بریدههایی از کتاب حرف بزن
۴٫۰
(۱۶۳)
دانههای رنگپریدهٔ زیر زمین کمکم دارند غلت میزنند تا از خواب بیدار شوند. کمکم بیقرار میشوند. کمکم رویای سبز شدن میبینند.
hedgehog
کلاس هنر یکی از جاهایی است که در آن احساس امنیت میکنم. زیر لب آواز میخوانم و نگران این نیستم که مثل احمقها به نظر برسم.
hedgehog
زنان خواهان حق رأی، برای حق صحبت کردن جنگیدند. به آنها حمله شد، دستگیر شدند و به زندان افتادند، فقط برای آنکه جرأت کردند کاری را که میخواستند، انجام بدهند. من هم مثل آنها میخواهم برای چیزی که به آن باور دارم، بایستم. هیچکس را نباید وادار به سخنرانی کرد. انتخاب من این است که بیصدا باشم.
hedgehog
قبل از آنکه سر و کلهٔ این فعالان حقوق زنان پیدا شود، با زنها مثل سگ رفتار میشد.
* زنها نمیتوانستند رأی بدهند.
* زنها نمیتوانستند مالک چیزی باشند.
* زنها اجازهٔ ورود به بسیاری از مدارس را نداشتند.
آنها عروسکهایی بودند، بدون تفکر، دیدگاه یا صدایی متعلق به خودشان. بعد زنهای طرفدار حق رأی، پر از ایدههای پرسر و صدا، جسورانه و اعتراضی پا به عرصه گذاشتند. آنها دستگیر شدند و به زندان افتادند، اما هیچچیز نتوانست خاموششان کند. مبارزه کردند و مبارزه کردند، تا اینکه حقوقی را به دست آوردند که در تمام این مدت باید به آنها تعلق میگرفت.
hedgehog
جای شگفتی است که چیزی از دانهها جان به در میبرد.
گیاهان چطور رشد میکنند: خیلی سریع. بیشتر گیاهان سریع رشد میکنند و در جوانی میمیرند. آدمها هفتاد سال عمر میکنند، اما گیاه لوبیا چهار یا شاید پنج ماه بیشتر عمر نمیکند. وقتی گیاه خیلی ریزهمیزه سر از خاک در میآورد، برگ میدهد تا بتواند نور بیشتری جذب کند. بعد میخورد و میخوابد و حمام آفتاب میگیرد تا آمادهٔ گل دادن شود؛ این دورهٔ نوجوانی گیاه است. این بدترین زمان برای تبدیل شدن به یک رز یا گل آهاری یا گل همیشهبهار است، چون مردم با قیچی حمله میکنند و هرچه گل قشنگ است، میچینند. اما گیاهان باحال و خونسرد هستند. وقتی رزی چیده میشود، گیاه یک رز دیگر در میآورد. گیاه باید شکوفه بدهد تا دانههای بیشتری تولید کند.
hedgehog
دانهها برای روییدن به چه نیاز دارند: دانهها بازدهی کمی دارند. اگر دانه در عمق زیاد کاشته شود، در زمان مناسب بارور نمیشود. اگر آن را خیلی نزدیک به سطح بکارید، خوراک کلاغها میشود. باران اگر زیاد ببارد، دانه کپک میزند. اگر باران به قدر کافی نبارد هم دانه اصلاً رشد نمیکند. حتی اگر دانه به هر ترتیبی جوانه بزند، ممکن است راه هوا گرفتنش توسط علفهای هرز بسته شود یا یک سگ از ریشه در بیاوردش یا با یک توپ فوتبال له شود یا با دود اگزوز ماشین خفه شود.
hedgehog
گیاهان خیلی بیشتر از نیازشان، دانه درست میکنند؛ چون میدانند زندگی کامل و بیعیب نیست و همهٔ دانهها ممکن است دوام نیاورند. خوب که فکر میکنید، میبینید که کارشان یکجورهایی هوشمندانه است. مردم هم قبلاً همین کار را میکردند؛ دوازده سیزده تا بچه میآوردند؛ چون میدانستند که بعضی از آنها ممکن است بمیرند، بعضیها امکان دارد عیب و ایراددار از کار در بیایند و دو سه تایشان هم کشاورزهایی سختکوش و درستکار میشوند که میدانند چطور باید دانه بکارند.
hedgehog
«دفعهٔ بعدی که خواستی روی درختهایت کار کنی، به درختها فکر نکن. به عشق یا نفرت فکر کن، یا لذت یا خشم؛ به هر چیزی که احساسی در تو به وجود میآورد و باعث میشود کف دستت عرق کند یا انگشتهای پایت منقبض شود. روی همان حس تمرکز کن. وقتی آدمها برونریزی نکنند، اعضای بدنشان یکی یکی شروع میکند به مردن. اگر بدانی چند نفر از آدم بزرگها از درون مردهاند، شوکه میشوی. روزهایشان را میگذرانند، بدون اینکه بدانند که هستند. فقط منتظرند تا یک حملهٔ قلبی یا سرطان یا یک کامیون از راه برسد و کارشان را تمام کند. این غمانگیزترین چیزی است که میدانم.»
