بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
پیونگ‌یانگ تنها جای عالم‌ست که هنوز در آن می‌توان بدونِ ترس در محیطِ بسته و زیر سقف سیگار کشید. هیچ قانونِ منعِ استعمال دخانیاتی پاش به پیونگ‌یانگ نرسیده است!
بهار
به خانم یون نگاه می‌کنم. یک‌بار در طولِ سفر از من پرسید که به چه کشورهایی رفته‌ام و برای‌ش مفصل توضیح دادم. به او گفتم که تفاوت‌ها ام‌روز در جاده و اتومبیل و ساخت‌مان نیست. این‌ها دیگر در همه‌جای دنیا دارند شبیه به هم می‌شوند. ام‌روز تفاوت‌ها برمی‌گردد به نحوهٔ زنده‌گیِ آدم‌ها، شادی‌شان، رضایت‌شان از زنده‌گی و... خانم یون در خودش فرو رفته است. احتمالاً یک پنجرهٔ نیمه‌بازِ دیگر برای‌ش بسته خواهد شد.
sayyedali🇮🇷
سیگار که انگار در فضاهای سربسته قانونی‌تر بود!
sayyedali🇮🇷
تقریباً نزدیک به هیچ خط عابر پیاده‌ای، اتومبیلِ ما ترمز نمی‌زند. این عابرانِ پیاده هستند که باید بایستند. حتا اگر تا نیمهٔ راه آمده باشند، باید عقب بروند تا اتومبیل ما به سرعت رد شود. قانون این‌جا برعکس است انگار؛
sayyedali🇮🇷
ــ نه! نه! متوجه نشدید... همان گلولهٔ اولِ جنابِ کیم جونگ ایل وقتی به هدف خورد و داخل رفت، این‌قدر محکم بود که به دیوار خورد و برگشت و کمانه کرد و این کمانهٔ گلوله خورد به این قسمتِ سیبل در مسیر برگشت! یعنی حاق حقیقتِ عصمت را این‌ها فهمیده‌اند!
sayyedali🇮🇷
چه‌قدر از فهم ما در پیونگ‌یانگ شبیه همین چراغ نیم‌سوز نئون است. مدور بودنِ اولین حرف را فهمیده بودیم... ربعی از نیم‌دایرهٔ سی روشن بود اما ما سی را جی برای گلد یا حتا هیچ‌چیز برای الد فرض کرده بودیم... با اشتباه در نیم‌دانگِ عنوانِ رستوران، شش‌دانگِ غذای شب را به باد داده بودیم... علی معلم دامغانی زمانی سروده بود که شهد سمرقندیان به قند فروشند دانگی از این روستا به چند فروشند؟ و ما حالا گرفتار فهم نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ هستیم!
sayyedali🇮🇷
این دو پسربچه هم مزید بر علت شده‌اند. سر حال؛ شنگول... یکی‌شان کوچک‌تر است. هنوز خوب راه نمی‌رود. به ما نگاه می‌کند و می‌خندد... این تقریباً اولین انسان واقعی با رفتار طبیعی است که در این سفر می‌بینیم... می‌رویم جلو و سعی می‌کنیم با ادا و اطوار با آن‌ها رفیق شویم. کوچک‌تر رفیق می‌شود اما بزرگ‌تر پس پس می‌رود. مادرش هم اصلاً به ما نگاه نمی‌کند. با راه رفتن فرزند کوچک‌تر دل‌مان قیقاج می‌رود و کلی دنبال‌ش می‌دویم...
sayyedali🇮🇷
دختر قهوه‌چی که باریستایی است کمرباریک متوجه می‌شود و با دست توضیح می‌دهد که فنجانی پنج یورو! واقعاً می‌خورند؟! شگفتی ما را که می‌بیند کمی در گیلاس می‌ریزد و می‌گوید: ــ فری! فری‌تست!! به مجتبا می‌گویم بده به سیدموسوی که مارش فلس دارد و حلال است! مجتبا می‌گوید: ــ الکل‌ش را چه کار کنم؟!
sayyedali🇮🇷
می‌روم روی صندلی‌های عقب ون. به هم‌راهان حزب چشمک می‌زنم. گروه مستندساز هم که خودشان استادند و گوشی دست‌شان است... صبر می‌کنم تا ون پشت چراغ‌قرمز بایستد. آرام و شمرده و آن‌جور که در متن‌های امنیتی و داستان‌های جاسوسی خوانده‌ام، بدون هیجان می‌گویم: ــ رفقا! خیلی آرام به سمت چپ نگاه کنید. جوری که جلوی متوجه نشود. مجتبا سریع عکس بیانداز. سمت چپ... سمت چپ‌مان هیچ خبری نیست. ما که پشت نشسته‌ایم، هیچ‌کدام به سمت چپ نگاه نمی‌کنیم بعد از چشمک من. فقط سرِ زبان‌دان برمی‌گردد به سمت چپ. خبری نیست... سرش را کامل می‌گرداند سمت ما و می‌بیند شش جفت چشم خیره شده‌اند به او... می‌فهمد که بازی خورده است.
mim.nadaf
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همان‌گونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست می‌دهند و به فضای موجود عادت می‌کنند.
