بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حرف بزن | طاقچه
تصویر جلد کتاب حرف بزن

بریده‌هایی از کتاب حرف بزن

انتشارات:نشر پیدایش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۶۳ رأی
۴٫۰
(۱۶۳)
آیا او به ذهنم هم تجاوز کرده؟
آسمان
ما بعد از فارغ‌التحصیلی می‌دانیم چطور بخوانیم و بنویسیم، چون یک میلیون ساعت را صرف یادگیری نحوهٔ خواندن و نوشتن می‌کنیم. (من با این بخش از صحبت‌هایش مسئله داشتم.) آقای فریمن: «چرا این زمان را صرف هنر نکنیم؛ نقاشی، مجسمه‌سازی، سیاه‌قلم، مدادرنگی، رنگ روغن؟ آیا کلمه‌ها و اعداد، مهم‌تر از تصاویر هستند؟ چه کسی این تصمیم را گرفته؟ آیا درس جبر آن‌قدر شما را متأثر می‌کند تا اشک بریزید؟ (چند نفر دست بلند کردند؛ به خیال اینکه او دنبال جواب این سؤال‌هاست.) آیا دستور زبان می‌تواند به شما در بیان احساسات قلبی‌تان کمک کند؟ اگر الان هنر را یاد نگیرید، هیچ‌وقت نفس کشیدن را یاد نخواهید گرفت!!!»
(:Ne´gar:)
وقتی آدم‌ها برون‌ریزی نکنند، اعضای بدن‌شان یکی یکی شروع می‌کند به مردن. اگر بدانی چند نفر از آدم بزرگ‌ها از درون مرده‌اند، شوکه می‌شوی. روزهای‌شان را می‌گذرانند، بدون اینکه بدانند که هستند. فقط منتظرند تا یک حملهٔ قلبی یا سرطان یا یک کامیون از راه برسد و کارشان را تمام کند. این غم‌انگیزترین چیزی است که می‌دانم.
یک مشکل لاینحل، sky
«دانش‌آموزان آن‌ورآبی دارند کشور ما را نابود می‌کنند.»
i_ihash
ژن "نمی‌خواهم چیزی در این باره بدانم" را از پدرم گرفته‌ام و ژن "فردا به این موضوع فکر می‌کنم" را از مادرم.
یک مشکل لاینحل، sky
نه می‌توانم نادیده‌اش بگیرم و نه فراموشش کنم. هیچ فرار یا پرواز یا مدفون کردن یا پنهان‌شدنی در کار نیست.
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
قبل از آنکه سر و کلهٔ این فعالان حقوق زنان پیدا شود، با زن‌ها مثل سگ رفتار می‌شد. * زن‌ها نمی‌توانستند رأی بدهند. * زن‌ها نمی‌توانستند مالک چیزی باشند. * زن‌ها اجازهٔ ورود به بسیاری از مدارس را نداشتند. آنها عروسک‌هایی بودند، بدون تفکر، دیدگاه یا صدایی متعلق به خودشان. بعد زن‌های طرفدار حق رأی، پر از ایده‌های پرسر و صدا، جسورانه و اعتراضی پا به عرصه گذاشتند. آنها دستگیر شدند و به زندان افتادند، اما هیچ‌چیز نتوانست خاموش‌شان کند. مبارزه کردند و مبارزه کردند، تا اینکه حقوقی را به دست آوردند که در تمام این مدت باید به آنها تعلق می‌گرفت.
یک مشکل لاینحل، sky
همهٔ مزخرفاتی که در تلویزیون دربارهٔ ارتباط برقرار کردن و ابراز احساسات می‌شنوی، دروغ است. هیچ‌کس واقعاً نمی‌خواهد چیزی را که باید بگویی، بشنود.
نویسنده‌کوچك.
اولین صبح حضور من در دبیرستان است. هفت دفتر یادداشت جدید دارم؛ یک دامن که از آن متنفرم و دل‌درد.
shariaty
می‌گوید: «به تنها کلاسی که به شما یاد می‌دهد چطور زنده بمانید، خوش آمدید!» بعد ادامه می‌دهد: «به کلاس هنر خوش آمدید!»
رادیو سکوت :)
می‌گوید: «به تنها کلاسی که به شما یاد می‌دهد چطور زنده بمانید، خوش آمدید!» بعد ادامه می‌دهد: «به کلاس هنر خوش آمدید!»
shariaty
پسرهای مدرسهٔ ما شکست‌ناپذیر هستند، البته تا وقتی که به‌جز خودشان تیم دیگری در زمین نباشد!
𝔏𝔦𝔪𝔬𝔬
{دهانش می‌خندد، اما چشم‌هایش نه.}
آهو:)
پدر هم پیشنهاد می‌کند که بهتر است مشاور مدرسه برود به جهنم.
setare:|
در دورهٔ راهنمایی نخ دندان کشیدن با سیم خاردار راحت‌تر از پذیرفتن این است که از یک نفر خوش‌تان آمده.
setare:|
اشک‌ها آخرین قطعه یخ توی گلویم را آب می‌کند. حس می‌کنم که سکوت یخ‌زدهٔ توی بدنم آب شده؛ مثل تکه‌های یخی که در گودالی گل‌آلود زیر نور خورشید ناپدید می‌شود. کلمه‌ها روی سطح آب شناور می‌شوند.
کتاب باز
نیکول یک دختر عوضی نیست. اگر بود، خیلی راحت‌تر می‌شد از او متنفر باشی.
jk
بعضی‌وقت‌ها فکر می‌کنم دبیرستان یک‌جور بیگاری طولانی است. اگر آن‌قدر سرسخت باشی که از آن جان به در ببری، به تو اجازه می‌دهند که بزرگسال شوی. امیدوارم ارزشش را داشته باشد.
(:Ne´gar:)
من به یک دوست جدید نیاز دارم. به یک دوست فقط برای همین دوره. نه یک دوست واقعی یا خیلی صمیمی، از آنهایی که با هم لباس رد و بدل می‌کنند و قربان‌صدقهٔ هم می‌روند و شب‌ها در خانهٔ هم می‌خوابند. فقط یک دوست الکی و یک‌بارمصرف. دوست به عنوان یک‌جور لوازم جانبی؛ فقط برای اینکه احساس حماقت نکنم و احمق به نظر نرسم.
جو مارچ
خرید کردن با مادر؟ بهتر است یک گلوله شلیک کنند به مغزم و از این مصیبت نجاتم بدهند
setare:|

حجم

۲۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۱۰۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۱صفحه بعد