بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
پارسیان هند را در بمبیی چنان جابه‌جا می‌کنند که در دست‌گاه مودی و اخلاف‌ش هضم شوند و حتا زبان فارسی را از دست بدهند تا بفهمیم که این طایفهٔ زرتشتیِ موّال چه‌جور می‌توانند از ایران فاصله بگیرند تا باز بفهمیم که موضوع حذفِ روابط فرهنگی و مذهبی، حذف روابط اقتصادی می‌آفریند که عکس نقیض‌ش یعنی همان که در بحث تمدنی فرهنگ عمیق‌تر می‌شود از اقتصاد... هر جاده‌ای که از ایران می‌گذرد چه ابریشم باشد که چین در بازسازی آن الگوی تمدنی دارد و چه جادهٔ آبی ادویه که در آبِ سرزمینی ماست و هیچ‌کس متکفل آن نیست، سلاحی است روبه‌روی تحریم. و دقت کنیم این‌ها ـ به خلافِ افقِ ذهنیِ سیاسیون و اقتصادیون ـ روشی برای دور زدن تحریم نیستند؛ معنای وجودشان، خودْ حذف تحریم است...
عبدالحبیب
من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی... و این یعنی بی‌اثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ می‌خواست و امنیتی باهوش می‌خواست و دولت غیرتمامیت‌خواه می‌خواست و مهم‌تر از همه اعتماد به مردم می‌خواست... از ظهر که به
عبدالحبیب
سیدمجتبا می‌گوید: ــ تازه توریست ایرانی از هر دو برنامه، یک برنامه هم باید برود بازار که سوغاتی بخرد! دهان‌برعکس می‌گوید شما چه چیزی می‌خواهید بخرید؟ بگویید تا برای‌تان تهیه کنیم. اصلاً متوجه لذت خرید نیست.
fatemeh_z_gh09
ادامه می‌دهد: ــ خوب نیست مردم ایران این کشور را ببینند تا متوجه شوند امپریالیسم چه تصویر دروغینی از ما ساخته است؟ می‌خندم و به‌ش می‌گویم که توریست‌های ایرانی مثل چینی‌ها نیستند که بتوانی در ستون یک به خط‌شان کنی. کافی‌ست سرت را برگردانی هر کدام‌شان را در یک قسمت پیونگ‌یانگ باید پیدا کنی... می‌خندد و می‌گوید مثل شما!
fatemeh_z_gh09
به‌ش می‌گویم ما خودمان گرفتار تحریم هستیم و ای بسا خطوط تولید خوابیده داشته باشیم. چرا در کارخانهٔ خمیردندان آن نمایش را برای ما اجرا کردید؟ توضیح می‌دهد که حتماً اشتباه از کارمندان بوده است و برخورد خواهد شد... بعد می‌خندد و می‌پرسد تو چه مستندسازی هستی که به همه‌چیز کار داری؟
fatemeh_z_gh09
بعدتر کشف می‌کنم که در زمان اتحاد جماهیر شوروی در کتب درسی جایی پلنگ و ببر فارسی را حزب کمونیست برعکس نقاشی کرده بوده است و احتمالاً هر معلمی که اعتراضی کرده بود، روان شده بود به سیبری و آرام آرام همه پذیرفته بودند که سیبری جای زنده‌گی نیست و پلنگ راه‌راه است و ببر خال‌خال!!
fatemeh_z_gh09
مراسم صبحانه آغاز می‌شود. از پنیر و لبنیات مثل چین خیلی خبری نیست. اما چیزی شبیه جلبک برای‌مان می‌آورند که اتفاقاً بدمزه نیست. شبیه ظرفی است از سبزی‌جات پخته که البته کمی پرملات‌تر از اسفناج خودمان است. تخم‌مرغ هم که در فقدان پنیر طبیعتاً مورد علاقهٔ همهٔ ماست. یک نوشیدنی گازدار هم دارند که نسخهٔ تقلبی کوکاکولا که نه، نسخهٔ تقلبی زمزم ماست!
fatemeh_z_gh09
جرأت ندارم به‌ش بگویم که حالا می‌فهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکه‌اند. کشور تحریم‌شده ناچار به دام‌چالهٔ تک‌صدایی می‌افتد و تک‌صدایی شروعی‌ست برای دیکتاتوری.
melodious_78
می‌بینم که خارج از سیبل هم یک پاره‌گی است که روی آن هم با نشانه و فلشی علامت خورده است و چیزی نوشته‌اند. با خوش‌حالی می‌گویم این چیست پس؟ این‌که مثلِ تیراندازیِ من است! خانم یون لب‌خندِ پیروزی می‌زند در جوابِ نیش‌خند من. ــ نه! نه! متوجه نشدید... همان گلولهٔ اولِ جنابِ کیم جونگ ایل وقتی به هدف خورد و داخل رفت، این‌قدر محکم بود که به دیوار خورد و برگشت و کمانه کرد و این کمانهٔ گلوله خورد به این قسمتِ سیبل در مسیر برگشت! یعنی حاق حقیقتِ عصمت را این‌ها فهمیده‌اند!
فاطمه
ریچارد نفیو نویسندهٔ هنر تحریم ایده می‌دهد که نمایش‌گاهِ متحرکِ تحریم، اتومبیل پورشه است. جولان یک اتومبیل پورشه در پای‌تختِ کشور تحریمی، همهٔ ابعاد تحریم (فساد، تازه‌به‌دوران‌رسیده‌گی، فاصلهٔ طبقاتی و...) را در یک نمای سریع به ذهن ره‌گذر حقنه می‌کند.
