بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
تا پیش از آمدن تصور من این بود که دستآوردهای پیونگیانگ در انرژی هستهای به جایی رسیده باشد که انرژی برق حاصل از نیروگاه هستهای یکی از اقلام عمدهٔ صادراتیشان باشد. حالا با شگفتی تمام میبینم که حتا از تأمین برق داخلی هم برنمیآیند و نیروگاه زغالسنگی دارند.
Mohamad Aminjafari
میتوان درک کرد که مجموعهٔ مهمانسراهای جهانگردی در ایران سال به سال کهنهتر شود مثل متل سیکسها در ایالات متحده. اما این کهنهگی در تأسیسات زیربنایی است نه مثلاً در تلفن توی اتاق. آن را خیلی سریع و با هزینهٔ پایین میشود عوض کرد. در پیونگیانگ مشکل دقیقاً در همین تغییرات است. همهچیز ساخته میشود، شاید با هزینهٔ بالا و گرفتاریهای واردات در تحریم... اما بدون قدرت تغییر...
Mohamad Aminjafari
(در تاریخ رسمی سال تولد کیم ایل سونگ مبدأ است نه میلاد مسیح.
Mohamad Aminjafari
مذاکره و عادیسازی روابط در حوزهٔ سیاسی با رژیمِ اشغالگرِ قدس، به هر رو نه خط قرمز که ویژهگی هویتساز سیاست خارجی ماست اما این نباید مانع شناخت شود. همین حالا اگر کسی از من بپرسد که چهطور تو میتوانی با او حرف بزنی و ورزشکار نمیتواند با او مسابقه دهد، توجیه دلپذیری ندارم. کاش میشد در رقابتهای ورزشی موضوع مسابقه و در عینِ حال به رسمیت نشناختن را حل کرد، شاید بشود تجدید نظری کرد...
Mohamad Aminjafari
مراوده و رابطه ـ هر مراوده و رابطهای ـ کمک میکند به شکاندن تکصدایی. هر رابطهای پادزهری است برای تحریم.
حالا با دیدن کرهٔ شمالی میفهمم که از هر فرصتی برای ارتباط عمیق بینالمللی باید استفاده کرد. ارتباط عمیق الزاماً اقتصادی نیست و مهمتر اینکه همواره در رابطهٔ شمال و جنوب شکل نمیگیرد.
Mohamad Aminjafari
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند...
محمدرضا۳۱۲
پارسیان هند را در بمبیی چنان جابهجا میکنند که در دستگاه مودی و اخلافش هضم شوند و حتا زبان فارسی را از دست بدهند تا بفهمیم که این طایفهٔ زرتشتیِ موّال چهجور میتوانند از ایران فاصله بگیرند تا باز بفهمیم که موضوع حذفِ روابط فرهنگی و مذهبی، حذف روابط اقتصادی میآفریند که عکس نقیضش یعنی همان که در بحث تمدنی فرهنگ عمیقتر میشود از اقتصاد...
هر جادهای که از ایران میگذرد چه ابریشم باشد که چین در بازسازی آن الگوی تمدنی دارد و چه جادهٔ آبی ادویه که در آبِ سرزمینی ماست و هیچکس متکفل آن نیست، سلاحی است روبهروی تحریم.
محمدرضا۳۱۲
حوزهٔ نوروز را اگر جدی بگیریم، پلنگی است که پا در یکسومِ بلوچِ عمان دارد و دم در شبهقاره دارد و ستون فقراتش حوزهٔ قبچاق و قفقاز است و سر در بوسنی اروپا دارد... حوزهٔ نوروز، بخشی از هند و پاکستان و افغانستان تا تاجیکستان و قزاقستان و ترکمنستان و قرقیزستان و آذربایجان و ارمنستان و ترکیه تا یک سوم بلوچ عمانی را به راحتی در برمیگیرد... و خود بسی مهیبتر است از اتحادیهای که به برگزیت بند باشد. این ارتباط فرهنگی میتواند هر تحریمی را خفه کند...
محمدرضا۳۱۲
اما خانم یون تصحیح کرد:
ــ جناب کیم جونگ ایل تیر اول را با گلولهٔ تولید داخل زدهاند که حتماً به وسطِ هدف میخورد. اما گلولهٔ بعد تولید خارج است که حتا جناب کیم جونگ ایل هم نتوانستند آن را به مرکز بزنند چون گلوله ایراد داشته است. حتا ایشان که تیرشان خطا نمیرود نتوانستهاند به مرکز بزنند، چه برسد اگر یک روز مثلاً یک سرباز معمولی در جنگ با امپریالیسم بخواهد با این گلولهٔ خارجی تیراندازی کند که شکستمان قطعی خواهد بود. پس حتماً باید با گلولهٔ داخلی...
صحبتش را قطع میکنم. میبینم که خارج از سیبل هم یک پارهگی است که روی آن هم با نشانه و فلشی علامت خورده است و چیزی نوشتهاند. با خوشحالی میگویم این چیست پس؟ اینکه مثلِ تیراندازیِ من است!
