بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۳۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
می‌پرسد: ــ تصاویر از اینترنت است؟ ــ بله دیگر... قبلاً گرفته‌ام و ذخیره کرده‌ام... ری می‌گوید: ــ من به تصاویر اینترنت نگاه نمی‌کنم... سه تایی بلند می‌گوییم نه و یک قدم عقب می‌رویم... اخلاقاً که نه، شرعا او خود را مجاز نمی‌داند که به تصاویر اینترنت ولو آف‌لاین و غیربرخط نگاه بیاندازد... حالا یادم می‌آید که وقتی تصاویر جایزهٔ کتاب را به او نشان دادم، پرسید که تصاویر از اینترنت است و بعد که جواب مثبت دادم، سر برگرداند و نگاه نکرد...
Mary
در دل‌م می‌گویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغ‌گو اما می‌دانم که حرف‌م به شدت آرمانی است...
زهرا جاویدی
ترس از گرسنه‌گی آرام آرام مشکلِ اول می‌شود و نیازهای دیگر مثل آزادی را از اولویت می‌اندازد. تقریباً همین فرآیند را در ایران، ترس از عدم امنیت باعث می‌شود... پس در هم‌چه شرایطی باز هم پادزهر، ارتباطات وسیع است چه در داخل و چه در فضای بین‌الملل... و در این میان بایستی در شرایط تحریم، هم‌واره با تک‌صدایی مبارزه کرد...
Mary
در پیونگ‌یانگ کلی دانش‌آموز جمع شده بودند و سرودی می‌خواندند که معناش می‌شد ما شادترین مردم جهان‌یم. و به نظرم به این باور داشتند، چون امکان مقایسه نداشتند.) این اتفاق در ایران رنگی دیگر دارد. در منطقه، ایران در بسیاری موارد مشکل‌ش احساس عدم آزادی است و در بزرگ‌نماییِ این احساس، قطعاً تک‌صدایی رسانه‌ای بیش‌ترین تاثیر را دارد. احساس عدم آزادی، پیش‌ران توسعهٔ سیاسی است. فقدان این احساس، هر نوع توسعهٔ سیاسی را از بین خواهد برد.
Mary
از آن «اصلاً» هایی که هفت هشت مثال نقض‌ش را همان موقع به یاد آوردم
علی محمدحسینی
باید یاد گرفت نه گفتن را
علی محمدحسینی
همین حالا اگر کسی از من بپرسد که چه‌طور تو می‌توانی با او حرف بزنی و ورزش‌کار نمی‌تواند با او مسابقه دهد، توجیه دل‌پذیری ندارم. کاش می‌شد در رقابت‌های ورزشی موضوع مسابقه و در عینِ حال به رسمیت نشناختن را حل کرد، شاید بشود تجدید نظری کرد...
حج کیان
مثلاً این‌که خانم‌ها ناخن لاک‌زده ندارند، حتا در کارخانهٔ لوازم آرایشی. از هر ده خانم متأهل، یک‌نفر حلقهٔ ازدواج دارد. گردن‌بند و النگو و لوازم زینتی کم‌تر استفاده می‌شود و اگر هم باشد طلا کم‌تر می‌بینیم. از آن‌سو هیچ زن و مردی را در خیابان نمی‌بینیم که دست در دست هم داشته باشند. انگار از دوران نام‌زدی هم خبری نیست.
حج کیان
(یادم می‌آید که در میدانی در پیونگ‌یانگ کلی دانش‌آموز جمع شده بودند و سرودی می‌خواندند که معناش می‌شد ما شادترین مردم جهان‌یم. و به نظرم به این باور داشتند، چون امکان مقایسه نداشتند.) این اتفاق در ایران رنگی دیگر دارد. در منطقه، ایران در بسیاری موارد مشکل‌ش احساس عدم آزادی است و در بزرگ‌نماییِ این احساس، قطعاً تک‌صدایی رسانه‌ای بیش‌ترین تاثیر را دارد. احساس عدم آزادی، پیش‌ران توسعهٔ سیاسی است. فقدان این احساس، هر نوع توسعهٔ سیاسی را از بین خواهد برد.
fateme.gha.l.r.y
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همان‌گونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست می‌دهند و به فضای موجود عادت می‌کنند
fateme.gha.l.r.y
بعد صاحب‌خانه توضیح می‌دهد که همهٔ لوازمِ این خانه هدیهٔ جناب کیم جونگ اون است. و این البته نه فقط در موردِ این آپارتمان که در مورد همهٔ خانه‌های کرهٔ شمالی صادق است. هیچ‌کس مالکِ لوازم خانه نیست. لوازمِ هیچ خانه‌ای جابه‌جا نمی‌شوند. با ارتقای شغلی یا نزول جای‌گاه، محل سکونت تغییر می‌کند و آپارتمان دیگر بسته به جای‌گاه لوازمِ دیگری دارد.
حسین احمدی
ظهر که به هتل می‌رسیم، روزنامهٔ انگلیسی را در کیسهٔ نایلونی جلد کرده‌اند که لا یمسه الا الحزبیون باشد. کل صفحهٔ اول فقط عکس‌های جناب کیم جونگ اون است در سنگاپور.
مهدی نادریان
این اعتراض هم مثل ماجرای مترو برای من شگفت‌آور است. روشن است که کیم میونگ چول درجهٔ حزبی بالایی دارد و این از پوشش‌ش مشخص است. اما دختر منعی نمی‌بیند از این‌که حق قانونی خود را از او طلب کند. موضوع کمی با دیکتاتوری‌های شخصی ـ که قبلاً دیده‌ایم و شنیده‌ایم ـ تفاوت می‌کند...
