲۷)
دیشب فهمیدم که شیرین از تمام کارهایش در این مدت، نه تنها لذت نمی‌برده، بلکه زجر سنگین بر باد دادن حیا و نور وجودش در لحظات تنهاییش، او را کشته است. شاید هم لذت واقعی را مصطفی می‌برده که هر بار هوسش را به بند می‌کشیده و در سخت‌ترین سن، خودش را پاک نگه داشته است. اصلاً اصل لذت همین است. به آنی که شأن تو نیست، دل نبازی؛ هر چند که بهترین جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امیر (ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشید.
نورانا
مرنج و مرنجان. - علی، «نرنج» برای خودمونه! یعنی ان‌قدر بزرگ باشیم که نفسمون زیر پا باشه و هر حرف و اتفاق ریزی ویرانمون نکنه. «مرنجان» هم که از آدم بزرگوار ساخته است. اگر قدرت پیدا کردی، مظلوم گیر آوردی جلوی خودتو بگیر.
raha
من فرزند انسانم، اسیر روزگار، در تیررس رنج‌ها، همدم اندوه...
ام‌البنین
همین برخورد تو با این رنج وحشتناک، نه فرار کردی، نه بی‌حرمتی کردی، نه از حق خودت می‌گذری، نه به قصد زرنگی کردن می‌خوای رودررو بشی.
ام‌البنین
موانع بعضی وقت‌ها چیزهاییه که بدند اما آدم دوستشون داره و عادت کرده به انجامش، اما به روح و روانت آسیب می‌زنند، از خدا جدات می‌کنند، خرابت می‌کنند. گاهی هم خوبی‌هایی هستند که تو از اونها بدت میاد و حاضر نیستی بری سراغشون. چون عادت به بدی داری. بعضی وقت‌ها هم مانع می‌شه همین بلایی که یکی دیگه سر تو می‌آره. امروز شیرین، فردا شاید هم‌کلاسیت، شاید برادرت، شاید فرزندت، شاید همسرت.
ام‌البنین
هر وقت کسی اجباری رنگی به رنگین کمانت اضافه کرد، منفعل نگاهش نکن، یک تدبیری به خرج بده تا قوس و قزحش رو، جای اون رو، میزان رنگش رو و ترکیب بالا و پایینش رو خودت انتخاب کنی. منظورم اینه که در عین هر اجباری یک زاویه‌هایی اختیاری هم بازه. بستگی به خود آدم داره.
ام‌البنین
سرم پر است از حرف‌هایی که می‌خواهم بزنم؛ اما می‌ترسم، می‌ترسم از این‌که درست نباشد. شاید راست بگویم اما درست و به‌جا نه!
ام‌البنین
کار سختی است مخالف جریان آب شنا کردن. وقتی تعداد زیادی از مردم مثل تو فکر نمی‌کنند و حتی افکارت را هم مسخره می‌کنند، پای‌بند بودن به اصل‌ها، توان و فکر زیاد می‌خواهد.
ام‌البنین
اگر من راه حل بدم. همون‌قدر اشتباهه که دوستات راه حل طلاق دادند. اگه بگم برو یا نرو سر کار، همون قدر دخالت در عقل تو کرده‌ام که جامعه تو رو بی‌عقلِ مقلّد دوست داره؛ که می‌گه اگه نری سر کار عقب‌مونده‌ای.
ام‌البنین
به خدا من اگر مسئول مملکتی می‌شدم به جای راه انداختن مراکز مشاوره، اول یک مرکز «چگونه تفکر کنیم تا خوش‌بخت زندگی کنیم» راه می‌انداختم. آدم‌ها باید یاد بگیرند فکر کنند. تا بتوانند برای زندگی خودشان، در شرایط خودشان، با امکانات و توانمندی‌های خودشان راه حل پیدا کنند. ولی حالا من این‌جا نشسته‌ام. نه مسئولم، نه هیچ. مستأصل شده‌ام
ام‌البنین
حرف‌های آدم خراب می‌شه اگه وقت خوبی انتخاب نکنه. شخصیت هم خراب می‌شه اگه کلامش خوب و به‌جا نباشه، مکان هم که حرف آدم رو پیش می‌بره دیگه.