خانم یون لبخندِ پیروزی میزند در جوابِ نیشخند من.
ــ نه! نه! متوجه نشدید... همان گلولهٔ اولِ جنابِ کیم جونگ ایل وقتی به هدف خورد و داخل رفت، اینقدر محکم بود که به دیوار خورد و برگشت و کمانه کرد و این کمانهٔ گلوله خورد به این قسمتِ سیبل در مسیر برگشت!
یعنی حاق حقیقتِ عصمت را اینها فهمیدهاند!
زهرا
موقع بیرون آمدن، مسؤول میزِ بهداشت و درمان حزب جلو میآید و آرام مرا کنار میکشد. به من میگوید:
ــ درست بنویس... حتماً درست بنویس... این مظلومیت مردم و ظلم جامعهٔ جهانی را درست بنویس...
این هم نوعی از نگاه است که در خود حقایقی مستتر دارد. تحریم، ظالمانهترین جنگ امروزین است...
زهرا
بالاخره همهجا اختلافات خلیج فارسی گیر میآید.
mohaddese
چیزی به نام ناشر به معنایی که ما فهم میکنیم در پیونگیانگ نیست. حزب اما چندین چاپخانه دارد که کتابفروش عددشان را بیست تا میداند.
زهره
کمی راجع به کتبی که خواندهایم و نویسندهگان موردِ علاقه صحبت میکنیم.
تولستوی و شولوخوف را میشناختند. با بدجنسی سعی کردم راجع به دن آرام چیزکی را بیاندازم وسط تا ببینم که خواندهاند یا نه. نتیجه مثبت بود. از هر دو نویسنده کارهایی خوانده بودند.
اما از نویسندهگانِ غربی نتوانستم ردِ پایی پیدا کنم. حتا در موردِ مارکز و دیگران هم صحبتمان گل نیانداخت.
زهره
توضیح میدهد که او فقط دسترسی به صندوق پستیِ الکترونیک دارد و طبیعتاً نمیتواند وارد اینترنت شود. پس لینکی که برای او فرستادهام قاعدتاً یک مشت «دبلیو دبلیو دبلیو داتِ» بیمعنا بوده است! دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیماند. ری، رئیس کمیتهٔ روابط بینالملل فرهنگیِ حزب کارگران جمهوری دموکراتیک خلق کره، فقط دسترسیِ محدود با دورهٔ تناوبِ یکبار در هفته به ایمیل دارد!
زهره
تقریباً هیچکدام از شهروندان کرهٔ شمالی به چشمِ آدم نگاه نمیکنند، حتا وقتی که بهشان زل میزنی!
زهره
این صدای فروپاشی است. در هر جامعهای که گسل باشد، تلاش کن یک پا را این سمت گسل بگذاری و پای دیگر را آن سمت... بعد ورجه ورجه کن... اگر صدایی در ستونِ فقراتت شنیدی، یعنی وحشت... همهٔ ترکها فعال میشوند و گسل درست میکنند...
زهره
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند.
زهره
گاهی کارمندان اداری و مسؤولان خط هم پیداشان میشود. تلاش میکنیم با مسؤول خط ماهان در پکن صحبت کنیم اما پیداش نمیکنیم. همانجور خسته و گرسنه نشستهایم که یکهو میبینیم یکی جلو میآید با یک سینی. سه ساندویچ سبزیجات و سه ساندویچ مرغ و سه تا هم نوشابهٔ خنک... انگلیسی به سختی صحبت میکند اما روی لباسش نشان رهبرانِ کبیر است... به ما میگوید:
ــ من مسؤول خط ایرکوریو هستم. دوباره بالا آمدم و فهمیدم شما هنوز اینجا هستید. میدانستم که گوشتِ قرمز نمیخورید...
محمدامین
تقریباً نزدیک به هیچ خط عابر پیادهای، اتومبیلِ ما ترمز نمیزند. این عابرانِ پیاده هستند که باید بایستند. حتا اگر تا نیمهٔ راه آمده باشند، باید عقب بروند تا اتومبیل ما به سرعت رد شود. قانون اینجا برعکس است انگار؛ مثل سیگار که انگار در فضاهای سربسته قانونیتر بود!
Mary
ــ طبقِ آیین جوچه شما به حیات پس از مرگ اعتقادی ندارید؟
ــ نه! اعتقادی نداریم...
آرام میگویم:
ــ مثل بودیزم؟
جانگ با عصبانیت میگوید:
ــ نه! به مذهب بودیزم ارتباطی ندارد! ایدهٔ جوچه مربوط به رهبران کبیر و خلقِ کره است. جناب کیم ایل سونگ ما را به پیروزی رساندند و جناب کیم جونگ ایل ما را به پیشرفت رساندند. در کشورِ ما مردم با احترام به رهبرانِ بزرگ انسجام دارند. به بودیزم ربطی ندارد. این آیین مختصِ خلقِ کره است و ریشه در تاریخِ ما دارد.
Mary
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۷۰%
تومان