بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛
بیسیمچی
. اینجا سربازیِ اجباری پنج تا ده سال است
A.moghtada
مدیر بیمارستان با بغض توضیح میدهد که:
ــ مادرها معمولاً ضعف دارند و بچهها متاسفانه وزنشان کمتر از وزن استاندارد بینالمللی است... و همهٔ اینها برمیگردد به تحریمِ امپریالیسمِ امریکا...
این یکی چیزی نیست که آدم به سادهگی ازش بگذرد؛ دیگر موضوع فقط انسداد سیاسی نیست، عدم گفتوگو نیست، تن ندادن به نظم جهانی نیست...
A.moghtada
من چیز دیگری میفهمم... حزبی مقتدر پشت همهٔ این نظمِ دهشتناک است. این یک استبدادِ فردی نیست و به یک دستگاهِ بستهٔ حزبی با نظامِ طبقاتی و ساختارِ عمودی بیشتر شبیه است. ما جملهگی در تورِ حزب هستیم و انتقاداتِ ما شنیده میشود، بررسی میشود و بعدتر حذف میشود
کاپتا
حزب، اقتداری مهیب دارد. در حضور هر مقام بالاتر، مقام پایینتر کمرنگ نمیشود، بیرنگ میشود... ساکت میشود... حذف میشود...
بنیامین
تکصدایی در دورهٔ طولانی عادت میشود و احساس عدمِ آزادی را از بین میبرد...
ترس از گرسنهگی آرام آرام مشکلِ اول میشود و نیازهای دیگر مثل آزادی را از اولویت میاندازد.
تقریباً همین فرآیند را در ایران، ترس از عدم امنیت باعث میشود...
پس در همچه شرایطی باز هم پادزهر، ارتباطات وسیع است چه در داخل و چه در فضای بینالملل... و در این میان بایستی در شرایط تحریم، همواره با تکصدایی مبارزه کرد...
از آنسو، حکومت تحریمشده به درستی احساس خطر میکند. پس از مردمش میخواهد که روبهروی تحریم مقاوم باشند و البته متحد. همین اتحاد با کمی کژتابی جای خود را به تکصدایی میدهد.
محمدرضا صادقی سیرویی
الانسان حریص بما منع!
کاربر ۲۱۳۵۸۰۳
«نه گفتن» کار سختی است. اما باید تمرین کرد. حتا اگر نه گفتن به پسر حضرت دعایی باشد که کارش نه برنمیدارد.
روژینا
جرأت ندارم بهش بگویم که حالا میفهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
کاربر ۳۵۵۷۳۰۲
خاطرهای از ایران میگوید که در خیابانها همه تا او را میدیدهاند، میپرسیدهاند:
ــ کن یو اسپیک انگلیش؟!
و بچهٔ خیابان ظفر با خوشحالی میگفته است کمی بلدم. میگفت اوایل فکر میکردم همهٔ ایرانیها انگلیسی بلدند. اما بعدتر به تجربه دریافتم که همه همین سؤال را میپرسند و بعد سر تکان میدهند و راهشان را میکشند و میروند!
hashemi
مسألهٔ افکار عمومی است. پراید کالا است و باید به دست مشتری برسد. یک پراید اگر چپ کند، فقط یک خبر نیست در رسانه، یک اتفاق است در بازار و میتواند خط تولید را دچار نوسان کند. اما اگر هزار موشک هم در همان لانچر منفجر شود، کسی متوجه نمیشود و خط تولید باز هم میتواند کار کند. (با توجه به همان مسألهٔ اول که شما با هزینهٔ نامحدود قرار است به هدف برسی.) از پنجاه جت جنگنده، یکیش هدف را بزند کار انجام شده است، اما از پنجاه پراید، یکیش ـ به دلیل ضعف طراحی و تولید ـ تصادف کند باید پاسخگو بود. یعنی ۴۹ خطای اولی به چشم نمیآید و فقط ۱ خطای دومی مهیب است.