صدراجون من دوست دارم
تلفن هوش‌مند یا حتا تلفن با صفحهٔ لمسی خیلی کم می‌بینم. کارت ویزیت‌های مدیران، معمولاً یا ای‌میل ندارند و یا ای‌میلی دارند از سایت‌های غیرمشهور چینی. جی‌میل اصلاً ندیدم و یاهو را فقط یک‌بار. از آن‌سو هیچ شرکتی سایت ندارد.
علاقه بند
همین که قبول دارند ره‌بران‌شان ابتدا بچه بوده‌اند و بعد مثل باقی قد کشیده‌اند و بزرگ شده‌اند به نظرم یک دست‌آورد انسانی باشد.
حمیدرضا
حالا می‌فهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکه‌اند. کشور تحریم‌شده ناچار به دام‌چالهٔ تک‌صدایی می‌افتد و تک‌صدایی شروعی‌ست برای دیکتاتوری.
بوخارین
می‌خواهد ما را برگرداند. ــ استخر هم دارد هتل! می‌خواهد بچه خر کند!
zoha
به من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی... و این یعنی بی‌اثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ می‌خواست و امنیتی باهوش می‌خواست و دولت غیرتمامیت‌خواه می‌خواست و مهم‌تر از همه اعتماد به مردم می‌خواست...
maedeh
تا پیش از آمدن تصور من این بود که دست‌آوردهای پیونگ‌یانگ در انرژی هسته‌ای به جایی رسیده باشد که انرژی برق حاصل از نیروگاه هسته‌ای یکی از اقلام عمدهٔ صادراتی‌شان باشد. حالا با شگفتی تمام می‌بینم که حتا از تأمین برق داخلی هم برنمی‌آیند و نیروگاه زغال‌سنگی دارند.
a_lovely_sister
همین که قبول دارند ره‌بران‌شان ابتدا بچه بوده‌اند و بعد مثل باقی قد کشیده‌اند و بزرگ شده‌اند به نظرم یک دست‌آورد انسانی باشد.
a_lovely_sister
هیچ‌کس در کرهٔ شمالی راجع به بود و نبودِ سلاح و توقف آزمایش‌های هسته‌ای مذاکره نمی‌کرد. طرفِ امریکایی هم دنبال این رنگ از مذاکره نبود که بود و نبود سلاح را به بود و نبود تحریم گره بزند... مذاکره رنگ دیگری داشت. کرهٔ شمالی به امریکا توجه می‌دهد که این معاملهٔ پرسود حضور نظامی امریکا در شبه‌جزیره و سرکیسه کردنِ ژاپن و کرهٔ جنوبی، معامله‌ای دو سویه نیست. فقط ترامپ با سئول و توکیو طرف نیست. سویهٔ سومی هم دارد. اگر نبود قدرت هسته‌ای پیونگ‌یانگ، این معامله هرگز شکل نمی‌گرفت. ناامن کردن منطقه کارویژهٔ پیونگ‌یانگ است و با حذف قدرت نظامی کرهٔ شمالی، حضورِ ایالات متحده در این گوشه از خاک کاملاً بی‌معنی می‌شود. پس امریکا باید سهم کرهٔ شمالی در این معامله را نیز حساب و کتاب کند!
ع.ث
تفاوت در شادی است... شادی، آزادی است...
ع.ث
در نظر من راه‌برد کرهٔ شمالی در مذاکرات و تقرب‌ش به موضوعِ از بیخ با نگاه ما متفاوت بود. هیچ‌کس در کرهٔ شمالی راجع به بود و نبودِ سلاح و توقف آزمایش‌های هسته‌ای مذاکره نمی‌کرد. طرفِ امریکایی هم دنبال این رنگ از مذاکره نبود که بود و نبود سلاح را به بود و نبود تحریم گره بزند... مذاکره رنگ دیگری داشت. کرهٔ شمالی به امریکا توجه می‌دهد که این معاملهٔ پرسود حضور نظامی امریکا در شبه‌جزیره و سرکیسه کردنِ ژاپن و کرهٔ جنوبی، معامله‌ای دو سویه نیست. فقط ترامپ با سئول و توکیو طرف نیست. سویهٔ سومی هم دارد. اگر نبود قدرت هسته‌ای پیونگ‌یانگ، این معامله هرگز شکل نمی‌گرفت. ناامن کردن منطقه کارویژهٔ پیونگ‌یانگ است و با حذف قدرت نظامی کرهٔ شمالی، حضورِ ایالات متحده در این گوشه از خاک کاملاً بی‌معنی می‌شود. پس امریکا باید سهم کرهٔ شمالی در این معامله را نیز حساب و کتاب کند! کرهٔ شمالی غله می‌گیرد و دارو می‌گیرد و هر چیزی غیر از پول می‌گیرد تا نقش‌ش در این معادله و سهام‌ش در این معامله مشخص شده باشد. اگر دقت نکند، پکن ارث‌خوری خواهد کرد!
عبدالحبیب

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۳۰%
تومان