دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
هدی✌
مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم
یکی از سنگهای کوچک افتاده در نهرم
هدی✌
باز اگر دیوانهای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینهٔ ما از کسی دلگیر نیست
هدی✌
شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است
شیر اگر همسفرهٔ کفتار باشد شیر نیست
هدی✌
چند روز از عمر گلهای بهاری مانده است
ارزش جان کندن گلها در این یکچند چیست؟
هدی✌
من کجا بیشتر از حق خودم خواستهام؟
مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!
هدی✌
غنچهای را که به پژمرده شدن محکوم است
تا شکوفا نشده، بشکن و پرپرگردان
هدی✌
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ میخواهد
که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم
هدی✌
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمیبینم
هدی✌
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
میتوان سوخت اگر امر بفرماید عشق
هدی✌
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
هدی✌
منم! خلیفهٔ تنهای رانده از فردوس
خلیفهای که از آغاز تخت و تاج نداشت
هدی✌
بر من به چشم کشتهٔ عشقت نظر کن
پروانههای مرده با هم فرق دارند
هدی✌
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
هدی✌
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
عشق بر شانهٔ هم چیدن چندین سنگ است
گاه میماند و ناگاه به هم میریزد
هدی✌
دوک نخریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسفهای ارزان پر شدهست
هدی✌
بس که گلهایم به گور دستهجمعی رفتهاند
دیگر از گلهای پرپر خاک گلدان پر شدهست
هدی✌
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شدهست
هدی✌
همیشه رود با خود میوهٔ غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
هدی✌
من و توئیم دو پژمردهگل میان کتاب
من و توئیم دو دلبسته از قدیم به هم
هدی✌