علی
این طرف از اروند تا آمودریا و گنگ حوزهٔ زبان فارسی است. هر ارتباطی در این حوزه می‌تواند عمقی مؤثر برای شکست تحریم داشته باشد. یعنی اسبِ شطرنجِ فارسی می‌تواند بین ایران و افغانستان و تاجیکستان بتازد. از آن‌سو کافی‌ست کمی در این شطرنج ماهرانه‌تر مهره بچینیم تا فرزین از مرز شبه‌قاره نیز بگذرد و تا غرب چین را نیز زیر نگین خود در آورد. این موضوع باز معطوف به قدرت نیست. حوزهٔ نوروز را اگر جدی بگیریم، پلنگی است که پا در یک‌سومِ بلوچِ عمان دارد و دم در شبه‌قاره دارد و ستون فقرات‌ش حوزهٔ قبچاق و قفقاز است و سر در بوسنی اروپا دارد... حوزهٔ نوروز، بخشی از هند و پاکستان و افغانستان تا تاجیکستان و قزاقستان و ترکمنستان و قرقیزستان و آذربایجان و ارمنستان و ترکیه تا یک سوم بلوچ عمانی را به راحتی در برمی‌گیرد... و خود بسی مهیب‌تر است از اتحادیه‌ای که به برگزیت بند باشد. این ارتباط فرهنگی می‌تواند هر تحریمی را خفه کند...
فاطمه
از آن‌سو تصورات‌شان مثل ما و کهن‌الگوهای ذهنی ما نیست. ما پیروزی را الزاماً در پیروزی ظاهری نمی‌بینیم و همین کمک می‌کند تا خاطراتِ جنگ‌مان واقعی‌تر باشد. اما در کره همه‌چیز به پیروزی باید برگردد. آن هم به جدی‌ترین و مادی‌ترین شکل ممکن.
ع.ث
همین که قبول دارند ره‌بران‌شان ابتدا بچه بوده‌اند و بعد مثل باقی قد کشیده‌اند و بزرگ شده‌اند به نظرم یک دست‌آورد انسانی باشد.
ع.ث
بچهٔ خیابان ظفر می‌پرسم که شب امضای برجام تهران بودی یا نه... یادش نیست اما یکی از مسابقات جام جهانی قبلی و شادی مردمیِ بعدش را در خاطر دارد. می‌خندد و می‌گوید: ــ خیال کردیم شورش شده است!
ع.ث
همین می‌تواند من، انسان ایرانی را مطمئن کند که با هزار سال تحریم ایالاتِ متحده، شبیه به شهروند کرهٔ شمالی نمی‌شوم و با هزار سال سیطرهٔ ایالات متحده و توسعهٔ صنعتی، شبیه به شهروند کرهٔ جنوبی... از سویی دیگر، همین موضوع وحدت دو کره را برای من به لحاظ تاریخی و تمدنی و فرهنگی امکان‌پذیر می‌کند، دستِ کم به صورت ذهنی...
sedighe
در بحث تمدنی فرهنگ عمیق‌تر می‌شود از اقتصاد... هر جاده‌ای که از ایران می‌گذرد چه ابریشم باشد که چین در بازسازی آن الگوی تمدنی دارد و چه جادهٔ آبی ادویه که در آبِ سرزمینی ماست و هیچ‌کس متکفل آن نیست، سلاحی است روبه‌روی تحریم. و دقت کنیم این‌ها ـ به خلافِ افقِ ذهنیِ سیاسیون و اقتصادیون ـ روشی برای دور زدن تحریم نیستند؛ معنای وجودشان، خودْ حذف تحریم است...
sedighe
فرصت می‌شود که راجع به ای‌میل‌ها و نامه‌های الکترونیک بحث کنیم. ری معذرت می‌خواهد و توضیح می‌دهد که او فقط دست‌رسی به صندوق پستیِ الکترونیک دارد و طبیعتاً نمی‌تواند وارد اینترنت شود. پس لینکی که برای او فرستاده‌ام قاعدتاً یک مشت «دبل‌یو دبل‌یو دبل‌یو داتِ» بی‌معنا بوده است! دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.
Ali
در نمونهٔ کرهٔ شمالی، تحریم باعث حذف ارتباطات می‌شود و حذف ارتباطات یعنی نشنیدن صداهای دیگر و ورود به تک صدایی. تک‌صدایی در دورهٔ طولانی عادت می‌شود و احساس عدمِ آزادی را از بین می‌برد...
Ali
پول یعنی مراوده. حتا بدون دانستن زبان مشترک هم می‌شود مراوده داشت، اما در یک کشور غریب بدون پول هرگز نمی‌توان مراودهٔ معنادار داشت.
Alireza2027
حالا می‌فهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکه‌اند. کشور تحریم‌شده ناچار به دام‌چالهٔ تک‌صدایی می‌افتد و تک‌صدایی شروعی‌ست برای دیکتاتوری. عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین می‌برد. مقایسه نشدن، تقدس می‌آورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق می‌سازد، جناب ژنرال می‌سازد و...
Mohamad Aminjafari

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰
۳۰%
تومان