م رشوند
پس اگر حکیم در کتاب محکم خود، در توصیف و تشریح حکومت، به عوضِ حاکم، سمت و سوی قوم نشانه میرود، در مییابم که در سفرِ بعدی بایستی به دنبالِ انسانِ کرهٔ شمالی باشم نه حکومت کرهٔ شمالی...
طلائیه
از آنسو بازدید امروز از موزهٔ نظامی، به من اطمینان میدهد که در تجهیزات نظامی دست بالا دارند. گذشته از آن، همین مذاکرهٔ دیروز دلیل محکمتری است بر قدرت نظامی. اگر قدرت نظامی نبود، چه چیزی ترامپ را به پای میز مذاکره مینشاند. نه مراودهای هست، نه نفوذی و نه بازاری... هیچ چیزی به جز مسألهٔ قدرت نظامی نمیتواند مذاکره را معنادار کند.
سیده معصومه
تا پیش از آمدن تصور من این بود که دستآوردهای پیونگیانگ در انرژی هستهای به جایی رسیده باشد که انرژی برق حاصل از نیروگاه هستهای یکی از اقلام عمدهٔ صادراتیشان باشد. حالا با شگفتی تمام میبینم که حتا از تأمین برق داخلی هم برنمیآیند و نیروگاه زغالسنگی دارند.
سیده معصومه
از وقت ناهار میگذرد و گیر دادهام به کیم میونگ چول که ببردم بیرون سلمانی. کیم میگوید:
ــ همان ایران میرفتید سلمانی...
چه بگویم. چیزی به ذهنم نمیزند. یکهو یادم میآید که میخواستند به ما غذا ندهند روز ورود... میگویم:
ــ ماه رمضان بود دیگر...
کیم میونگ چول سر تکان میدهد و قانع میشود. یحتمل خیال میکند به جز خوردن و آشامیدن، اصلاح مو هم از محرمات روزه باشد!
عین
الرفیق ثمالطریق، مال همهٔ دنیاست به جز کرهٔ شمالی! اینجا فقط الطریق مهم است با رفیق باشد یا با غریق باشد یا با حریق یا با هر بیق دیگری همقافیه باشد، تفاوتی ندارد!
عین
دقت کنیم اینها ـ به خلافِ افقِ ذهنیِ سیاسیون و اقتصادیون ـ روشی برای دور زدن تحریم نیستند؛ معنای وجودشان، خودْ حذف تحریم است...
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده میشناخت در جهان که در تحریمیترین شرایط پولش را در پاکت برایش میفرستاد و هر چوپان با سه چوبدار آنطرف مرز رفاقت میکرد و واکسن دامی را با علوفه طاق میزد و هر دانشجو با سه استاد و دانشجو و این یعنی... و این یعنی بیاثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ میخواست و امنیتی باهوش میخواست و دولت غیرتمامیتخواه میخواست و مهمتر از همه اعتماد به مردم میخواست...
علی نورا
مسألهٔ دستیابی به انرژیِ هستهای نیز برای ما با رسیدن به فنآوریهای صلحآمیز معنا پیدا میکند نه با ساخت سلاح هستهای. این موضع در فتوای رهبر گرامی انقلاب نیز به وضوح بیان شده است.
«به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاحها را حس میکند و آماده است همهٔ امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاحها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفهٔ همگان میدانیم.»
عشق کتاب
در پیشبرد صنعت هستهای و مذاکرات آن، آنها جلوتر از ما هستند. عِدلِ بدعهدی امریکا در توافق برجام را (که مسألهٔ امروزِ ماست) آنها در زمان بوش و خروج امریکا از مذاکرات ان.پی.تی تجربه کرده بودند در دههٔ نود و در همان دوران به این نتیجه رسیده بودند که باید آزمایشهای هستهای را ادامه دهند. البته آزمایشهای مخرب هستهای را...
reza
دومی اسمش سخت است. به نظر عضو بلندپایهٔ حزب باشد. انحنای دهانش شبیه ن یا ب نیست، برعکس است. وقتی حسابی میخندد تازه لبهاش صاف میایستند. همان اول کار اسمش را میگذارم دهانبرعکس!
reza
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰۳۰%
تومان