مهدی نادریان
حالا می‌فهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکه‌اند. کشور تحریم‌شده ناچار به دام‌چالهٔ تک‌صدایی می‌افتد و تک‌صدایی شروعی‌ست برای دیکتاتوری. عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین می‌برد. مقایسه نشدن، تقدس می‌آورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق می‌سازد، جناب ژنرال می‌سازد و...
muhammad shirkhodaei
ک آرایش‌گر خانم هم که سر مردی را کوتاه می‌کرد، مشتری را رها کرده است و هر دو از پشت شیشه از من می‌خواهند که از آن‌جا بروم... یک‌هو آرام می‌شوند. فکر می‌کنم با من هستند و کوتاه آمده‌اند! اما پشت سر را نگاه می‌کنم. «بچهٔ خیابان ظفر» با ون از راه رسیده است... مجبور می‌شوم ده دلار بدهم و در آرایش‌گاه هتل اصلاح کنم... ناهار را هم از دست می‌دهم... کلی غرولند هم می‌شنوم از «بچهٔ خیابان ظفر»... اما در عوض رکورد را به ۱۲ دقیقه ارتقا دادم... حالا می‌شود در دایره‌ای به شعاع ۱۲ دقیقه از هتل دور شد... بعدتر کیم میونگ چول توضیح می‌دهد که آرایش‌گاه پولی از مردان نمی‌گیرد. مردم ژتونی دارند برای سلمانی و سلمانی هم بابت کارش از دولت حقوق می‌گیرد... آرایش‌گاه معمولی روبه‌روی پارک، اصلاً به صورت قانونی نمی‌توانست مرا اصلاح کند!
tfnhk
نه گفتن را باید تمرین کرد. می‌گویم نه! ماه مبارک سفر نمی‌آیم... اصلاً برکاتی در ماه مبارک هست که در ماه‌های دیگر نیست... شما به ز من می‌دانید، باید از این فیوضات استفاده کرد... عمر برف است و آفتاب تموز... حسین خودش چوب این منبرها را رنده کرده است. به تأسف سری تکان می‌دهد و می‌گوید: ــ سفری بود به کرهٔ شمالی... بیس‌جامپ و سقوط آزاد از منبر می‌پرم پایین؛ جوری که عبا و عمامه همان بالا جا می‌ماند!
مهدی نادریان
به من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی... و این یعنی بی‌اثر کردن هر تحریمی...
کتابخورم...
حتا ایشان که تیرشان خطا نمی‌رود نتوانسته‌اند به مرکز بزنند، چه برسد اگر یک روز مثلاً یک سرباز معمولی در جنگ با امپریالیسم بخواهد با این گلولهٔ خارجی تیراندازی کند که شکست‌مان قطعی خواهد بود. پس حتماً باید با گلولهٔ داخلی... صحبت‌ش را قطع می‌کنم. می‌بینم که خارج از سیبل هم یک پاره‌گی است که روی آن هم با نشانه و فلشی علامت خورده است و چیزی نوشته‌اند. با خوش‌حالی می‌گویم این چیست پس؟ این‌که مثلِ تیراندازیِ من است! خانم یون لب‌خندِ پیروزی می‌زند در جوابِ نیش‌خند من. ــ نه! نه! متوجه نشدید... همان گلولهٔ اولِ جنابِ کیم جونگ ایل وقتی به هدف خورد و داخل رفت، این‌قدر محکم بود که به دیوار خورد و برگشت و کمانه کرد و این کمانهٔ گلوله خورد به این قسمتِ سیبل در مسیر برگشت! یعنی حاق حقیقتِ عصمت را این‌ها فهمیده‌اند!
حسین احمدی
رفتیم کنار یک تابلوی بزرگ از یکی از همین صفحات سیبل و نشانه‌روی. چیزی به کره‌ای نوشته بود که خانم یون برای‌مان ترجمه کرد. البته نیازی هم به ترجمه نبود. دو نقطه سوراخ بود روی سیبل. یکی دقیقاً در مرکز که روش فلش کشیده بودند و توضیحی نوشته بودند راجع به‌ش و دیگری سه چهار میلی‌متر با فاصله... تا خانم یون بخواهد ترجمه کند خودمان گفتیم: ــ بله! روشن است که ره‌بر کبیر تیر را زده است عدل وسط هدف! اما خانم یون تصحیح کرد: ــ جناب کیم جونگ ایل تیر اول را با گلولهٔ تولید داخل زده‌اند که حتماً به وسطِ هدف می‌خورد. اما گلولهٔ بعد تولید خارج است که حتا جناب کیم جونگ ایل هم نتوانستند آن را به مرکز بزنند چون گلوله ایراد داشته است. حتا ایشان که تیرشان خطا نمی‌رود نتوانسته‌اند به مرکز بزنند، چه برسد اگر یک روز مثلاً یک سرباز معمولی در جنگ با امپریالیسم بخواهد با این گلولهٔ خارجی تیراندازی کند که شکست‌مان قطعی خواهد بود. پس حتماً باید با گلولهٔ داخلی...
حسین احمدی
وارد شهر می‌شویم. ساخت‌مان‌های بلند کمی تصورم را از پیونگ‌یانگ به هم می‌زند. چیزی که عجیب است ندیدن اتومبیل شخصی است. اتوبوس‌های قدیمی، ترامواهای قدیمی و حتا اتومبیل‌های نظامی و اداری می‌بینیم، اما هیچ خبری از اتومبیل شخصی نیست.
حج کیان

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰
۷۰%
تومان