hedgehog
«هنر بدون احساسات مثل کیک شکلاتی بدون شکر است. باعث میشود که بالا بیاورید.»
hedgehog
«اینقدر به خودت سخت نگیر. هنر یعنی همین اشتباه کردن و یاد گرفتن از اشتباهات.»
hedgehog
کوبیسم. دیدن چیزهایی ورای سطح بیرونی. جابهجا کردن هر دو چشم و بینی به یک طرف صورت. قطعهقطعه کردن بدنها و میزها و گیتارها، طوری که انگار ساقههای کرفس هستند و چیدن دوبارهٔ آنها. باید واقعاً تماشایشان کنی تا بتوانی آنها را ببینی. حیرتآور است. جهان برای او چه شکلی بوده؟
hedgehog
پیکاسو مطمئناً مشکل داشته. چرا زنها را با لباس نکشیده؟ آخر کی بدون لباس یک گوشه مینشیند و ساز میزند؟ چرا مردها را هم لخت نکشیده تا انصاف را رعایت کرده باشد؟ احتمالاً به خاطر اینکه بیشتر نقاشها مرد هستند.
hedgehog
من که نمیتوانم هر کاری را برایت بکنم. باید تنهایی قدم بزنی تا روحت را پیدا کنی.
hedgehog
«پیکاسو، کسی که حقیقت را دید؛ حقیقت را نقاشی کرد؛ به آن فرم داد؛ با دو دست خشمگینش آن را از زمین بیرون کشید.»
hedgehog
«پیکاسو، کسی که حقیقت را دید؛ حقیقت را نقاشی کرد؛ به آن فرم داد؛ با دو دست خشمگینش آن را از زمین بیرون کشید.»
hedgehog
دیوید خیره میشود به آقای نک، چند ثانیهای به پرچم کلاس نگاه میکند و بعد کتابهایش را برمیدارد و از کلاس بیرون میرود. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند، یک میلیون کلمه حرف زده.
کاربر ۱۴۸۰۵۷۰
«این شهر ونیز است در شب؛ به رنگ روح یک حسابدار؛ عشقی است که پس زده شده. وقتی در بوستون زندگی میکردم، کپکی را با همین ترکیب رنگ روی یک پرتقال دیدم. این رنگ خون آدمهای خرفت است. نشانهٔ درهم و برهمی و تصرف. داخل یک قفل است؛ مزهٔ آهن. ناامیدی. شهری که چراغهای خیابانهایش خاموش شده. ریهٔ یک سیگاری. موی دخترکی که با ناامیدی بزرگ شده. قلب رئیس هیأت مدیرهٔ یک مدرسه...»
hedgehog
ده دروغ اولی که در دبیرستان به شما میگویند:
۱ ـ ما اینجا هستیم که به شما کمک کنیم.
۲ ـ قبل از به صدا در آمدن زنگ مدرسه، فرصت کافی خواهید داشت که خودتان را به کلاستان برسانید.
۳ ـ پوشیدن لباس فرم الزامی خواهد بود.
۴ ـ سیگار کشیدن در محوطهٔ مدرسه ممنوع است.
۵ ـ تیم فوتبال ما امسال جام قهرمانی را برنده خواهد شد.
۶ ـ انتظار داریم که وقت بیشتری را اینجا بگذرانید.
۷ ـ مشاوران مدرسه همیشه آمادهٔ شنیدن حرفهای شما هستند.
۸ ـ برنامهٔ آموزشی شما با در نظر گرفتن نیازهایتان طراحی شده است.
۹ ـ کمدهای قفلدار شما کاملاً خصوصی است.
۱۰ ـ سالهایی را پیش رو دارید که با خوشحالی از آنها یاد خواهید کرد.
_ipooch
اما یک کار سخت هم در پیش دارید. تا آخر سال باید کشف کنید چطور با شیءتان کاری کنید که چیزی بگوید، احساسی را نشان بدهد و با هر کس که نگاهش میکند، حرف بزند.»
Tara
آقای فریمن: «چرا این زمان را صرف هنر نکنیم؛ نقاشی، مجسمهسازی، سیاهقلم، مدادرنگی، رنگ روغن؟ آیا کلمهها و اعداد، مهمتر از تصاویر هستند؟ چه کسی این تصمیم را گرفته؟ آیا درس جبر آنقدر شما را متأثر میکند تا اشک بریزید؟ (چند نفر دست بلند کردند؛ به خیال اینکه او دنبال جواب این سؤالهاست.) آیا دستور زبان میتواند به شما در بیان احساسات قلبیتان کمک کند؟ اگر الان هنر را یاد نگیرید، هیچوقت نفس کشیدن را یاد نخواهید گرفت!!!»
Tara
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
تومان