ام‌البنین
من محتاج کسی هستم که مرا بیش‌تر از خودم بخواهد. خواسته و نیازش و منافعش در میان نباشد. محتاج کسی هستم تا مرا در آغوش محبت خودش طوری غرق کند که همهٔ عقده‌های وجودم باز شود. من دستان کسی را طلب می‌کنم که وقتی دستم را می‌گیرد، بدانم که می‌توانم با نور وجود او سال‌های سال راحت حرکت کنم. نه به دره‌ای بیفتم نه به کوهی برخورد کنم و نه از مقابل و پشت سرم تصادفی رخ بدهد. وجودش بر تمام زندگی‌ام سایه بیندازد و مرا همراه خودش تا فرا آبادی‌ها ببرد. وجودی ماورایی می‌خواهم.
ام‌البنین
حتی خدا هم این کار را برایم نمی‌کند. قبول نمی‌کند تمام دعاهای من را اجابت کند. گاهی حس می‌کنم فقط نگاهم می‌کند. گاهی تنها در آغوش می‌گیردم. گاهی اشک می‌دهد تا بریزم و آرام شوم. گاهی گوش می‌شود تا حرف‌هایم را بشنود و در تمام این گاهی‌ها، دعاهایم در کاسهٔ دست‌هایم و بر لب‌هایم می‌ماند و اجابت نمی‌شود. بارها شده که ممنونش شده‌ام که دعایم ماند و جواب مثبت نگرفت. بس که اشتباه بود و خلاف نیاز اصلی‌ام.
ام‌البنین
اگر همه چیز باب میل من باشد به آرامش می‌رسم؟
ام‌البنین
سنگ قبر شیک، مردهٔ سرگردان، زمان پایان یافته.
ام‌البنین
خداییش حالم از این روال عادی به هم می‌خوره. می‌دوند و کار می‌کنند که بخورند. می‌خورند که کار کنند. - مثل آقا گاوه و خانم خره.
ام‌البنین
«غصه جامی است پر از نوشدارو ی تلخ! اگر نباشد انسانیت مرده است و اگر باشد، لذتی می‌میرد؛ اما در این جام، همیشه نوش نیست، گاهی نیش است و اصلاً دارو هم نیست؛ آن هم برای کسانی که غصهٔ خودشان را می‌خورند و همّشان، علفشان است، خودخواهند؛ می‌پوسند در گنداب دنیا. آن‌هایی که غصهٔ دیگران را می‌خورند، دوست خدا می‌شوند که هر کدامشان با تپش آسمان، مثل باران بر زمین باریده‌اند. جان می‌دهند تا زمین جان بگیرد، سبز می‌شوند و گرسنگان و تشنگان را نجات بدهند.
ام‌البنین
دو نخ موازی، با لحظه‌ای بی‌توجهی درهم می‌پیچد و گره می‌شود. بعضی از گره‌ها را راحت می‌توان باز کرد، اما گاهی گره‌ها چنان کور می‌شود که برای باز کردنش نیازمند چنگ و دندان می‌شوی. گاهی هم انسان خودش کور می‌شود و نمی‌بیند. در هر صورت، هر دوی این‌ها زندگی را سخت می‌کند.
ام‌البنین
«اگر روزی بخواهم قانونی برای دنیا بنویسم، گمان نکنم قواعدی فراتر یا فروتر از آن‌چه می‌بینم و می‌دانم بنویسم. حتی سختی‌ها و رنج‌هایش را بازنویسی نمی‌کنم؛ اما با چشم دیگری به دنیا خواهم نگریست؛ با چشم بینایی که دوست و دشمن را درست می‌بیند، درست قدم برمی‌دارد و خوش‌بختی را رقم می‌زند.»
ام‌البنین
زندگی مثل دریاست؛ پر از حرکت‌های آرام و موج‌های ریز و درشت؛ بیشتر موج‌هایی که توی زندگی آدم‌ها می‌افته به خواست خودشونه، با فکر خودشون کاری می‌کنن یا حرفی می‌زنن که موج می‌اندازه توی زندگیشون.
ام‌البنین

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۲۰۰
۳۹,۶۰۰
۵۰%
تومان